
سلاااااممممم وقت گیر اوردم نشستم نوشتم😂
رفتم جلو تر که دیدم جرج رو بستن به صندلی و حسابی زخمیه😦 خیلی ترسیده بودم😨که دیدم یه مرد که خیلی شبیه جرج بود اومد مرده: به به پس پسرم حق داشت که دوست داشته باشه😏 زیادی خوشگلی😏 من: دهنتو ببند 😠صبر کن....پسرت؟😕 او..او..اون پسرته؟😕 مرده: اره مشکلش چیه؟😒 من: پدرا با بچه هاشون اینجوری رفتار نمیکنن😠 مرده: اها😒 اون وقت پدر تو خوب بود؟😒پس فکر کردی برای چی فرستادمش اون دنیا؟؟😒 من:ت..ت...تو پدر منو کشتی؟😠 مرده: اره هم پدرت هم مادرت حالا هم نوبت خودته😈 قدرت هات باید مال من بشه یا اونارو رد میکنی بیاد یا جرج هم میره پیش پدر و مادرت 😡 من: چرا باید قدرتمو به کسی بدم که به پسرش رحم نمیکنه؟😠 مرده: چون مجبوری ...اوه موهات چقدر بانمکه 😏 خاکستری و قرمز شده😏 من: انقدر حرف نزن اگه مردی بیا جلو😠 .....
اون بهم حمله کرد اما حرکاتش ابتدایی و قابل پیش بینی بود اما الان باید جرج رو ازاد کنم واقعا باورم نمیشه که یه پدر بخواد بخاطر منافع شخصیش پسرشو از بین ببره واقعا عجیبه😐 اون داشت با قدرت خاک بهم حمله میکرد و منم جاخالی میدادم اما دیگه صبرم سر اومد و توی یه چشم بهم زدن اونو بین یه کوه یخ گیر انداختم😏مثل اب خوردن بود😏 داشتم میرفتم سمت جرج که ازادش کنم جرج: میا از دایره رد نشو😶 اما من رد شدم و دور جرج رو یه هاله قرمز گرفت😶 میتونستم صدای فریاد هاشو بشنوم😓 یه نگاه به اون یارو که میگفت پدر جرجه انداختم چشماش قرمز شده بود 😦 بعدش همه چی تموم شد مرده درست شد و جرج هم فریاد هاش تموم شد 😕 بدو بدو رفتم پیش جرج صندلی سوخته بود و جرج هم رو زمین نشسته بود و سرش پایین بود😟 دستمو گذاشتم زیر چونش و سرشو بلند کردم دیدم چشماشو باز کرد ولی ....ولی.....تغییر کرده بود😕 یکی از چشماش قرمز و اون یکی ابی بود😕موهاش هم کم کم تغییر کرد و دورنگ شد (عکس تست)نصفش سفید و نصفش قرمز😕 مرده: این قدرت منه 😡میتونم از هر کسی که دلم بخواد قدرت هاشو بگیرم😡الان هم نصف قدرت جرج رو دارم😒 من: پس چرا قدرت منو نگرفتی؟ مرده: چون تو یه سه رگه ای :/ قدرت من روی شماها اثر نداره😒 به جرج کمک کردم بلند شه و ایستاد و به پدرش گفت: تو دیگه پدر من نیستی و توی هیچ کاری کمکت نمیکنم😡 تو دیگه دشمن خو.نی منی😡 و با هم رفتیم خونه ما و تو راه اون همه چیزو بهم گفت از زمانی که تو مدرسه عا.شقم شد تا الان رو بهم گفت و کلی معذرت خواهی کرد منم چون میدونستم مجبور بوده بخشیدمش😊 رسیدیم خونه من چون خونه خودش رو با پدرش شریک بود😐 راستی قبل اینکه از اونجا بریم پدرش خودشو ازاد کرد و منو زد😐منم زدمش و بیهوش شد😐 وقتی رفتیم داخل خونه انا گفت:.....
انا: کجا بودی این کیه؟ میدونی چقد نگرانت بودیم؟😑 من: امممم....چیزه.....قصش درازه😆 اینم جرجه☺ انا جرج رو چسبوند به دیوار و هی میزد تو شکمش جرج هم شکمشو گرفته بود و هوار میزد😂 ادوارد اومد و اونم جرج رو دید با خودم گفتم حتما فاطحش خوندس😕 اما در کمال تعجب ادو انا رو از جرج جدا کرد و گفت: دختر اروم باش شاید به یه دلیلی اوردتش😐 انا در حالی که تلاش میکرد خودشو از بغ.ل ادوارد بکشه بیرون میگفت: نخیر من میدونم اون گوجه دوستمو طلسم کرده😠 جرج: گوجه؟😐طلسم؟😐 اینجا چه خبره؟😐 من: ااااااا .... خب ببین انا از تو متنفره و همه جز من قصد جونتو دارن پس مراقب خودت باش😊 و انا اون منو طلسم نکرده اگه قول بدی بهش کاری نداشته باشی همه چیزو بهت میگم در غیر این صورت تو اتاق زندانیت میکنم😐 انا دست از تلاش برمیداره : باشه کاریش ندارم اما اگه به خفاشک من کاری داشته باشه زندش نمیزارم😒 ادو ولش میکنه: خفاشک؟😐 منظورت لئو میباشد یا خیر؟😐 انا:اممممم...چیزه😓....ممکنه؟😓 حالا من دیوانه شده بودم و میخواستم انا رو نصف کنم که جرج منو گرفت و اروم طوری که فقط من بشنوم تو گوشم گفت: نبینم گربه کوچولوم عصبی بشه😝 من: جرج ولم کن میخوام لهش کنمممممممممم😠😠 ادو: اهاااااااایییییییییی دو دقیقه اروم بگیرید دیگه اه😡 من اروم شدم جرج هم ولم کرد انا هم از پشت سر ادو اومد بیرون و پرسید: راستی حالا بجای گوجه شبیه گوجه رسیده و نرسیده شدی😐 من: انا هنوزم اعصاب ندارم یه کاری میکنم تو اون دنیا هم ارزوی مر.گ کنی😡 انا: باشه بابا ببخشید😐 حالا بگو چی شده بعدشم همه چیزو بهشون گفتم و گفتم که جرج باید پیش ما بمونه اما باید لئو هم اماده کنیم که نصفش نکنه😐😂
ادو: یه سوال 😐 ما که اتاق اضافه نداریم چون همه اتاقا با خریدای تو و انا پر شده میمونه اتاق من و لئو و اتاق تو و اتاق انا 😐 عمرا لئو بزاره جرج بره تو اتاقش منم نمیزارم بره پیش انا چون هر لحظه ممکنه با اره برقی گریل بیفتم دنبالش میمونه اتاق تو 😐 چه کنیم؟؟؟😐 من: ترمززززز بگیییررررر😐من از اتاقم دل نمیکنم😐 جرج: پس لابد باید رو سقف یا تو حیاط بخوابم😐 من: ای خدااااااااااا😧 باشه بیا اتاق من اما رو زمین میخوابی😒 جرج: چشم😐 من: از این چیزام بلد بودی ما نمیدونستیم😐 بیخیال بریم شام بخوریم☺
بعد از شام جرج رو از اتاق انداختم بیرون و لباسم رو عوض کردم هنوز باورم نمیشه بچه ها انقد راحت با جرج کنار اومدن انگار نه انگار😐 رفتم بیرون پیش لئو دم در بودم که دیدم جرج کنارشه سرشو انداخته پایین و معذرت خواهی میکنه😟 دلم کباب شد یعنی انقد جرج مهربون بود؟😟 رفتم کنارش دستمو گذاشتم رو شونش گفتم: تقصیر تو نیست و لازم نیست بخاطرش خودتو ناراحت کنی☺ جرج: تو...مطمئنی؟😟 من: کاملا😊 الانم بیا بریم بخوابیم رفتیم تو اتاق من رو تختم خوابیدم و جرج هم رو زمین ______________________________ صبح بیدار شدم دلم میخواست خودمو بکشم😠....
نخود نخود هرکه رود خانه خود😂 دیگه بقیش برا پارت بعد😜 بای بای✋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام مارال سان شناختی
هن؟!😮
فقط یه نفر....
ندا سنپای تویی؟؟😮
اره خودمم😌😌✌️❤️
عررررررررر 😻
از شادی در گنج خودم نمیپوستم😻
ببینم کلک میخوای داستان بنویسی؟؟؟😇😆
اره عزیزم ولی بعد امتحانا فعلا که امتحان داریم چیزی به مغزم نمیرسه😂😂✌️😜
مارال سان میگما خیلی دلم برات تنگ شده🥺🥺❤️♥️❤️♥️
اره بعد امتحان😂
منم دلم برات تنگ شده ندا سنپای😢💛💛💛💛💛💛💛
مارال سان چه امتحانی بود😐😐😬😬😬
من بدبخت رفتم امتحان دادم تا اومدم نمرمو ببینم گوشی خاموش شد 😬😤😤😤😤😤
حالا ۲۰ دقیقه زمان دارم یکی میگه بدووووو اون یکی میگه بدوووووو😂😂😂
بخداا اااااا
منتشر شد 💃💃💃💃💃💃💃💃
😂💛
اونکه گذارش داده رو ببینم😭کاش میذاشت اول می خوندیم بعد گذارش میکرد😑
نگران نباش دوباره گذاشتم بررسی😆
آره 😑
کاش ناظر میشدم خودم منتشرشون میکردم
اbad girl
| 7 ساعت پیش
نگران نباش دوباره گذاشتم بررسی😆
درود بر شرفت😎
هعی من برم توی دریای سیاه خودمو غرق کنم🙂🔫😑🔪💔💔💔💔
منم میام😐💔
بیا بریم
بلیط کرایه قایق چقده؟ (با قایق زودتر غرق خواهیم شد😐✨)
منم هستم
قیمت کردم نقری 100 دلار
به نظرم یا با چوب بریم یا شنا کنیم🔪😣
منم نمویام😐🔪زیرا منتظر پارت های بعد هستم😹😹🐥
نه دیگه نویسنده هم داره میاد دیگه نمی تونه بنویسه
دعوا نکنید همه با هم میریم تو اون دنیا براتون ادامشو میگم😂😂
بیاید دسته جمعی بریم برج میلاد از اونجا خودمونو پرت کنیم😂💔
برج میلاد گرونه
😐💔
بچه هااااااااااااا😢
پارت ۱۱ رو یکی زده حذف کرده😢💔💔💔💔💔💔
😶کی بود 😭🔪🔪🔪🔪🔪
نهههههههههههههههههههههه😱😱😭😭😭😭
آخرالزمان رسید😭😭😭😑
نمیدونم فقط میدونم باید بشینم بنویسم😟💔
اونی که حذف کرده یه دلیل منطقی بیاره
نهههههههههههههههههههههههههههههههههههههه😤😤😤😤😤😤😤😠😠😠😠😑😑😑😑😰😰😰😰😰😰😰😰😨😨😨😨😨😧😧😧😧😦😦😱😱😱😖😖😖😖😣😥😥😓😓😞😞😞😢😢😢😢😩😩😩😩😱😱😭😭😭😭
برم خودمو از پشت بوم پرت کنم پایین💔😐🔪
نرو😐
بهت نیازمندم😐💛
~Leyla~
| 3 ساعت پیش
نهههههههههههههههههههههه😱😱😭😭😭😭
آخرالزمان رسید😭😭😭😑
اون تموم شد الان پارت ۲ اخرالزمانه😐💔
bad girl
| 2 ساعت پیش
نرو😐
بهت نیازمندم😐💛
بخاطرت نمیروم😐♥️
کارخوبی میکنی😐💛
bad girl
| 3 ساعت پیش
کارخوبی میکنی😐💛
ممنان😐♥️
میگم فازمون چیه هی قلب میفرستیم اونم با "پوکر" ؟😐😂
پارت بعد کوووووووووووووشششششششششش
ممدددددددددددددد چرا منتشر نمیکنییییییی
😂💛
اگه تا غردا نیاد فکر نکنم زنده بمونم
نححححح😨
اون دستگاه تنفس کجاست😨
زنده بمووووونننننن😢💔
مامیییییییی پارتتتتتتتت بعددددددد کووووووو😂🔪
چمه😐🔪😂؟
اوف میخوام بخونم زودتر بده تا نتم تموم نشده😂😰
هنو بررسیه فرزندم😂
عالی
تا پارت 11 رو نبینیم آروم نمیگیگریم
😂اوک