15 اسلاید صحیح/غلط توسط: خیار انتشار: 4 سال پیش 34 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام.قبل از اینکه بگین من از verity کپی کردم باید بگم من همون verity هستم!تو اکانت قبلیم یه مشکل پیش اومد دیگه نتونستم تست ثبت کنم برای همین دارم تو اکانت دوم می نویسم.خب زیاد حرف زدم،لذت ببرید!
گیج نشید این فقط اخباره!نادیا شاماک هستم و دارم براتون گزارش می دم.قراره امروز بعد از ظهر مسابقه بزرگ فوتبال با حظور فوتبالیست معروف دیدر راستان در استادیوم بزرگ پاریس برگزار می شه. مرینت: باورم نمی شه همچین مدرسه ی عالی ای داشته باشم!اول مارو می بره لندن، بعد مارو می بره نیویورک حالا هم همه ی بچه هارو می بره برای تماشای بازی بزرگ! تیکی: نمی دونستم این قدر فوتبال دوست داری مرینت؟ مرینت: چی؟ نه بابا! ولی واقعا هیجان انگیزه. در همین حال ... پلگ:نمی دونم چرا هر چند وقت یه بار ناراحتی که بابات نمی زاره بری بیرون.بابا اصلا چیه فوتبال رو دوست داری؟تو خونه می مونیم منم با کممبر برات رو پایی می زنم.یک،دو،... یکهو پلگ کممبر رو انداخت بالا و خورد.آدرین: ببینم پلگ تو اصلا به جز کممبر به چیز دیگه ای هم فکر می کنی؟ پلگ: معلومه! پنیر سوئیسی، پنیر چدار، پنیر پارمیژان... آدرین:😩
در مدرسه... کلاس خانم مندلیف بود و داشت درباره ی مواد اسیدی صحبت می کرد که هیچ کس گوش نمی داد.نینو آروم به آدرین گفت:غصه نخور رفیق تو مسابقه رو از تلوزیون ببین منم با تلفن لحظه به لحظه ش رو گزارش می دم. آلیا: آره حتی می تونم تماس تصویری بگیرم تا بتونی مسابقه رو ببینی و صدامون هم بشنوی.نظرت تو چیه مرینت ؟ مرینت هول شد و گفت: آره! می تونی مسابقه رو بشنوی یعنی، چیزز...ببینی! خانم مندلیف سه بار دست زد و گفت: خب بچه ها کلاس تمومه این بلیت ها رو آقای داماکلیس به من داده که بدم به شما.اگه راس ساعت پنج و نیم تو استودیوم نباشید نمی تونید مسابقه رو ببینید. همه: آه!!!!!!!! بعد کلاس آدرین رفت تو لیموزین نشست و رفت.
آدرین رفت خونه .بقیه بچه ها هم آماده می شدن.سه ساعت و سی دقیقه ی بعد... تو استودیوم جمعیت زیادی بود و جا برای نشستن نبود.بالاخره مرینت یه جا برای نشستن پیدا کرد و گفت:آه. -سلام مرینت! مرینت جا خورد یکهو دید لایلا کنارش نشسته.مرینت: ااااااااا...تو اینجا چی کار می کنی ؟ مگه بلیتت برای یه صندلی تو ردیف سه نبود.؟ لایلا: آخه من چشمام یه کم ضعیفه،تو پنسیلوانیا یه نفر رو هل دادم تا از اصابت صاعقه در امان بمونه اونجا بود که چشام مشکل پیدا کرد.
نینو: نمی دونن چرا مرینت فکر می کنه لایلا دروغگوه. آلیا: مرینت درست می گه لایلا همیشه داره دروغ می گه .(چون مرینت به آلیا گفت که لیدی باگه حالا آلیا می دونه لایلا دروغگوه.) حالا بهتره به آدرین زنگ بزنی. نینو:😨 گوشیم شارژ نداره! آلیا: چی!من گوشیمو نیاوردم. نینو: تو که همیشه گوشی دستت بود! آلیا: ولی الان نیست! در همین حال آدرین پشت تلوزیون بود.آدرین: عجیبه که نینو زنگ نزده. پلگ با کوهی کممبر که رو پشتش گذاشته بود نشست و گفت:نینو رو فراموش کن!بیا پنیر بخور و از بازی لذت ببر! (من:به جای تخمه و پاپ کورنم پنیر می خوری.پلگ: چیه بده لبنیات می خورم!)تلوزیون:ما اینجا هستم تا مسابقه ی تیم پاریس و تیم نیویورک رو ببینیم.پلگ: بازی شروع شد! (خب دوستان من تخصصی در فوتبال ندارم پس بازی رو تصور کنید.....پلگ: پنالتی به نفع تیم حریف!
بازیکن تیم حریف روبرتو توپو شوت می کنه و ...... گل میشه! پلگ:نههههههه!!!!!!!!
گزارشگر بازی:مثل اینکه دیدر راستان در این دور مسابقات شکست خورد. لایلا: وای خیلی بد شد.من دیدر راستان می شناختم خیلی به محیط زیست اهمیت می داد یه بار از من و مامانم دعوت کرد بریم خونش. در همین حال... گابریل عکس های مرینت و لیدی باگ رو تو کامپیوترش مقایسه می کرد.ناتالی: تازه متوجه شباهت بی اندازه شون شدم. گابریل: صدا،مدل مو و رنگ چشم همه شباهت دارن اما فقط این نیست،هر دوشون هم زمان تو نیویورک و شانگهای بودن. ناتالی: چطوری می خواین این تئوری رو ثابت کنید. گابریل: یه نقشه دارم که همه چی رو فاش می کنه. یکهو معجزه گر گابریل درخشید.گابریل: اما قبلش....نورو،دوسو ادغام!
شدو ماث: احساس خشم و افسوس چیزیه که برای به دست آوردن معجزه گر لیدی باگ و کت نوار رو به دست بیارم.پرواز کن آکوما کوچولو ی من، و شرورش کن!
هم زمان.....مرینت، نینو ،آلیا و لایلا از استادیوم بیرون اومدن.نینو:باورم نمیشه که راستان باخت!
آلیا: یکم مشکوکه.روبرتو بازیکن مزخرفیه!عمرا از راستان برنده بشه. مرینت: هی!روبرتو اونجاست! همینکه روبرتو سوار اتوبوس تیمش شد و یه قوطی از تو کیفش افتاد زمین.آلیا:این نوشیدنی انرژی زاست! لایلا: یعنی روبرتو تقلب کرده!(ببین کی از تقلب حرف می زنه!)هم زمان..... دیدر راستان تو اتوبوس تیم بود و یه توپ رو زانوش بود.یکهو آکوما رفت تو توپش.شدو ماث: ارباب فوتبال، من شدو ماث هستم.مقام قهرمانی از دزدیده شده، من به تو قدرت پس گرفتنش رو می دم.اما در عوض باید دو چیز برام بیاریم. ارباب فوتبال:حتما شدو ماث.
روی تمام تلوزیون ها و صفحه نمایش ها تصویر یه مرد با صورت سیاه و آرنج بند ظاهر شد و گفت:لیدی باگ ،کت نوار.من ارباب فوتبال هستم.من شما رو به
مسابقه تو استادیوم دعوت می کنم.تا نیم ساعت فرصت دارین تا یه تیم ۱۱ نفره جمع کنید. راس ساعت ۶ و نیم من و تیمم شما رو ملاقات می کنیم. بعد تصویر قطع شد.آلیا: وای خدا راستان آکوماتایز شده. لایلا: مرینت کجا می ری؟ مرینت: ااااا....باید برم دستشویی! آلیا: تو این موقیت دختر! مرینت: خیلی ضروریههههه!!!! مرینت رفت تو یه کوچه ی خلوت.باید از چند نفر کمک بگیریم.خال ها روشن! در همین حال...پلگ:حالا می فهمم چرا آدما این قدر فوتبال دوست دارن. آدرین: الان وقتش نیست پلگ،پنجه ها بیرون!
لیدی باگ سریع از رو ساختمون ها پرید و با گربه سیاه تماس گرفت.گربه: میووو!!!! کفشدوزک: الان وقتش نیست گربه سیاه تو کجایی؟ گربه: درست پشت سرتم بانوی من! کفشدوزک روشو برگردوند و گربه سیاه رو دید. گربه سیاه: خب حالا از کجا می خوای یه تیم ۱۱ نفره جور کنی؟ کفشدوزک میراکلس مار،اژدها، میمون ، اسب و زنبور رو به گربه داد و گفت:اینا رو بده به صاحباشون. گربه سیاه رفت و کفشدوزک برگشت طرف استادیوم پیش آلیا و نینو.آلیا: لیدی باگ ؟ لیدی باگ :رینا روژ ، کاراسپیس، شما باید به من تو شکست ارباب فوتبال کمک کنین. آلیا و نینو تبدیل شدن.لایلا: موفق باشین!اما وقتی اونا رفتن اخمش تو هم رفت.
کت با شاه میمون،وایپریون ، ریوکو ، پگاسوس و وسپریا(کویین بی جدید که اسمشم زوئی هستش ) اومد پیش کفشدوزک.گربه: خب هنوز تیممون دو نفر کم داره.
لیدی باگ: فهمیدم!و میراکلس خوک و ببر را برداشت.در همین حال...رز و جولیکا تو راه خونه بودن که لیدی باگ جلوی آنها پرید.رز و جولیکا:لیدی باگ؟ کفشدوزک:جولیکا کوفین، رز لاوینت اینا میراکلس های خوک و ببر هستن که به شما شادی و استتار رو می دن و شما باید برای اهداف والاتر از اونا استفاده کنین.باید بعد ماموریت اونا رو به من پس بدین.می تونم بهتون اعتماد کنم؟ رز:آه خیلی شگفت انگیزه! جولیکا میراکلسش رو گرفت و یه کوامی از اون اومد بیرون و خمیازه کشید و گفت: سلام من راور هستم کوامی ببر که به تو قدرت استتار می ده برای تبدیل بگو راور زمان شکار است! جولیکا:راور زمان شکار است! دیزی گفت:وای!!!! خیلی ذوق دارم که تو رو می بینم!رز تبدیل شد .
در همین حال...اتوبوس تیم روبرتو از برج ایفل آویزون بود.ارباب فوتبال و تیمش منتظر تیم لیدی باگ بودن.یکهو رینا روژ ، کاراسپیس ، ریوکو، پگاسوس ، پادشاه میمون ، وایپریون ، کت نوار و وسپریا رفتن به استودیوم.ارباب فوتبال:بالاخره تیم کفشدوزک اومد.اما انگار تیمتون ۳ نفر کم داره.
-منتظر ما بودین؟ لیدی باگ و پیگلا و جولیکا اومدن داخل زمین.ارباب فوتبال:مثل اینکه یه بازیکن جدید داریم.لقبت رو بگو.
جولیکا کمی فکر کرد و گفت:من تایگرس هستم.
لیدی باگ:لاکی چارم!لاکی چارم به لیدی باگ یه جعبه پر زانو بند و کفش ورزشی داد و اونا کفشارو پوشیدن.
ارباب فوتبال:و حالا مسابقه شروع می شه! کاراسپیس دروازه بان بود و وایپریون و رینا روژ تو دفاع بودن.تایگرس،پیگلا ، ریوکو و وسپریا تو خط میانی بودن و لیدی باگ، کت نوار ،شاه میمون و پگاسوس تو خط حمله بودن.ولی اعضای تیم ارباب فوتبال خیلی سریع و قوی بودن و سریع به کاراسپیس گل زدن.وایپریون: فرصت دوم! زمان به عقب برگشت و وایپریون داد زد:کاراسپیس سمت چپت! کاراسپیس:شلتر! توپ اومد دست تیم کفشدوزک و رینا روژ یه عالمه سراب از خودش درست کرد که تیم حریفو گمراه کنه.ریناروژ پاس داد به کفشدوزک ولی اعضای تیم ارباب فوتبال توپو ازش گرفتن ولی وقتی که می خواستن به ارباب فوتبال پاس بدن توپ وسط راه متوقف شد و شروع کرد واسه خودش رفتن و توپ پرتاب شد طرف شاه میمون و اون گل زد.توپ پا در نیاورده بود!تایگرس بود که از قدرت استتار استفاده کرده بود.(یه نیمه یه فوتبال و چهل دقیقه بعد....)بازی داشت تموم می شد و دو به دو بود.شاه میمون با توپ به طرف دروازه حریف می رفت.اعضای حریف به طرفش دویدن.ریوکو:اژدها ی آب! زمین لیز شد و اعضای تیم حریف افتادن.شاه میمون:پگاسوس! پگاسوس با تلپورت توپو برای کت فرستاد و اون با یه قیچی برگردون گل پیروزی رو زد. شاه میمون: آررررره ه ه !!!!!! ارباب فوتبال:شما بردین.بازی خوبی بود و توپشو داد به گربه و اون توپو رو انگشتش چرخوند و گفت:کتاکلیزم! و توپ نابود شد و کفشدوزک آکوما رو خنثی کرد. کفشدوزک:کفشدوزک معجزه آسا! و همه چی به حالت عادی برگشت.-بزن قدش! کفشدوزک:خب ببینم .به دوازده زبون زنده مسلطی و تو فوتبال هم درجه یکی.دیگه چه استعدادایی داری پیشی؟ کت نوار:به مرور زبان می فهمی. (نیم ساعت بعد.....)دیدر راستان داشت از روبرتو عذر خواهی می کردی که آلیا،نینو، مرینت و(عق!)لایلا اومدن طرف اونا.آلیا: نیازی به عذر خواهی نیست!ما این انرژی زا رو دیدیم که از کیف روبرتو افتاد. داور:روبرتو، تو تقلب کردی،برای همیشه از مسابقه محروم می شی! دیدر راستان:خیلی ممنون بچه ها برای تشکر به شما بلیط سفر به ریودو ژانیو رو می دم که بازی بعدی من اونجا برگزار می شه! لایلا: این عالیه ولی من برای کارای خیریه نمی تونم از پاریس برم بیرون. آلیا: خیلی بده لایلا ،هی!می تونی بلیتتو بدی به آدرین بدی!
لایلا: عالیه! اگه دوستام خوش حال باشن منم خوشحالم.
مرینت:😒
در همین حال... شدو ماث: شاید این مسابقه رو باخته باشم ولی یه قدم تا پیروزی فاصله دارم.و بزودی هویت کفشدوزک افشا می شه(.😱😱😱😱)
خب دوستان داستان تموم شد.
قسمت بعدی میراکلس ریو هست.چالش:به نظرتون بعد از ریو بریم کجا؟
لایک و کامنت و فالو دلم رو شاد می کنه😀😀😀😀
خداحافظ!👋👋👋
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
ععععععععااااااااللللللیییییییییی ببببببوووووووودددددددددد 🥳🎉💃💃🥳🎊🎊🎊🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🎊💃🎉🎉💃🎊🎊💃💃🥳💃💃🎉🥳🥳🥳🎊💃🎉🎉🎊🥳🎊💃🎉💃🎊🥳🎊💃🎉💃🎊🥳
ممنون