9 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡●シカジカト●♡ انتشار: 4 سال پیش 33 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سݪامـــــــــــ🤗 راهنما بگم اول♦=داستان از زبان مح...........بعد هرکی هم خواست بحرفه اسمش رو مینویسم مثلا'می":سلام............دور اسم می هم 'می" پریم میزارم تا مشخص باشه مثلا اگه پریم نذارم بنویسم[می می خواست]بَد خونده میشه....پس مینویسم'می"😊🤗....برای اینکه پارت های قبلو هم بخونین اسم داستانو جستجو کنین😘
اول بالا خیلی مهمه🤗
♦'می" بعد از یکم فکر کردن و اینا به سمت شهر حرکت میکنه....چاره ی دیگه ای هم نداره مگر اینکه دلش بخواد ایندفعه وسط یه دشت نزدیک شهر راس راسی بمیره😂
♦با قدم های متوسط راه میوفته و بعد یکم سرعتش رو تند تر میکنه...۱۰ دقیقه ای به دروازه ی شهر میرسه🤗""روبه روی دروازه ی شهر که بازه می ایسته و باخودش میگه....'می":قول میدم که اینجا زندگی بهتری برای خودم بسازم"♦و بعد وارد شهر میشه.....یه شهر بزرگ و سرسبز...مغازه ها سر تا سر شهر بودن...مغازه های جور واجور و زیاد...جمعیت شهر هم که معلوم بود زیاده☺... توی طراحی مغازه ها بیشتر از چوب استفاده شده بود و شیشه خیلی به ندرت توی مغازه ها دیده میشد🙂....و معلوم بود که هنوز پلاستیک کشف نشده بود....با اینکه شیشه استفاده ی زیادی نداشت اما جواهرات قیمتی خیلی طرفدار داشت.... لباس هاشون هم شبیه لباس انسان های عادی بود با کمی تغییر و سکه به جای پول در و بدل میشد😁....کسانی که پولدار تر بودن از سر و وضعشون معلوم بود...خانم ها پیراهن های بلند با آستین های پفی و یقه ی آرشال پوشیده بودند؛دختر ها دامن های کوتاه و شومیز ؛پسر ها تنوع لباسشون زیاد بود و آقایون هم شلوار و کت...البته بستگی به طبقه ی اجتماعی هم تنوع لباس داشت!😊در طبقه های پایین تر که قابل تشخیص بودند لباس های ساده تری داشتند....و تازه با خط عجیبی هم روی تابلو ها نوشته شده بود😐...به طور کلی نگاه اول به شهر از دید 'می" این طوری بود....'می" که در حال نگاه کردن شهر بود،یدفعه یکی "می' رو کشید سمت خودش😖
♦یه خانم خوشگل که معلوم بود حد اقل ۳۰ سالش هست...به 'می"سلام کرد و گفت زود بیا داخل مغازه...'می":(تو دلش)خدارو شکر حد اقل مثل ما حرف میزنن ولی خطتشون چیی..خانمه گفت نمیای داخل خوشگله؟😀...♦'می"هم که هم خجالت کشیده بود و هم دست پاچه شده بود رفت داخل مغازه......می"*تو دلش*:وای چه لباسای قشنگی اینجا دارن😍خانمه گفت:معلومه که خوشت اومده از اینجا و اینکه خانم خوشگله معلومه که خیلی خوب این شهرو نمیشناسی چون مغازه ی ما خیلی معروفه و کسی که میاد مغازه ی ما از خوشگلی لباسا دهنش تا کف زمین باز نمیمونه🤗...حالا ازت یه سوال داشتم...این لباسی که پوشیدی رو از کجا خریدی؟آخه تاحالا همچین مدلی لباس دخترونه ای ندیده بودم!خیلی هم آخه قشنگه...میشه بگی از کجا این لباس رو خریدی؟......'می":*تو دلش*یعنی من الان بهش بگم از یه دنیای دیگه اومدم و لباسم برا اونجاس باور میکنه😐
'می":خوب..راستش..آها..من از یه شهر دوری اومدم اینجا و خیلی هم این اطراف رو نمیشناسم🤗بله درست میگید من اهل اینجا نیستم😉
خانمه یکم ناراحت شد و گفت:اوو فهمیدم عزیزم🤗ولی کاش میدونستم مغازه ای که این لباسا رو داره کجاست😔و یا یه لباسی شکل این داشتم که از روش بدوزم🙁این طوری خیلی خوب میشد😑....'می"یه فکری به سرش زد و از اونجایی که پولی هم نداشت تنها راه براش همین بود 'می"گفت:خانم من اگه این لباس رو به شما بفروشم خوبه؟...خانمه یهو یه لبخند روی لباش نشست و گفت:آلیس هستم عزیزم راحت ترم اگه آلیس صدام کنی☺حتما چرا که نه خیلی خوشحال میشم اگه این لباس رو به من بفروشی...هرچقدر تو بگی برای این لباس میدم😍....'می":خانم عالیس راستش من خیلی با اینجا آشنا ندارم هرچقدر شما بگید...آلیس:۲۵ سکه ی طلا و ۱۷ سکه ی نقره و ۴ سکه ی برنز خوبه؟البته من این پول رو برای هر لباسی نمیدم😁...'می":عالیه ممنون😇....آلیس:خوب نمیتونم بزارم همینجوری بری بیرون عزیزم پس یه لباس از بین طبقه ی لباسای دخترونه انتخواب کن و بپوش..پولشم نمیخواد بدی😄....'می":واقعا!ممنونم....♦'می" رفت و یه لباس ساده انتخواب کرد آخه اگه یه لباس پر زرق و برق انتخواب میکرد دیگه پر رویی بود....لباسش رو پوشید و لباس خودش رو تحویل خانم آلیس داد و پولش رو از خانم آلیس گرفت و بعد خداحافظی از مغازه رفت بیرون🙂
♦'می"داشت آروم و با خیال راحت برای خودش راه میرفت...داشت از کوچه پس کوچه ها میرفت و جمعیت کم کم تو راه کمترمیشد!که یه صدای کمکی شنید!😨....دنبال منشع صدا گشت و رسید به یه کوچه ی تنگ..... با قدم های بی صدا جلو میرفت😥هی با خودش میگفت من یه دختر شجاعم😐درسته هیشکی هم اینجا به جز اون کسی که صدا میکنه کمک نیست ولی....هرکی با من در افتاد ور افتاد😂😎(عاشق این جمله ام😂)♦آروم میرفت جلو...نزدیک شده بود.(هنوز وارد کوچه نشده کنار دیوار کوچه هستش و هنوز داخل کوچه رو هم نگاه نکرده😊)..دونفر که صداشون شبیه هم بود از دور شبیه صدای یه نفر بود......'می":ای خدااا😫 کارم سخت تر شد که دونفرن...صدا شبیه یه نفر بود که😐...ولی از نزدیک صدای دونفره😶
'می":خوب بهتره که آب دهنمو قورت بدم و با شجاعت یه نگاهی به داخل کوچه بندازم ببینم طرف حسابم کیه😖.............♦آروم سرش رو نزدیک به خط دیوار میکنه و بعد یه نگاه تیزی میکنه؛؛؛و سریع برای اینکه دیده نشه سرش رو عقب میکشه.................و حدس بزنید چی میبینه😐
'می":شانس من همش همینجوریه😐همینجور افتزاح همینجور بی سرو ته😐موقعی هم که شانس خوبمو نیاز دارم گم و گوره😑حالا چیکار کنم🤔آخه مگه من از پس اینا بر میام😕آها😃یه زنگ به خدا بزنم شاید یه راهی کف دستم گذاشت.......(گوشیشو از تو جیبش در میاره)..آها شماره ی خدا رو بگیرم.......📞📞📞📞📞*(*📞مثلا داره بوق میخوره😂)...خدا:الو!سلام 'می" ....کمکی میخوای؟...'می":سلام خدا خوبی؟😁من یه مشکلی دارم..مشکلش یکم بزرگه😁😁😁...خدا:بنال😐....'می":دو تا آدم حدودا ۳۰ سال دو تا پسر که حدودا ۱۸ سال هستن رو دارن اذیت میکنن....اذیت که نه جیب زنی و اینا....ته یه کوچه هستن ..منم سر کوچه هه...میخوام کمک کنم،اینجا هم هیچکی نی من چه کنم🤔...خدا:وات😳این دیگه چه جکی بود😂😂😂آفرین خوب جک میگی😂😂..'می":😐من شوخی ندارم بگو چیکار کنم دارن اون دوتا پسرو میکشن😵😨...خدا:ای خودم...ببین من تورو ارتقاع دادم درسته؛پس تو الان جادو داری،،،به زیر پای اونایی که بد هستن نگاه کن و دست راستت رو به طرف زیر پاشون بگیر و بلند بگو...اِسلیپ😏....'می":خوب اگه این کارو بکنم چی میشه؟....خدا:یه دایره طلایی به طول ۱ متر دور پاهای مجرما باز میشه و توی اون دایره استعکاک نیست بنابراین میخورن زمین😎'می":او یس من همچین کاری میتونستم انجام بدم و نمیدونستم!😐خدا:آره آی کیو(آی کیو همون IQهست😁)....'می":یس👍ممنون.بای.....خدا:۰۰۰۰۰۰..
'می":*باخودش میگه*خوب من شجاعم من شجاعم من یه آدم شجاعم میرم میپرم جلوی مجرم ها و بعد اون پسرا رو نجات میدم و بعدم دیگه... یچی میشه دیگه!😐خدایا کمکم کن😓....................................♦'می"از کنار دیوار میپره سر کوچه و با صدای بلند میگه دادا چیکار مکونی😐و بعد یکی از مجرما میگه:هه یه جوجه اینجا چیکار میکنه؟😂😂....'می":مح جوجه ام😐نشونت میدم😠۰۰اسلییییپ💢🕳......♦هر دوتا مجرما با مخ میخورن زمین بعد از یه چن ثانیه چاقو ره در میارن و بدو به سمت 'می" که.....'می":اسلییییپ.....دوباره بد بختا با مخ میخورن زمین😂.....و تا میخوان پاشن دوباره...'می":اسلییییپ۰چقد شما جون سختین😐.......♦و تا یه بیست باری مجرمای بدبخت میخورن زمین و بعد تا 'می" باز میخواد بگه اِسلیپ یکی از مجرما میگه:تورو هرکی میپرستی بزار بریم از ۷ جا فلج شدیم😫.....'می":*با دستش رو به مجرما*زودتر گورتون رو گم کنین تا باز مختونو به زمین نکوبوندم😠.......♦با کله در میرن و 'می" بعد از چن ثانیه از رفتن اونا که مطمعن شد سرش رو برمیگردونه سمت اون دوتا پسر.....'می":چیه؟چرا عین بز بهم نگاه میکنین😐دختر جنگجو ندیدین😑....................
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
سلام عالی بود 👏👏👏👏
آریگاتو😘
وای یعنی فقط اون ای خودم 😂😂😂😂😂 خیلی باحال بود جیکاتو سان 😍❤️ راستی جیکاتو سان یه تست منظره انیمه ای گذاشتم یه سر بزن 🙏😁
😘سر زدم کامنتم گذاشتم کامنتم نیومد🤔