سلام بچه ها ببخشید دیر گذاشتم این قسمت رو داشتم واسه امتحانات میخوندم که یه هم عقب افتاد تا جایی که بتونم مینویسم اینم از قسمت نهم امیدوارم خوشتون بیاد
قسمت ۸ داستان من امیدوارم خوشتون بیاد بذارید می خواهم درباره شخصیت هاشون براتون توضیح بدم یویچیرو از یتیم خونه اومده و پسر مهربون جدی و باهوش هست شینجیروپسری بی ادب و عصبی هستش و خانم شینا دختری هفت سال بزرگتر از من و مهربون و باهوش همه رو معرفی کردم در اصل سرهنگ گفت ما باید ۵ نفر باشیم بریم ادامه داستان گورن دستش رو سرم گذاشت و گفت آره دخترم 🙂زورم اومد و گفتم هوف ☹️ چه بد گورن گفت باشه حالا اشکال نداره اخه خود گورن هم ۲۴ سالش بیشتر نیست چه وضعشه تو فکر بودم که یکی اومد داخل پشت بوم رم رو برگردوندم
همون دیدم شوسکس گفتم شو تو اینجا چیکار میکنی اومد داخل روش رو طرف گورن کرد و گفت یک یک عضو کم داریم اگه میشه منو قبول کنید (چه جدی🤐)سرهنگگورن بلافاصله گفت نخیر از اینجا برو شو گفت چرا نمیزارید من بیام ؟ اونس به تو مربوط نیست شوسکه :ولی من میخوام باشم تو این گروه گورن می خوام نمیخوام نداره برو یا خودم ببرمت 😡ساتلا :شوسکه برو بدا با هم حرف میزنیم شوسکه: یه نگاه جدی کرد و گفت باشه یه چشم غره هم برا سرهنگ رفته از پشت بام رفت
سرهنگ روش رو برگردوندو گفت خوب بریم سراغ کار مون ساتلا دنده نفرین کوجا نگه داری می کنی گفتم تو کمد خونه زیر همه لباسام تو صندوق با قفل رمز عبور( وسایل همهی دخترا تو کمد لباساشونه بوخدا 😑👍)(ساتلا اره من همه شوکولاتم رو اونجا نگه میدارم 😌) گورن محکم کاری که تو کردی یویچیرو رو هم بفرستم دنده نفرین رو نمیتونه به دزده ساتلا بله بله 😌 گورن :خوب حالا فردا بعد از ظهر بیا با دنده نفرین قرار داد ببند
بیا با دنده نفرین قرارداد ببند گفتم باشه ممنون گورن : خوب الان میخوابم استعدادها رو بسنجبم ساتلا یعنی چجوری ؟؟!! بیا مبارزه تن به تن با خانم شینا بکن البته اون اجازه داره از دنده نفرینش استفاده کن ترسیدم و گفتم باشه فقط قرار نیست که گوشتم رو از تنم جدا کنید بعد به چهار قسمت تقسیم کنید بعد کباب کنید و بین خودتون تقسیم کنین و بخورین ؟😶 گورن :قیافع ای شیطانی به خودش گرفت و گفت شاید به نظر ابدار وخوضمزه هم میای 😈اوم 🤤🤤ساتلا : من رفتمممممممممم
گورن خندید و گفت شوخی کردم بیا 😂😂 گفتم اخیش🤩 شینا رو به روم ایستاد و گفت بهت سخت نمیگیرم گفتم اشکال ندارع شل هم نگیر خندید و گارد گرفتم دستش رو تموم داد و گفت بیا تو شروع کن بامشت یهش حمله کردم زدم تو صورتش جا خالی داد دستش جا خالی داد😐اومدم از رو به رو حمله کنم دنده نفرینش رو در اورد و صدا زد جوشووو بیدار شو (دنده نفرینش کوچیک بود یه هو بزرگ شد 😐😳)یه هو شمشیری مثل وسیله قبض روح عزراییل که نوکتیزی دارع اومد بیرون شینا گرفتش سمت من منم داشتم با سرعت میومدم طرفش
موندم چیکار کنم پریدم از بالا سرش زد شدم و میخواستم پشتش فرود بیام رو زمین شینا با سرعت روش رو برگردوند و رو لبه تیز دنده نفرینش فرود اومدم (دنده نفرینش خیلی گنده بود حداقل یک پوتین متر طول داشت و مثل کمان بود و عرضش هم چاق بود بعد کم کم باریک میشد تا مص سر چاقو بشه 😃امیدوارم فهمیده باشید )
رو دنده نفرینش فرود اومدم یه خنده ملیح زد 😈😊و منو پرت کرد بالا بعد دنده نفرینش رو دورم حلقه کرد و گفت مردی تمامممم ها ها 😂😂ساتلا :در حالتی بهت زده موندم چیکار کنم بعد که به خودم اومدم دیدم باختم 😑😓و شینجیرو داره بلند بلند میخنده بهم پسرع ولی به وی میخنده داد کشیدم گفتم اخه چراااااا باختم این حق من نبود😩😩البته درسته حق من نبود😐حق من بدتر از اینا بود .... (افکار ساتلا خودشم میدونه چه کرمیه😑)شینا جوشو جم شو (ههه چه جالب قافیه شد 😂😂😂😂😂😂جو شو جم شو. خخ🤣🤣) خخخ ساتلا :چه جالببب قافیه شده 😂😂😂😂 جوشو باز شو جو شو جم شو داشتم میخندیدم افکارم فریاد میزد ارهههه امروز و بخند فردا گریه میکنی خنده ندارع 😑 دختر اشکال نداره تلافی میکنم
شیطانی شدن 😈😈😈 اول حساب این شینجیرو رو میرسم وایییییی فقط میشد اون موهای صورتش رو بکنم 😈وایی یعنی لباش رو به هم بدوزم اینقدر نخنده بهم رو اب بخندی 😌), شینا هی هی ساتلا داره حاله ای سیاه از خودت بیرون میدی ترسناک شدی 😶🙏 من مص زامبی ها روم رو برگزدوندم گفتم چی زی داشتید میگفتید خ ا نم شیییناااا ؟ شینا 😶ام اهم چیزه هیچی ببخشبدددددددد😶🙏مزاحم شدم
رفت پشت یوییچیرو قایم شد اوخدا چه ریزه میره هم هست گفتم خیلع خوب باشه (ااا راستی 😐 من که 16,سالمه شینا تغریبا 17سالشه یوییچیرو 18 شینجیرو هم 18 )هاله هامم روجم کردم و گفتم خب دگه کافیه بغیش باشه تو خونه😈😈 دیدم خنده ها شینجیرو بند اومد گورن گفت کار امروز تمام شد میتونی بری ناهار بخوری 😐افکار 😐حتی گورن هم میدونه من چه گشنه ایم 😐 🙂 گفتم چه عالی
گفت فردا همون بعد از کلاس بیا گفتم باشه از همه خدافظی کردم و رفتم پایین جلو در کلاسم شوسکه ایستاده بود و کیفم رو جم کرده بود و تو دستش بود و گفت برین گفتم تا کلاس تمامشد چیزی حالیم نشد کیفم رو ازش گرفتم و گفتم بریم ناهار گفت من ناهار خوردم گفتم تا چرا بدون من خوردی 😐 باشه اشکال ندارن و تو برو خوابگاه منم برم ناهار رو بخورم گفت مگه نمیخواستی باهام حرف بزنی ؟😐گفتم تا راست میگی پ توهم بیا باهام رستوران ولی چیزی نخور یا حداقل یه قهوه بخور گفت باشه کتش رو گرفته بود تو دستش رو رفتیم با هم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه هااا اکانتم پریدههه چیکار کنمممم
ای واییییییییییی چرا😭😭😭😭😭😭
ولش کن دیگه... نمیدونم پیامم رو که فرستاده بودم دیدی یا نه ولی برو یه جای دیگه داستانت رو بزار بگو بیایم اونجا بخونیم. حالا یا ادامه یا از اولش
تستچی دیگه واقعا ارزشش رو نداره😔😔
شانس منه اصلا صحنه بدی نداشت تستام به قران فیلتر شدم نه متاسفانه ندیدم ببخشید 😭از ادامه میزارم خداکنه بیاد بخونید نمیدونم جایه دیگه کجا بزارم واقعا دیگه از تستچی ناراحت شذم
نه تستچی خیلی وقته خراب شده. خیلی تستای الکی و بد هم منتشر میشه ولی تستایی مثل مال تو بیشتر اینجوری میشه. خیلی وقته دیگه نویسندهی خوب تو تستچی اصلا نیست چون همش داستاناشون رد میشن و اکانتشون میپره. من خودم هم اینجا داستانهام رو میذاشتم ولی دیگه کلا از تستچی خوشم نمیاد و تنها دلیلی که هنوز موندم و سر میزنم داستان تو بود.
راستش من خودم رفتم سایت Quotev خیلی خوبه ولی واقعا توصیه نمیکنم چون خارجیه و نظارت نداره و مطالب نامناسب هم زیاد میزارن....
بقیش جا نشد😅😅
...اگه جای دیگه و بهتری پیدا کردی که چه عالی ولی اگه خواستی بیای جایی که گفتم، دیگه خودت باید حواست باشه که یه وقت خدایی نکرده چیزی نشه و مسببش هم من باشم که گفتم.
ببخشید خیلی حرف زدم و نوشتم🙏🙏🥲
اوهوم عزیزمی خیلی ممنونم نمیدونم میگمهمینجا بزارم که شاید کسایه دیگه ای هم باشن که داستانمو دنبال میکنن که قطعا هست بعدشم منتظرم که یکی از فالورام که گفتین تولدش بوده رو پیدا کنم هم تبریک یگم همم معذرت بخوام که نشد به جای کادو براش دوتا تست پزارم😂😢
دستت درد نکنه ممنون نه این چه حرفیه اگه این تستمم منتشر نشد میرم اونحایی که تو گفتی دستت درد نکنه
ادامشم بزار ک مردیم از هیجان
ایولا ایولا ایولااااااااااااااااااااا
عالی👍
اینم از قسمت نهم امیدوارم خوشتون بیاد