توی این پست قراره بفهمیم اگه همه چیز بی رنگ بود چه اتفاقی میافتاد.اصلا، مفهوم اصلی بیرنگ چیه؟
وقتی می گوییم یه چیزی "بی رنگ" است یعنی هیچ طول موج خاصی از نور بازتاب نمیکند که به چشم ما برسد و ما بتوانیم آن را به عنوان یک "رنگ" تشخیص داده و ببینیم. یعنی میشه گفت که نور از آن جسم عبور می کند یا منعکس می شود،بدون اینکه تغییر قابل توجهی در ترکیب طیفی آن ایجاد شود.
بعضی از افراد فکر می کنند سفید یا سیاه بی رنگ است، اما این تصور اشتباه است زیرا سفید از ترکیب همهی رنگ ها به وجود آمده، پس خودش رنگ است و سیاه نیز یک رنگ است ولی نشان دهندهی جذب تقریبا کامل نور است اما یک جسم بی رنگ، نه جذب قابل توجه و نه بازتاب مشخصی دارد که مغز و چشم ما آن را به عنوان رنگ در نظر بگیرد. نمونه هایی از اجسام بی رنگ آب و شیشهی شفاف هستند.
حالا بیاید به موضوع اصلی اگر کل جهان بی رنگ بود چی میشد؟ ●هیچ چیزی رنگی برای چشم ما نخواهد داشت. همه چیز شفاف یا «غیاب رنگ» به نظر میرسد. ●چشم ما نور را میبیند، اما هیچ طول موجی غالب نخواهد بود که مغز آن را به عنوان رنگ شناسایی کند. ●شاید بیشتر شبیه یک دنیای شفاف یا نامرئی باشد، چون بیشتر چیزهای بیرنگ شفاف هستند.
●مغز انسان برای تشخیص اشیا به رنگ و تضادهای نوری وابسته است. بدون رنگ، تمایز بین اشیا سخت میشود، مگر اینکه سایه یا روشنایی وجود داشته باشد. ●احتمالاً همه چیز محو و شبیه مه یا شیشههای شفاف روی هم دیده میشود. ما دیگر «آسمان آبی» یا «چمن سبز» نخواهیم داشت؛ همه چیز صرفاً روشنایی و تاریکی خواهد بود.
●رنگها برای بسیاری از حیوانات و گیاهان نقش مهمی در تشخیص غذا، جفت، یا شکار دارند. اگر همه چیز بیرنگ باشد، ممکن است حیات حیوانی و گیاهی به شدت تغییر کند. ●بدون رنگ، طبیعت ممکن است کمتر قابل تمایز باشد، و موجودات برای بقا به حسهای دیگر مثل بویایی، شنوایی یا حرکت نیاز پیدا میکنند.
●دنیا بدون رنگ احتمالاً احساس سردی و بیروحی میدهد، چون رنگها نقش خیلی مهمی در احساسات و خلق و خوی انسان دارند. ●شادی، هیجان، آرامش و حتی خاطرات ما با رنگها گره خوردهاند. یک جهان بیرنگ میتواند
ولی حالا میرسیم به یه چالش کل جهان در اصل بیرنگه! سیب، برگ یا آسمان ذاتاً «قرمز» یا «آبی» نیستند. اینها طول موجهایی را بازتاب میکنند که مغز ما آنها را به رنگ تبدیل میکند.چشم و مغز ما طول موجها را به یک «حس رنگی» تبدیل میکنند. موجودات دیگر ممکن است آن طول موجها را متفاوت ببینند یا حتی اصلاً نبینند.
نور شامل طول موجهای مختلف است. وقتی نور به جسم میتابد، بعضی طول موجها جذب و بعضی بازتاب میشوند. آن طول موجهایی که به چشم ما میرسند، رنگ دیده میشوند. پس رنگ بدون چشم و نور هیچ معنایی ندارد! اگر در تاریکی مطلق جسمی را ببیند، هیچ رنگی وجود ندارد. رنگها یک ویژگی فیزیکی-ذهنی هستند، نه یک حقیقت مطلق در جهان.
ولی اینجا یه سوالی پیش میاد چرا ما رنگ ها رو مختلف می بینیم؟؟ این پدیده دلایل مختلفی دارد: ●تفاوت طول موجهای بازتاب شده ○هر جسم، بسته به مادهای که از آن ساخته شده، طول موجهای متفاوتی از نور را جذب یا بازتاب میکند.به عنوان مثال یک سیب قرمز طول موجهای قرمز را بیشتر بازتاب میکند و طول موجهای دیگر را جذب میکند یا یک برگ سبز، طول موج سبز را بازتاب میکند و طول موج قرمز و آبی را جذب میکند.بنابراین مغز ما بر اساس طول موجهای بازتاب شده، رنگ جسم را تشخیص میدهد.
●شرایط نوری محیط ○رنگ یک جسم تحت تأثیر نور محیط تغییر میکند.به عنوان مثال یک لباس سفید زیر نور زرد لامپ، کمی زرد دیده میشود. دلیلش این است که نور محیط خودش ترکیب طول موجها را تعیین میکند و جسم آنها را بازتاب میکند.
●گیرندههای چشم ما ○چشم انسان سه نوع سلول مخروطی دارد که طول موجهای مختلف (قرمز، سبز، آبی) را تشخیص میدهند. مغز ترکیب سیگنالهای این سه نوع مخروطی را تفسیر میکند و رنگ نهایی را میسازد.هر کسی ممکن است حساسیت متفاوتی داشته باشد، به همین دلیل بعضی افراد رنگها را کمی متفاوت میبینند. ●تفاوت بین افراد و موجودات ○برخی حیوانات، مثل پرندگان یا حشرات، میتوانند طول موجهایی را ببینند که ما نمیتوانیم (مثل فرابنفش) پس برای آنها، رنگ یک جسم میتواند کاملاً متفاوت یا واضحتر باشد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!