
سلام.به دلیل استقبال شما از قسمت اول مینی رمان پیشی من یه قسمت پایانی هم گذاشتم.لطفا درخواست قسمت دیگری نفرمایید😂🤞💜

🐞:نه نه نه!!!کت نوار!!بلند شو!!کت...نوار؟؟ تکونش دادم...بلند نشد...اگه...اگه دوباره برمیگشتم به گذشته با اون بهتر رفتار میکردم اون غیر از من هیچکیو دوست نداشت...چند من سنگدلم...

وایسا ببینم!؟ من هنوز از گردونه خوش شانسیم استفاده نکردم!!! پس یعنی میتونم با کفشدوزک معجزه آسام کت نوارو خوب کنم!!! اما...من اونو رو پشت بوم اون ساختمونه جا گذاشتم!!! پنج دقیقه بیشتر فرصت ندارم که پیداش کنم کت نوار رو برای آخرین بار بغل کردم و به سمت ساختمون رفتم

پیداش کردم!!! گردونه خوش شانسیم به من یه علامت ینگ داده بود☯️(یه طرفش) داشتم برمیگشتم که هاگماث دوباره پیداش شد 🦋:لیدی باگ...دیدی چه بلایی سر کت نوار اومد؟اگه معجزه گر اون و خودتو ندی من تو و اون و هر کسی که دوسشون داریو از بین میبرم 🐞:هدف تو از این کارا چیه؟اخرش که معجزه گرای مارو گرفتی و آرزوتو کردی.فک نمیکنی ممکنه بهایی که باید بپردازی کسی باشه که دوسش داری؟مادرت؟پدرت؟همسرت؟خودت؟دخترت؟یا پسرت؟ 🦋:... هاگماث ساکت شد.ولی دوباره گفت 🦋:من...میتونم... 🐞:گوش کن هاگماث...الان جون کسی که من دوسش دارم در خطره بزار اونو خوب کنم... قول میدم معجزه گرامونو بهت میدیم.اونوقت هرکاری دوست داری باهاشون بکن...فقط بزار کت نوارو خوب کنم...

🦋:...ا...با...باشه هاگماث معتجب بود تو کل راه برگشت هیچی نگفت داشتم میرفتم که یهو زیر پام خالی شد... 🐞:ااااااااااا هاگماث دستمو گرفت. یکی از گوشواره هام افتاد جلوش نقابم و لباسام کم کم به حالت عادیش داشت برمیگشت. هاگماث یه نگاهی به گوشواره هم کرد و یک نگاهی به من... میترسیدم که گوشوارمو برداره و بره... منتظر سرنوشت خودم و کت نوار شدم اما باورم نمیشد... دستمو گرفت و کشیدم بالا و گوشوارمو بهم پس داد دستمو گرفت و کمکم کرد که از روی زمین بلند شم.با تعجب نگاش کردم 🐞:هاگماث...چرا اینکارو کردی؟ 🦋:چون فهمیدم *قدرت عشق قوی ترینه* با لبخند به هاگماث نگاه کردم.فهمیدم هر کی میتونه در موقعیت درستش تغییر کنه. انقد از این اتفاق خوشحال بودم که بغلش کردم(میراکولری ها خودکشی نکنید😂) و گفتم:مرسی که منو کت نوارو بهم رسوندی. اگه تو نبودی ما هیچ وقت من و کت نوار با هم آشنا نمیشدیم. اون هم آغوش منو پذیرفت و منو تو بغلش گرفت. از هم جدا شدیم 🐞:باید تا به حالت اول برنگشتم سریع برم پیش کت نوار(نکته:فرض کنید برای اینکه کفشدوزک معجزه آسا عمل کنه باید نزدیک اون اتفاق یا خرابی باشه) ...(ده دقیقه بعد) 🐞:وای نه آخرین چراغ گوشوارم داره خاموش روشن میشه الانه که به حالت اولم برگردم!!! دیگه خسته شده بودمو جونی نداشتم.ولی به خاطر من نوار باید ادامه میدادم 🦋:منو بگیر من سریع تر میبرمت 🐞:ممنون هاگماث(تورو خدا منو نزنید تقصیر لیدی باگه🤚🏻😂✋🏻) هاگماث سرعتش از من خیلی بیشتر بود. 🐞:خیلی نزدیکیم داریم موفق میشیم!!! اما خوشحالیمون زود تبدیل به وحشت شد... (خیلی دلم میخواد ادامه ندم و دقِتون بدم😂ولی دلم نمیاد اذیتتون کنم و ادامه میدم😜✋)

خب به این میگن زجر دادن😂✋ این پارت را همینجا به پایان میرسونم😐😂 نه منو نزنید به خدا دلیل دارم 😐✋امتحان دارم نمیتونم زیاد تفریح کنم🙁☹️نهمم و امتحانم حضوریه😭هیچیم که یاد نگ... ولش دارم از موضوع منحرف میشم😑😐😂 چون رمان خیلی طولانیه مجبورم یه پارت دیگه هم بزارم😐😅 خلاصه اینکه قسمت بعد خیلی طولانی و هیجان آاااااانگیزههههع😍😍😍😍😍😍😍پس با نظرای قشنگتون بهم امید بدید😘😘😘😘 دوستون دارم خدافظ😘😘😘😘

و بگم که عکس قبل فتوشاپ خودمه به اضافه تمامه عکسای این تست😅😘 هیچی دیگه😐 دوستون دارم خدافظ😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی💟💗💘💕💓💟💗💘💕💟💗💘💕💓💟💗💘💕💓به نظر من کشف هویت جولوی حاک ماث نباشه اینجوری بهتره ولی از اخرین اسلاید داستان فهمیدم لیدی باگه به حالت عادی بر میگرده پس اول داستان پارت بعد لیدی باگ قایم شه دوباره تغییر شکل بده حاک ماث یه نفر رو شرو کنه اگه دوس داشته باشی
ببخشید من پارت بعدی رو نوشتم منتظرم منتشر شه.بیشتر حال میده جلو هاگماث باشه تا آدم شه
خیلی عالی بود
من منتظر بقیه اش میمونم خیلی عالی بود
خیلی کنجکاو شدم بقیه اش رو بدونم
مرسی...ولی متاسفانه تست من بد موقعی منتشر شد.ساعت چهار صبح بود.برای همین هیچکی ندید
نهم،نهم،نهم،نهم...مرض بگیره این نهم رو با این دوازدهم رو.بد بخت شدیم حضوریه.فکر نکنید من تقلب می کنما!نه ولی تو این وضعیت کرونا فقط ما نهمی ها با اون دوازدهمی ها هیچی مون نمیشه؟
آخه میدونی چیه😐نهمیا و دوازدهمی نسبت به کرونا مقاومن و هیچیشون نمیشه ولی بقیه پایه ها مریض میشنو کرونا میگیرن😂
خوب اومدی👌🏻😂
دختر خاله من نهمیه😔
یا ابالفضل،عجب داستانی نوشتی.
همین جا تمومش می کنی یا فصل دو داریم.
نه بابا یه پارت دیگه هم هست
این پارت داشت طولانی میشد منم میکنمش سه پارت
باشه.با تشکر.