
سلام ! اگر مي خواهيد كه رشته ي سرنوشت را در دنياي خيال از هم بدريد و به دست خود آن را ببافيد با اين تست همگام شو تو سلينا ساردوثين هستي مرگبار ترين آدمكش شهر ادلين تو بايد تصميماتي بگيري كه ممكنه تو را نابود كند و انتخاب هايي كه وجودت از نو ميسازد
فعلا لازم نيست نگران انتخاب هات باشي در اين تست تو قرار با شخصيت هاي هيجان انگيز و جذاب اين داستان آشنا شوي و در صورت استقبال اين تست ادامه پيدا مي كند براي كساني كه اسم سلينا ساردوثين براشون آشنا است بايد بگم بله! اين اسم شخصيت اصلي كتاب سرير شيشه اي از انتشارات باژ نوشته شده از سارا جي ماس يا ترجمه ي افشين اردشيري است براي كساني كه طرفدار كتاب هاي فانتزي هستند پيشنهاد مي كنم كه اين كتاب بسيار زيبا را بخوانيد و از كساني كه اين كتاب را خوندند اخواهش مي كنم كه اين تست ساده را قابل قياس با قلم زيباي خانم جي ماس و ترجمه ي شگفت انگيز آقاي اردشيري قرا ندهند كه من مابودم !
سلينا ساردوثين مرگبارترين آدمكش شهر ادرلين با قدم هايي استوار و وقاري هميشگي وارد اتاق جلسه مي شود به آرامي روي صندلي خود جاي مي گيريد. اين چه اتفاقي بود كه اين وقت شب او را برايش احضار كرده بودنند؟ به چشم هاي نقره اي اروبين همل شاه آدم كشان، معلم خود خيره مي شود و متوجه مي شود اروبين منتظر فرد ديگري هم هست. در با ناله اي باز مي شود مردي با چهره اي زيبا و فريبنده و چشماني تيره قهوه اي و بدني ورزيده وارد اتاق مي شود و مقابل سلينا مي نشيند.
سم به آرامي سري به نشانه ي سلام براي سلينا خم مي كند و چشم به اروبين مي دوزد اروبين خود را روي صندلي جلو مي كشد و مي گويد:افرادي كه به كشتي تايبير فرستاديم همه مردند و يكي فرار كرده و مي گويد كه افراد رالف باعث قتل عام اونهاست. سلينا پايش را زير ميز صاف مي كند شب هنگام او را صدا كردند و با خودش سلاح زيادي نياورده بود ولي اگر حمله هم مي شد با همين يه خنجر و شمشير آويخته به كمرش مي توانست دمار هركسي را در بياورد .
اروبين ادامه داد: بايد خونبها و خسارتي كه با كشتن افرادم بهم وارد كرده پرداخت كند، از شما ها مي خواهم كه به لنگر گاه بريد و با شاه دزدان دريايي، رالف ملاقات كنيد و اين نامه را به اون بدهيد
ترتيب سفرتون داده شده با كشتي دو روز تو راهيد اونجا سه روز اقامت داريد تا بتواند پول را جور كند و بعد برميگرديد پيام اروبين كامل و واضح بود و هيچ جاي اون سوالي در مورد راحتي اونها نبود البته سلينا هم توفق اين را نداشت به هر حال او آزاد نبود اون به اروبين مقروض بود و بايد تا آخرين سكه ي آنها را پرداخت مي كرد براي همين هر معموريتي كه مي گرفت از كشتن شاهيار تا افراد بدهكار بايد درصد مشخصي به اروبين پولش را ميداد
ولي به هر حال نبايد فراموش كرد اون وارث ثروت بي پايان شاه آدمكشان اروبين همل بود و سم هميشه از اين سمت آزرده بود هميشه از بودن در مقام دوم نا راضي يود سلينا با صدايي خشدار گفت: فقط همين ؟ اروبين با حركت گفت آره سلينا از روي صندلي بلند شد و گفت: پس ديگه چيزي براي موندن نيست بقيه جزيات را به سم بگو
سم با عصبانيت از روي صندلي بلند شد و گفت: نمي توني يه مقدار از زمان ارزشمندت را الان خرج كني كه من دوباره مجبور به توضيح اينا نباشم؟ سلينا با لبخندي كه مي دانست رو كفر سم مي رود گفت: همان طور كه گفتي زمانم ارزشمند تر از اونه كه با اين مزخرفات پرش كنم! سم از عصبانيت سفيد شد ولي سلينا ديگر رفته بود و نتوانسته بود دشنام هايي كه بر زبان سم جاري ميشد را بشنود
درواقع كار مهم تر به خصوصي نداشت فقط مي خواست بقيه ي شبش را به تنهايي و در آرامش صرف كند آرام در وان خودش دراز كشيد و از آب داغ كه پوستش را مي سوزاند لذت برد سلينا از ٨ سالگي با اروبين بزرگ شده بود و تحت مراقبت ها و تمرينات طاقت فرساي اروبين بود سم هم از ٦ سالگي اينجا بود مادر او از بهترين معروفه ها بود وقتي در سن ٢٨ سالگي توسط يكي از مشتري هاي حسود او جوان مرگ شد پسرش را به اروبين سپرد تا به سرنوشت او دچار نشود
سلينا زير سايه ي اروبين بزرگ شده تبديل به جانشين او شده است و برترين آدمكش ادرلين . سم هم به عنوان يكي از افراد انجمن آدمكشي در اين قصر بود هيچ باور نمي كرد مخفي گاه آدمكشان در بهترين منطقه ي شهر و در قصري با شكوه باشد سلينا آرام تر شده بود به آرامي از وان در آمد بايد براي فردا آماده ي سفر مي شد
خيلي ممنون كه تا اينجا داستان را دنبال كرديد حالا كه از شخصيت هاي داستان ديدگاهي كلي داريد آماده ي ادامه آن نيز باشيد البته ادامه ي اين تست به نظر شما ارتباط مستقيم دارد پس لطفا با نظرات ارزشمندتان اين تست را پشتيباني كنيد با تشكر ???
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این کتاب عااااااااااااااااالیههههه
سم>>>>>>
عالی بود🙂🦋
سلام. میخواستم بپرسم الان داری متن کتاب رو مینویسی یا از خودته؟
و دوم اینکه من هم میخواستم یه همچین کاری بکنم با کتابم . اسم کتابم کتابچه ی مخوفه میخواستم بگم کپی نکردم از کارت .
سلام دوست عزيز
خير متن كتاب را نمي نويسم درواقع داستان بر پايه ي داستان كلي كتاب است ولي اتفاقاتش ممكنه متفاوت باشد
واينكه خواهش مي كنم حالا ايده اش از خودتون بوده يا مثلا از يه جايي ديديد خيلي عاليه كه فرهنگ كتاب خواندن را ترويج بدهيم حالا به هر صورتي كه شده ?❤️