تستی در مورد ادامه ، فصل ۴ miraculous از روایت خودم.
از دید مرینت :گوشیم داشت زنگ می خورد. سریع بیدار شدمو به سمت مدرسه حرکت کردم . بعد که رسیدم جلوی در مدرسه یادم اومد جعبه معجزه گر ها رو توی خونه جا گذاشتم?. سریع رفتم تو یک کوچه کفشدوزک شدم رفتم بر داشتمش و اومدم.وقتی داشتم جعبه رو میزاشتم تو کمدم آلیا گفت :اون چیه?.من این جعبه رو قبلا ندیدم؟(وقتی استاد فو مرینتو نگهبان معجزه گرها کرد آلیا اونجا بود ). گفتم:فکر نکنم دیده باشی چوونننن ، این یک جعبه است برای نمونه طرح های جواهراتم که قراره بزاریمش تو سایت تو ??.الیا نیشخندی زد و باهم رفتیم سر کلاس. بعد کلاس وقتی داشتم میرفتم خونه چیز عجیبی دیدم.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالی بود
لازم نیست لیدیباگ جعبرو همه جا با خودش ببره
مگه فصل چهار رو ندیدی !!!
عالی
عالی
عالی
عالی عاشقونه ترش کن
سلام داستانت فوق اعاده ست
نویسنده با من اجی میشی؟
عالی فقط من دنبالت کردم تو هم دنبال کن و به تست های منم سر بزن
واسه ی شروع خوبه ولی یک کم زود نفهمید خدایی.
بدک نبود عزیزم اگر هم یکم داستان رو زیاد بکنی طرفدار های زیاد های پیدا میکنی لطفا زیاد بکنش