⭐⭐💗💗💙💙👑👑👗👗👠👠
اصبانی نگاهش کردم دیدم یک جوری نگام میکنه انگار که میدونه از دستش اصبانی هستم راهمو کشیدن که برم جیمین اومد بگیرم که نرم و دستش خرد به کلاهم و و موهام که تو کلاهم بود باز شد و لختیش اواره شد.
جیمین داشت ابروی خوانندگیش را از دست میداد و من یک جوری نگاه کرد که بگم منو جیمین از قبل با هم هماهنگ کردیم. ار ام اومد که یک کاری کنه تماشاچی ها تو فاض جیمین نباشن. منو برد رو سن و تنها کسی که نظر من رو به خودش جلب کرده بود پسری بود که ساکت کنار دیواره ی سن واستاده بود
کسی نبود بِجز............
جونگ کوک ار ام به جون کوک سر تکون داد و رفت جیمینو بیاره جونگ کوک پاشد و داشت میومد سمت من و منتظر اعضا شد اعضا اومدن رو سن و بی تی اس من کشیدن جا خودشون تا باهام حرف بزنن
جونگ کوک پهلوم رو گرفت و گفت امشب رپ از ما بقیش با تو و نزاشت من بگم قبول میکنم یا نه منو انداختن جلو میکروفن. من تا به هال از این کارا کردم که برم جلو میکرفن ولی همیشه با یون پو بودم.
پاهام ضعف کرد بخاطر بیماری آسمم خیلی پنهان سرفه کردم و دهنم رو بردم جلو میکرفن صدا زدم یونگ پو بیا بالا و بعد دباره صدا زدم همخ پچ پچ میکردن یونگ پو پاشد و اومد بالا گفتم این دوست صمیمیه منه پس به افتخار هرچی دوست صمیمی هس صحنه ترکید
دست یون پو رو گرفتم و باهم اهنگ خوندیم رپم رفتیم کنسرت تموم شد داشتیم میرفتیم خونه هردومون ضعف کرده بودیم داشت بارونم میومد بی تی اس با ماشینشون اومدن مارو سوار ماشین کزدن و گفتم میرین خونه یا میاین با ما رستوران یون پو گفت میایم رستوران ممنون
رفتیم رستوران از اون با کلاساش جونگ کوک کنارم نشست و تهیونگم کنار یون پو نشست شماره مارو صدا زدن جونگ کوک با جیمین پاشدن برن غذا رو بیارن
جونگ کوک با جیمین غذا هارو اوردن و فقط غذا منو جونگ کوک ساندویچ بود غذامون رو خردبم و سنگین شدیم رفتیم تو ماشین چندتا دختر دیگه هم سوار ماشین شدن و جای بقیه اعضا نشستن خیلی خوابم میومد و سعی میکردم بخوابم
خوابم برد و وقتی بیدار شدم روی یک تخته بزرگ بیدار شدم بیماری اسمم یهو نفسم را گرفت اسپری را برداشتم و زدم پاشدم ببینم اینجا کجاس مامان بابامم پایین بودن مامان بابای یون پو هم پایین بودن وسایل خونمون را میاوردن تو خونه بی تی اس
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)