سلام این اولین داستانم هست امیدوارم خوشتون بیاد . 😊😊😊😊
سلام من جونگ این هستم یک بچه یتیم . که خانواده ای ندارم 😔. من ۲۲ سالمه و داخل دانشگاهی هستم که بعضی از دختر هاش پولدار هستند و به قول خودشون دوشیزه هستند . من یکی از بهترین شاگردای کلاس هستم و اعضای بی تی اس همکلاسی هام هستند . کلاس ما ۴۰ نفری هست ۲۰ تا دختر ۳۰ تا پسر . دختر های کلاس من و رو مسخره میکنن . یتیم بودنمو به روخم میکشن . یک دوست خیلی خوب دارم خانواده اش خیلی پولدارن پولدار تر از اون یکی دخترا . ولی خوب دوست نداره که از پدرو مادرش پول بگیره دوست داره خودش بره سره کار . و دستش تو جیب خودش باشه . اون یک خونه خیلی بزرگ برای خودش داره و من یک خونه ۵۰ متری کوچیک اجاره دارم 😕. اسم دوست من جون شینگ هست . امروز اول شنبه هست و من باید برم دانشگاه وایی خودا بازم باید اون دخترای پرو رو بببینم 🤧🤧.
حاظر شدم و رفتم به دانشگاه وقتی رسیدم وارد شدم داخل راهرو بودم که جون شینگ رو دیدم و باهم احوالپرسی کردیم و رفتیم توی کلاس من ردیف وسط میز ۳ می شستم و سمت چپ بودم و جون شینگ بغل دستی من بود . جون شینگ زود تر از من وارد کلاس شد چون وقتی داشتم میرفتم توی کلاس بند کفشم باز بود و مجبور بودم ببندمش . از زبان جونگ این 👈👈👈😊 وایسادم بند کفشم رو ببندم . بستمش و وارد شدم . وقتی میرفتم سمت میزم اون دختره پرو رو دیدم اسمش ( کیم جویی هان هیت همه بهش میگن زولی ) . دیدم جویی هان بلند شد از سره جاش دوتا زیر دست داره به اسم های رز و ماریا 😉. جویی هان : به به ببین کی اینجاست دختره یتیم کلاسمون . ( یه نکته ❌ جونگ این متسجر جویی هان هست . ) جویی هان : زود باش پول کرایه خونه رو بدهههه . این و با داد گفت 🗣🗣🗣 . یه سیلی هم زد تو صورتم . خیلی محکم زد جوری زد که رد بند انگشتاش موند روی صورتم . دیدم که نامجون از سره جاش بلند شد و اومد سمت من . من و تو اغوش کشید و نگاهی اعصبانی به جویی هان انداخت . جویی هان هم خودش رو براش ناز کرد . نامجون من و برد و گفت بشینم سره جام منم هنوز توی شک اون سیلی بودم و هیچی برام معنی نداشت 😶😶😶. نامجونبرام یک لیوان اب اورد . یک دفعه اشک توی چشام جمع شد و یک قطره اشک از گونه ام اومد پایین . از زبان نامجون :👈👈😊 نامجون : دیدم یک دفعه یک اشک از گونه اش اومد پایین خیلی ناراحت شدم از حرف های اون دختر مخصوصا وقتی گفت زود باش پول کرایه خونه رو بدهههه . پاشدم با اعصبانیت پیش اون دختره . مشتم و کبوندم روی میز دختر پاشد . نامجون : ببین دختره پرو دفعه یدگه دوروبره جونگ این ببینم بلایی به سرت میارم که مرغای اسمون به حالت گریه کنن . بعد از داخل جیبم یک بسته ۱۰۰ دلاری در اوردمو ریختمش رو سره دختره . بعد رفتم پیشه جونگ این .
رفتم پیشه جونگ این . بهش گفتم : جونگ این از این به بعد بیا پیشه خودم . پیشه خودمم زندگی کن . لطفا من دوست ندارم که اشک هات رو ببینم و دلم نمیخواد ناراحت باشی . جونگ : تو به خاطر اینکه من یک یتیم هستم این و میگی یا واقعا میخوای که من بیام پیشت . 🤨 نامجون : نه نه من دوست دارم پیش یک دختر درس خون و مهربون زندگی کنم لطفا لطفا . بیا پیشمممم . جونگ این : میشه فکر کنم . داشتیم باهم حرف میزدبم که جویی هان اومد جویی هان : چی داری میگی عزیزه دلم ( با نامجون بود 😂😂) پیشه این منبع میکروب نشین بیا بیشن پیشه خودم .
بعد از اینکه کلاس ها تموم شدن . همه رفتن و نامجون داشت وسایل شو جمع میکرد منم همین طور . نامجون وقتی کارش تموم شد یه خداحافظی کوچولو کرد رفت
از زبان جونگ این 👈👈👈👈😊😊 وسایلمو جمع کردم چون خیلی زیاد بودن یه کوچولو وقت بردن . کیفمو برداشتم و داشتم میرفتم بیرون که دیدم . جویی هان و رز و ماریا ( زیر دستاش هستن ) حلومو گرفتن
جویی هان : کجا کجا با این عجله ما تازه باهم کلی کار داریم . یهوو.............. خخخخ تموم شد به خدا دستم درد گرفتم بچه چون فصل امتخانات هست دیگه نمیام تو تسچی تا وقتی تموم بشن . ولی قول میدم زود این پارت ها رو بنویسم باشه ؟ امروز ۱۴۰۰/ ۲/۱۴ هست 😊😊😊 . دوستون دارم . فالو = با فالو من تمام کسانی که فالوم کردن و فالو کردم پس شما هم من و فالو کنید دیگه چالش نداریم
جویی هان : کجا کجا با این عجله ما تازه باهم کلی کار داریم . یهوو.............. خخخخ تموم شد به خدا دستم درد گرفتم بچه چون فصل امتخانات هست دیگه نمیام تو تسچی تا وقتی تموم بشن . ولی قول میدم زود این پارت ها رو بنویسم باشه ؟ امروز ۱۴۰۰/ ۲/۱۴ هست 😊😊😊 . دوستون دارم . فالو = با فالو من تمام کسانی که فالوم کردن و فالو کردم پس شما هم من و فالو کنید دیگه چالش نداریم
بای . خوب تو که تا اینجا اومدی بلایک دیگههههه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانت عالی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
عالیییییییییییییییییییییییی.بایسم نامجونه و خیلی خوب بود.تست های منم بخون.من پارت بعد میخواااااااامممممم😭😭راستی میای آجی بشیم؟!😀
خواهش میکنم . چشم پارت بعد رو مینویسم . ای خدا چه جیگلی بایستت هست .
چرا که نه من زهرا ۱۳ سالمه
تو چی ؟؟
خیلی خوب بود اجی جونم 😍😙
ممنونم اجییییییییی . 😊😊😊😊😊😘😘😘😘😘
واو آجی، عالی بود😍🤩😍🤩😍🤩
ممنونم اجی میسییییی 😊😊😊😊😘😘😘😘😘😘😘