
سلام ببخشید دیر شد اومدم با پارت ۵
از زبان مرینت: خوب عمو یادتونه شما من وقتی ۱۸ سالم بود یعنی پارسال منو فرستادین یه جا که داشتن دزد هارو میگرفتن منو فرستادین؟ عمو فرانس: خوب یادمه که چی (علامت مرینت از این به بعد 💕این ادرین💜اینامو فرانس🖤) خوب ببینین اون موقع وقتی من رفتم اونجا یهو ایشون سوالتون پیدا شد و گفتن که من دزد و یهو تمام اون ادم های اونجا ریختن رو سرم منم که نفهمیدم چی شده سریع اومدم و دست یکیشونو گرفتم و انداختم اون ور و بهو اونه اهش دراومد و منم یه دقیقه فکر کردم دزده برای هیمن پریدم رو شکمش😭😐(بیچاره). بعدش یهو ادرین اومد پیش من و گفت چیکار کردی منم گفتم دزد بود ادرین گفت خاک تو اون مخت منم گفتم چی شده که گفت ایشون یکی از فرمانده های خوب پلیسه و الان به دلیل این دست شما اسن دزدا فرار کردن
ام بچه ها من یادم نمیاد کجا بودیم پس از اون جایی که مرینت گفت ادرین گفت اون یکی از بهترین فرمانده ها بوده شروع میکنیم 😍😘 گفتم خوب من فکر کردم دزده اخه یه فرمانده ی به قول خودت عالی میلد به یه ادم بی گناه که کاراته بلده و از طرف عمو فرانس امده باید اینطوری حمله کنن ادرین گفت چی عمو فرانس ؟ گفتم اره دیگه همون کسی که به من کاراته یاد داده ادرین گفت وای خدا😭 که یهو شلیک کیش.......کیش یهو همون فرمانده که ادرین گفته بود دازیم کف اتاقه گفتم ای وای وای تیر خوردی گفت نه فقد گردو خاک رفته تو چشمم گفتم چرا کف اتاقی گفت چون جنابالی وقتی داشتی حرف میزدی دستاتو هی تکون دادی😐😐 گفتم باشه حالا چرا شلوغش میکنی 😁😐بیا دستتو بده من افرین واای اهان چقدر سنگینی که ادرین گفت سنگین تر تو نیست که بهو یکی دادش هوا رفت وا وای وای بیاین کمک😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 گفتم ای وای و سریع رفتم سمتش
ام بچه ها من یادم نمیاد کجا بودیم پس از اون جایی که مرینت گفت ادرین گفت اون یکی از بهترین فرمانده ها بوده شروع میکنیم 😍😘 گفتم خوب من فکر کردم دزده اخه یه فرمانده ی به قول خودت عالی میلد به یه ادم بی گناه که کاراته بلده و از طرف عمو فرانس امده باید اینطوری حمله کنن ادرین گفت چی عمو فرانس ؟ گفتم اره دیگه همون کسی که به من کاراته یاد داده ادرین گفت وای خدا😭 که یهو شلیک کیش.......کیش یهو همون فرمانده که ادرین گفته بود دازیم کف اتاقه گفتم ای وای وای تیر خوردی گفت نه فقد گردو خاک رفته تو چشمم گفتم چرا کف اتاقی گفت چون جنابالی وقتی داشتی حرف میزدی دستاتو هی تکون دادی😐😐 گفتم باشه حالا چرا شلوغش میکنی 😁😐بیا دستتو بده من افرین واای اهان چقدر سنگینی که ادرین گفت سنگین تر تو نیست که بهو یکی دادش هوا رفت وا وای وای بیاین کمک😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 گفتم ای وای و سریع رفتم سمتش
رفتم سمتش و پاشو نگاه کردم یهو یه چیزی یادم اومد من بخواطر اصرار پدر و مادرم رفتم پزشکی واونجا یاد گرفتم اگه پا تیر خورد چیکار کنم سریع رفتم باند اوردم و یکم پودر زد پاکتری یکم ریختم رو پاش که یهو دادش رفت هوا و گفت اخ گفتم ببخشید که ادرین گفت ای وای گند به این شانس دزدا فرار کردن و ابن بود ماجرا 😊😀 ادرینا و عمو فرانس: وای!!
گفتم دهنتونو ببندید مگس رفت توش که پقی زدن زیر خنده گفتم مرز بریم فردا:................. ادامه دارد❤❤😘😘😘😍😍😍❤❤❤💛💛💚💚💙
امید وارم خوشتون بیاد بای ♡✓
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اجی جون حرف نداشت پارت بعدی 💋🤞
عالی بود پارت ۶ رو کی میذاری
سلما گذاشتی توی بررسی هست