عضو جدید خاندان اگراست1

خوب من آمده ام با داستان عضو جدید خاندان اگراست😁امید وارم لذت ببرید😀

سلام ایم من استیو اگراست هستم و اگه بخوام خودمو دقیق معرفی کنم مدل معروف و پسر گابریل اگراست و امیلی و برادر آدرین اگراست هستم ولی باید بگم مادرمو دوسال پیش از دست دادم😢و اینکه از ۷ سالگی تو نیویورک بودم😒چرا بخاطر یه تومور مغزی که الان رفته و احتمال برگشتنش هست البته خیلی کمه در حدی که نمیشه حسابش کرد😁و تو این سالها معلم خصوصی داشتم 😒و بدون دوست هستم ولی یه نفر بوده که همیشه پیشم بوده اونم کیه کوامی جونم تیپگ😁 تیپگ خودتو معرفی کن ... تیپگ: سلام من تیپگ هستم کوامی نابودی و خلق کردن و من بگم بر عکس همه کوامی از هیچکس دستور نمیگیرم و هرکی دلم بخواد صاحبم میگم باشه😌و فقط از دو نفر دستور میگریم اونا هم مامان و بابام هستن که نزدیک هزار ساله ندیدمشون😢 و مامان و بابا هم اسمشون تیکی و پلگ هست ( بعدا کلا تعریف میکنم جی شده و تیپگ از کجا اومده) و فقط ازشون خبر دارم که تو پاریس پیش صاحب هاشون لیدی باگ و کت نوار هستن و دارن با حاکماث میجنگن اه دل تو دلم نیست که به بینشون چون میخوایم امروز بریم پاریس 😍( خوب اینم معرفی دو شخصیت اصلی و بریم سر خود داستان 😉)

استیو: تیپگ اون کممبر ماکارونی ها تو بیخال شو تو پاریس برات میخرم به خدا مخصوصا تو کممبرهات🤢 تیپگ:آخه دلت میاد من اینا کممبر هارو سه ماه بار گذاشتم ... استیو :به خدا ده برابر اینا برات میخرم جان من بیا دیگه دیر شد ... تیپگ : باشه بابا اومدم😒 ( خوب دو نکته الان از پاریس داستان شروع میکنیم و اینکه آدرین و استیو دوقلو هستن) استیو: اخیشششششش پاریس به قول خیلیا شهر عشق😍تبپگ: از نظر من همش چرنده😒استیو: تو هم همش زد حال بزنا🙄بیا بریم خونه فعلا ... تیپگ: بریم ... استیو: داشتم راه میرفتم با چمدون که ناتالی دیدیم😍 ناتالی: استیو بفرمائید داخل ماشین بنشیند پدرتون میخواد سریعتر برسید😐 استیو:حتمی ناتالی دلم برات تنگ شده بود😢 ناتالی: منم همینطور ولی فعلا بهتره بریم تا پدرتون نگران نشن😐 استیو: من عقب نشتم و ناتالی جلو و یه گوریل راننده بود 😐( ناموسا بدبخت چرا همه بهش میگن گوریل🤣) که یهو تیپگ آروم گفت اون همونی که ناتالی صداش کردی به نظر میاد روحش ایراد داره🤨 استیو:-چی میگی بابا درسته یکم خشک رفتار میکنه ولی بی روح که نیست تیپگ: منم منظورم این نبود منظورم این بود که

وقتی یه معجزه گر میشکنه از روح صاحبش استفاده میکنه برای ترمیم خودش الان روح اون نیمست ولی داره تعمیر میشه انگار مدتیع از از معجزه گر استفاده نکرده( رفقا بگم که الان شدوماث هست ولی اتفاقات فصل ۴ نیفتاده😁) استیو: یعنی چی منظورت اینه اون معجزه گر داره🤯 ناتالی : با کسی بودی استیو ... استیو: نه 😅من معمولا بلد فکر میکنم ... ناتالی : باشه و اینکه رسیدیم... استیو: تیپگ بعدا دربارش حرف می زنیم... دم در بودم نمیدونم واقعا منتظر من هستن یا نه😢 آروم درو باز کردم دیدیم پدرم و آدرین جلو در داستان آدرین تا دیدیم پرید بغلم😍 ادرین؛ وایییییی دادش خیلی وقت بود ندیده بودمت😍... استیو: منم همینطور کله موزی😍( ناموسا کله موزی اخه🤣) آدرین: عع هنوز یادته😐😂 استیو : اره من همچیو یادمه😁 و دیدین شما هم خوشحالم پدر گابریل ؛ منم همینطور آدرین تورو به اتاقت راهنمایی میکنه من تو اتاقم کار دارم😐 استیو : وا چرا ابن انقدر خشک بود ادرین: بعد مرگ مادر اینجوری شده بهش عادت میکنی بیا تا بهت اتاقتو نشون بدم😁 استیو 🙁باشه

استیو: ممنونم که اتاقم بهم نشون دادی... آدرین؛ خواهش میکنم😉 فعلا ... استیو :فعلا 😁( آدرین رفت) تیپگ بیا بیرون ... تیپگ : اخیششش خفه شدم تو کت تو همش بو عرق میدادی🤢 استیو : هارهارهار😒 بیا اینم کممبرت من موندم چطور اینارو میخوری 🤮 تبپگ پس بابامو ندیدی اون حتی فکر کنم کممبر بیشتر از من دوست داره😂 ( شروع میکنه به خوردن) تیپگ : وایسا ببینم ای.... این غیر ممکنه 😰این سیگنال از

خوب خوب بگم منم از اونام که اینجوری تموم میکنم و بگم این پارت کم بود ببخشید پارت اولم بود😓و اینکه قیافه تیپگ مثل تیکی ولی با رنگه پلگ و معجزه گرش حلقست و قدرتاش کتلکیزام و مگا کتلکیزام و بیلد چارم ( بیلد میشه ساختن و چارم میشه افسون میشه افسون ساختن و میراکلس و همچیو تعمیر میکنه 😁)و شاید یکم فاصله بیفته بین پارت های اول چون الان تابستون نی ولی تو تابستون😜

بای بای

😐لعنت به من صفحه زیاد برداشتم 😑

......

خدافظ دیگه😁