اینم پارت سوم امیدوارم لذت ببرید😇
با خودم گفتم بزار بمونم اگه خواست منو بکشه فرار میکنم 😊رفتم بیرون از اون اتاق ترسناک 🥴رفتم تو حیاط خونه خیلی خوشگل بود ولی یکم ناراحت بودم که نمیتونستم برم بیرون و الان دیگه نمیخواستم فرار کنم فقط میخوام برم بیرون هوا بخورم🙁بعد رئیس خدمتکارا که من بهش میگم ماما اومد و گفت:خانم اسمتون چیه؟گفتم:پارک میا سان 🙁گفت:
گفت:خب خانم پارک متاسفم میتونید برید تو اتاقی که بودید؟ گفتم:چرا؟ بعدش گفتم:باشه! بعد وقتی رفتم اتاقه،و از پنجره رفتم ببینم کسی اومده که من اومدم اتاق.دیدم بعله!یه دختر که فک کنم همسن من باشه اومده! وای یعنی کیه😯 دارم میمیرم از فضولی😩!عه فضولی نیست کنجکاویه😐
بعد ماما اومد و گفت:خانم پارک میتونید بیاید پایین خانم کیم کارتون دارن!گفتم:ببخشید خانم کیم کیه؟!گفت:لطفا بدون هیچ سوالی بیایید پایین ممنون.گفتم:باشه🙁رفتم پایین دیدم یه دختری تو پذیرایی جلوی تلویزیون نشسته بود.
با خودم فک کردم:اون دیگه کیه؟گفت:من کیم یونگ سیل هستم میتونی منو هانا صدا بزنی ☺.با خودم گفتم:خاک تو سرم باز بلند فک کردم😐💔
گفت:چرا خاک تو سرت؟تو ذهنم:مغز میا:دختر خیلی دیوونه ای😐میا:میدونم😐💔نویسنده:دیگه حتی مغزم تایید کرد،راوی حالا تو هِی بگو میا دیوونه نیست😐 راوی:به من چه😐 میا:خب حالا دعوا نکنین😐 مغز میا:خب دیگه بسه دختره هانا داره بدجور نگامون میکنه😐 میا:باشه😐 نویسنده:باش😐 راوی:اوکی😊
گفتم:از اشنایی تون خوشبختم منم پارک میا سان هستم😁[دوستان این عکس ماما عه یا همون رئیس خدمتکارا 😁چه زشته😐 منو یاد مامان راپونزل میندازه😐😂💔]
خب دوستان لایک و کامنت فراموش نشه ❣
گفتم:از اشنایی تون خوشبختم منم پارک میا سان هستم😁[دوستان این عکس ماما عه یا همون رئیس خدمتکارا 😁چه زشته😐 منو یاد مامان راپونزل میندازه😐😂💔]
ببخشید یه صفحه رو دوبار اورد 😓خب دوستان لایک و کامنت فراموش نشه❣
بای بای ❣🎶
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)