
صلام 💕 خب امروز با یه تست جدید اومدم کیوتی:) امیدوارم از تستم خوشت بیاد 🧸 و اینکه من قانون دنبال=دنبال ندارم کیوت خب بریم که شروع کنیم ☁️✨🌍

نامی لیدر پرستار : سلام ببخشید شما شوهر خانم کیم ا/ت هستید نامی : بله چطور پرستار : ایشون توی بیمارستان هان (من دراوردی) هستن نامی : چه اتفاقی براشون افتاده پرستار : تصادف کردن الان توی کما هستن از توی گوشیشون شماره ی شمارو پیدا کردیم و زنگ زدیم نامی : تصادف کرده همین الان میام همین الان بعد اینکه تلفونو قطع میکنه به بیمارستان میره و خیلی گریه میکنه و ا/ت بعد هفت روز میمیره و نامی افسردگی میگیره

ورلد واید هندسام : منشی : سلام شما همسر خانوم کیم ا/ت هستید جین : من الان دارم غذا میپزم بعدا زنگ بزن منشی : قطع نکنین همسرشی یا نه جین : اره بدو کارتو بگو منشی : از بیمارستان دارم باهاتون تماس میگیرم جین: بیمارستان منشی : بله خانومتون توی راه غش کرده و الان توی بیمارستانه جین ازدستش قابلمش میوفته و با صدای بغض کرده میپرسع جین : توی کدوم بیمارستانه منشی : بیمارستان هان جین : الان میام جین به سمت بیمارستان میره و تا موقعی که جین برسه وضع ا/ت وخیم تر میشه و میمیره و وقتی که میرسه دیر شده بود و بعد به سمت اتاق میره و جسم بی روح ا/ت رو توی اغوشش میگیره

شوگولی منشی :سلام شوگا : هان چیه من خوابم منشی :قطع نکن تو همسر خانوم مین ا/ت یی شوگا : اره خب چیه کارتو بگو منشی : ببخشید اما همسرتون سکته کردن و الان توی بیمارستان هان هستن شوگا : چی ا/ت شوگا پا میشه به سوی بیمارستان راه میوفته و وقتی که میرسه دیر شده و وقتی میفحمه روز بعد نوبت مرگ شوگا میشه

هوپی : منشی : شما همسر خانوم ا/ت هستید هوپ :بله چطور مگه منشی :ایشون مسموم شدن هوپ : چی خورده مسموم شده منشی : هممممممم همرگر شیر کاکاعو بستنی وووووووووووو هوپ : الان میام اه وقتی که هوپی داره میاد پرستار اشتباهی یه سرم اشتباه میزنه و ا/ت به رحمت خدا میره هوپی با بغض پیش ا/ت من هروقت گفتم انتقامتو میگیرم

موچی منشی : سلام شما همسر خانم پارک ا/ت هستین موچی : اون زن منه 😎 منشی : عم عم اهمممم 🤦🏻♀️ خب میدونم ایشون الان بیمارستانن وقتی رفته شهر بازی یه عقرب نیششون میزنه موچی : چی عقرب یا خدا الان میام وقتی موچی میره بیمارستان همون لحضه. ای که موچی بغلش میکنه سم اثر میکنه چون درست پرستارا کارشون رو نکرده بودن

ته ته منشی : الو سلام ته : زود بگو کارتو تانی خرابکاری کرده تا ا/ت برنگشته باید تمیزش کنم وگرنه کلمو میکنه تانی رو هم میندازه بیرون منشی : فک کنم همسرشی خب اره همسرت از از از برج افتاده پایین ته : چجوری منشی : اینم از اون بی جنبه ها بوده زیاده خم شده بعد افتاده ته : الان میام ته میره ولی چون ا/ت تو کما بوده فرداش برای خاکسپاری ا/ت اشک میریزه و حتی تانی هم ناراحت میشه وقتی ا/ت رو خاک میکنن همش بی قراری میکنه

کوک: منشی : سلام شما کوک : شیرموزام رسیدن منشی : نه همسرتونی توی بیمارستانن و بچتون به دنیا اومد اما کوک : بانی کوچولو بع دنیا اومده ارههههههه الان میام و کوک میره ولی وقتی میرسه پرستار ها میگن ا/ت مرده و بچش فقط زندست و کوک از اون روز به بعد از دخترش خوب مراقبت میکنه چون اون تنها یادگاری مامانشه
خب تموم شد میدونم خیلی غمگین بود ولی خا چه کنم دگ
من قسم میخورم لایک و کامنت بزارم 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💁🏻♀️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای چقدر سم🤣
من عاشق این چیزای غم انگیزمممممم😔🍡
یعنی هرکی بگم کنه مرض داری هقققققققق کوکیییی
خیلی خوب بود اما نمیدونم چرا من همش خندیدم 😂😂❤
هیچی دیگه
به هفت روش مختلف مارو کشتی😐💔😂
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
واااای خیلی خوب گفتی بود 😂😂😂😂
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
عرررر 😭😭😭😭 باحال بود
تو خودت سر نوشتن این گریت نگرفت من عین چیزی دارم اشک میریزم0_0
راستشو بخوای نه
چرا همش مرگ و میر بود 😂😐🤔😓😓😓😓😫😫😫😫
خواستم اشکتونو در بیارم 😹