سلام این اولین داستانم هست امیدوارم خوشتون بیاد . 😊😊😊😊
سلام من جونگ این هستم یک بچه یتیم . که خانواده ای ندارم 😔. من ۲۲ سالمه و داخل دانشگاهی هستم که بعضی از دختر هاش پولدار هستند و به قول خودشون دوشیزه هستند . من یکی از بهترین شاگردای کلاس هستم و اعضای بی تی اس همکلاسی هام هستند . کلاس ما ۴۰ نفری هست ۲۰ تا دختر ۳۰ تا پسر . دختر های کلاس من و رو مسخره میکنن . یتیم بودنمو به روخم میکشن . یک دوست خیلی خوب دارم خانواده اش خیلی پولدارن پولدار تر از اون یکی دخترا . ولی خوب دوست نداره که از پدرو مادرش پول بگیره دوست داره خودش بره سره کار . و دستش تو جیب خودش باشه . اون یک خونه خیلی بزرگ برای خودش داره و من یک خونه ۵۰ متری کوچیک اجاره دارم 😕. اسم دوست من جون شینگ هست . امروز اول شنبه هست و من باید برم دانشگاه وایی خودا بازم باید اون دخترای پرو رو بببینم 🤧🤧.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
داستانت عالی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
عالیییییییییییییییییییییییی.بایسم نامجونه و خیلی خوب بود.تست های منم بخون.من پارت بعد میخواااااااامممممم😭😭راستی میای آجی بشیم؟!😀
خواهش میکنم . چشم پارت بعد رو مینویسم . ای خدا چه جیگلی بایستت هست .
چرا که نه من زهرا ۱۳ سالمه
تو چی ؟؟
خیلی خوب بود اجی جونم 😍😙
ممنونم اجییییییییی . 😊😊😊😊😊😘😘😘😘😘
واو آجی، عالی بود😍🤩😍🤩😍🤩
ممنونم اجی میسییییی 😊😊😊😊😘😘😘😘😘😘😘