💝LIV♡E TIRP💝

مرینت ادرین و لوکا دوست های قدیمی هستم 💛💛💛 مرینت:عاشق ادرین هست و میمونه و نمی گه که عاشق 😅 ادرین :اونم که عاشق مرینته ولی نمی گه 😞😓😒 لوکا : نخود سیاه هست بین اون دوتا بیچاره و دوست صمیمی مرینت 😂💖

💟💟💟💟 بریم سراغ داستان 💖💖💖💖💖💖💖💖💖

خوب بچه های تست من اینجوری هست که لوکا و مرینت و ادرین میرن لندن ❣❣❣❣❣❣❣❣

مامان مرینت : مرینت بیدارشو مگه امروز قرار نبود بری اردو ❓❓❓ مرینت : یاخدا راست می گه دیر شده بیاد موهام رو بشورام جوراب های خوشانسیم رو بپوشم 😲😲 تیکی : کمک می خایی مرینت جونن 😊😊😊 مرینت :نه ممنون کارام تموم شد ❣ تیکی : مرینت مرینت ! ادرین زنگ می زنه 😀😀😀 مرینت :چی من الان چیکار کنم جواب بدم ندم 😒😓 مرینت : میدم🤗🤗 ادرین : سلام مرینت من پاینم بیا پایین لطفا💟💟💟 مرینت : اااا باشه اومدم ❤ تیکیییییی😲😲😲 تیکی :بله مرینت

مرینت و ادرین به ایستگاه قطار رسیدن و اونجا لوکارو دیدن 😊 لوکا : سلام مرینت سلام ادرین شما ایجا چیکار می کنین ❓ ادرین :من و مرینت داریم میریم لندن 💟💟💟 لوکا : وای چه اتفاقی منم دادم میرم دیدن پدر بزرگم توی لندن 💜💜💜 مرینت :اخه لوکا ماداریم میرم توی جنگل بمونیم 💓💓💓

ادرین : اوکد جان خاستی تو هم بیا درون دل ادرین : ای کاش نیاد این کرفس 🌿🌿🌿🌿 درون دل لوکا : بین ادرین و مرینت یه جدایی بندازم که خودشون هم گیج بشن مرینت مال منه 😦😦😦 مرینت: ادرین بریم 🤗 ادرین باشه بریم زود تر 💝💝💝

یک ساعت بعد ........‌‌‌‌. ادرین : بالاخره رسیدیم به جنگل 💜💜💜💜 لوکا : ادرین جان بیا کمک چادر بزنیم تیکی : مرینت جونم بگو به ادرین که عاشقشی 💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟

مرینت گفت : منم عاشقتم ادرین ❣❣❣❣❣❣❣ وقتی که لوکا ادرین و مرینت رو دید خیلی ناراحت شد و رفت پیش جادوگر اگجوز و یک دارویی گرفت که مرینت عاشقش بشه 😯😯😯😯

صبح شد و مرینت از خواب بیدارشد و دید که لوکا نیست زود ادرین رو بیدار کرد مرینت : ‌ادرین ادرین بیدارشو لوکا نیست 😟😟😟😟😟 ادرین : چی می گی وا کجاست پس بعد از گشتن فراوان دیدن که لوکا به یک گل بابونه تبدیل شده

بچه این داستان ۴ تا پارت داره و امید وارم خشتون اومده باشه تا پارت های دیگه بای بای 💟💟💟💟💟🤗💟💟💟💟💟🤗💟💟💟💟🤗💟💟💟💟🤗

لطفا نظر بدین ❣❣❣❣❣