این داستان درباره ماجراجویی در پاریس هست و بیشتر برای خوندن هستش ?????
مامان: مرینت اون آلارم گوشیو خاموش کن نیم ساعته داره زنگ میزنه. مرینت: باشه مامان. مرینت آلارم رو خاموش میکنه و دوباره میخوابه. تیکی: مرینت نمیخوای که برای اولین روز مدرسه دیر برسی که میخوای؟ مرینت: وای تیکی اصلا حوصله ندارم دوباره با کلویی تو یک کلاس باشم اون یه دختر لوس و خود خواهه. تیکی: مرینت فکر کنم تو مشکلت با کلویی سر اینه که کلویی و ادرین باهم صمیمین. مرینت: نه یعنی ارررههههه مشکلم همینه.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
اینکه مری و کلویی ۴ سال توی یک کلاس بودن ولی همچنان باهم دشمن خونی هستن
من با مری هستم
عالی بود بعدی رو هم بذار
چرا کنسل کردی بعدی رو نمی زاری
داستانت خوب بود الکی ادامه نمی دی دیگه
عالیه بزار
زود بزار
زود زود بزار
خیلییییی زود بزار