10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡paati♡ انتشار: 4 سال پیش 55 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام بچه ها اینم پارت۴😎💜
بریم سراغ داستانمون😁
میخوام داستان رو هیجانی و خندا دار و.......
یک دفعه همون پسره که قبلا امده بود دوباره جلوم سبز شد. تهوینگ:پشت سرت. پشت سرم رو نگاه کردم دیدم با چند نفر که شبیه غول بودن اومده بود. ا/ت:واو واو انگار مهمون های جدیدیم داریم من از این مهمان های ناخونده خیلی خوب پذیرایی میکنم😎😏 به بچه ها گفتم من میخوام برم حسابشون رو برسم هر کی دوست داره بیاد باهام. نایون:من میخوام تماشا کنم و بخندم🤣 ا/ت:پس فکر کنم بهت خوش میگذره نایون:اون که صدرصد😁 یک نیش خندی زدم تا خواستم برم کوکی گفت...........
منم میام. ا/ت:پس بریم تهوینگ نمیای تهوینگ:نه منم میخوام تماشا کنم ا/ت:اوکی. سریع دویدم سمتشون کوکی هم باهام دوید،با پام رفتم تو شکمه اون پسره خواست بالا بیاره🤢 من از پشت گرفتمش سمت اون غولهایی که باهاش بودن 🤮 بقیش رو خودتون میدونید چه گندی بالا اومد😆. نایون:وای دمت گرم عجب کاری خفنی کردی تهوینگ:ولی خیلی حال به هم زن بود🥴 نایون:اره ولی خیلی باحال بود🤣 کوکی نصف بیشتر اون غول ها رو زد. پسره:الان کارتو تموم میکنم ا/ت:باشه ببینیمو تعریف کنیم. یکدفعه تفنگشو در اورد گفت از جات تکون نخور منم گفتم عه اینجوریه پسره :اره. منم یک قدم اومدم جلو شلیک هوایی کرد. مردم جیغ میکشیدن فریاد و الفرار گفتن🤣 یک قدم دیگه برداشتم گفت نزدیک نشو. نایون: ا/ت توروخدا تکون نخور ممکنه بهت شکلیک کنه ا/ت:باشه بزار شکلیک کنه تهوینگ:دیونه شدی ا/ت:نه میخوام نجاتتون بدم تهوینگ:فعلا دادی خودتو به کشتن میدی ا/ت:نهه نگران نباش. اون پسره تفنگ رو روی سر کوکی نشونه گرفت ا/ت:باشه باشه آرم باش نمیام جلو ولی لطفا شکلیک نکن😢کوکی چشماش رو بست ا/ت:نگران نباش نمیزارم حتی یک تاره مو ازت کم بشه تا اینو گفتم اون پسره شلیک کرد.........
نفهمیدم چی شد یک دفعه از پشت پریدم سمت کوکی یکدفعه کتفم تیری کشید افتادم زمین از شدت درد چشمام داشت سیاهی میرفت پسره رو نگاه کردم دیدم فرار کرد بعدش دیگه هیچی یادم نمیاد و همه جا سیاه شد فقط صدای رو میشنیدم نایون:تروخدا بیدار شو منو تنهانزار😭😭😭😭 کوکی:ا/تتتتت بیدار شووو😩😩😩😩💔💔💔نایون:زنگ بزنید به امبولانس تهوینگ: تو راهن😥😥😥🥺💔💔💔💔بعدش دیگه هیچ صدایی نشنیدم....................................................
انگشت سمت چپم رو آروم تکون دادم درد خیلی بدی داشت فهمیدم که تیر به کتفه سمت چپم خورده نمیتونستم چشمام رو باز کنم چون چشمام احساس سنگینی میکردن یکم زور زدم که چشمام باز بشن نور زیاد تو چشمام بود ولی سعیم رو کردم چشامو بازکنم. یکدفه دیدم تهوینگ دست سمت راستم رو گرفته و چشمامش بسته بود باخودم گفتم حتما خوابش برده😴 دقت کردم به چشماش دیدم پف کرده واقعا بخاطره من گریه کرده😟 خواستم بدنم رو تکون بدم کتفم تیر کشید ناله ای کوچیکی کردم دیدم تهوینگ بیدار شد سریع پرید روم. گفت: خیلی خوشحالم که حالت خوبه دیدم داره گریه میکنه ا/ت:چرا گریه میکنی نبینم گریه کنی هااا تهوینگ:گریه نمیکنم اینا از خوشحالین بزار خالی شم🤤 سفت بغلم کرد منم کتفم دوباره تیر شدیدی کشید ا/ت:آیییی تهوینگ:آخخ ببخشید من سریع برم پرستار رو خبر کنم ا/ت:باشه. دیدم نایون اومد داخل پرید تو بغلم. گفت آجی جونم خوبی واقعا دلت اومد منو تنها بزاری بچه ها کلی نگرانت بودن ا/ت:بچه هامنظورت کیه هاااا😳 نایون: بچه ها دیگه جین نامجون جیمین کوکی تهونگ شوگا جی هوب دیگهه
ا/ت: چیی واقعااا خوب من چند روز بی هوش بودم نایون:۲ روز آجی کوچولوت رو تنها گذاشتی ا/ت:خوب این ۲ روز کجا خوابیدی نایون:خونه ی پسرا ا/ت:پس خداروشکر این اتفاق برام افتاد چون تونستی بی تی اسو ببینی نایون: اینو نگوووو اگر من از دستت میدادم چی خودمو میک....... از وسط حرفش بچه ها اومدن داخل منم مونده بودم نگاهشون کردم واقعا نمیدونستم باید چی بگم همه هم زمان گفتن سلام ا/ت البته تهوینگ نگفت سلام بعد از اینکه گفتن سلام منم خندم گرفت😄نایون هم خنده ی ریزی کرد بقیه تعجب کردن که چرا خندیدم ا/ت:آه ببخشید😊نامجون:شنیدم که جونه کوکی مون رو نجات دادی ا/ت:آه😄من فقط ازش محافظت کردم همین😅نامجون: خیلی ممنونم ا/ت:کاری نکرد🙂تهوینگ:خوب بسه دیگه ا/ت:عهه راستی ممنونم که از خواهرم مراقبت کردید امیدوارم که شیطونی نکرده باشه نایون:عههه من همش داشتم گریه میکردم برای تو ا/ت:آخههه آجی کوچولو بخاطره من گریه کرده 🤣شوگاه:اره همش نایون داخل بغل من گریه میکرد بعد خوابش میبرد ا/ت:آخههه🥺ولی میدونم تو دلش خیلی خوشحال بود که من میخوام بمیرم نایون:اره عزیزم خیلی خیلی خوشحال شدم
تهوینگ:عههه خدا نکنه اینجوری نگوو. دکترا اومدن بالا سرم یه چکاپ کردن گفت وضعیت خیلی بهتر شده زخماش دارن سریع خوب میشن اگر اینجوری پیش بره فردا میتونیم مرخصش کنیم جین:عهه چه عالی باید سریع مرخص بشی برات غذا های خوشمزه درست کنم ا/ت:وای همین الانش هم گرسنم شد تهوینگ الان میرم برای همه رامن میگیرم ا/ت:وای مرسی😁نایون:آخخ منم گرسنمه ا/ت:بچه ها نایون دعا کرده که از دست من خالص بشه🤣نایون:آخخ قربون دهنت بشم که اینو گفتی. همه تعجب کرده بودن. ا/ت: داریم شوخی میکنیم😁😅 نایون:من خیلی هم جدی گفتم ا/ت:کوفت زشتهه نایون:آها اره داشتیم شوخی میکردیم ولی من جدی گفتم بهت ا/ت:مرسی خوبه؟ نایون:اره🤪🤣 جین:عجب خواهرهایی🤣جی هوب:خیلی باحالید 🤣ا/ت:مرسی از تعریف هاتون😁جین گفتتتت..........
خوب تمام شددد پارت۴😎
امیدوارم خوشتون اومده باشه بخاطره بی تی اس لایک و کامت بزار ممنونم😁💜
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
چشم عزیزم سریع میزارم🤣😅😁
عالی بود لطفاااااااا پارت ۶ا رو سریعععععع بزار💜😘
یا خدااا ۱۶ هنگ کردم😱🤣 ولی چشم حتما میزارم میخام یک چیز بگم من تا پارت ۷ نوشتم🤣😁ولی تند تند میزارم و مینویسم به بزرگیه خودتون ببخشید😅😁
😂😂😂من در این حد سریع میخوام عزیز😂
واااای عاااالی بود ادامه اش رو زود بزار ❤️💖
چشم آجی جون😍😁 والا گذاشتم باید تستچی برسیش کنه😕☹💔