خببب بثملا💆🏻♀️سلام به نینی های نانازیم بوثبوثی بهتون💘چطوریننن از اونجایی که همه دارن ولاگ میزارن منم تصمیم گرفتم بزارم چون بنظرم چیز جذابی میومد👈🏻👉🏻و یادم افتاد که تابستون مشهد رفته بودیمو کلی عکس انداخته بودم💆🏻♀️پس تصمیم گرفتم ولاگ بسازم باهاش💆🏻♀️
خببب سفر شروع شدددد.پروازمون ساعت ۹ صبح بود برای همین هفت پاشدیم و ماشین گرفتیم به سمت فرودگاه🎀صندلیم مثل همیشه کنار پنجره روبروی بال هواپیما بود(ذوقققق)🐣(انصافا منظره ها از اونجا قشنگه👈🏻👉🏻).همچی آروم بود تا اینکه یهو خلبان تصمیم گرفت گازشو بگیره و بره و هممونو سکته بده💆🏻♀️(مطمئنم تو دوران کرونا مدرک گرفته بو-).تو هواپیما آهنگ گوش دادم و با مامانم اونو بازی کردم😼بعدش یه نینی اوگودو دیدم دالی موشک کردم😼😼.ساعت یازده رسیدیم اونجا و چون یه روز زودتر اومده بودیم دقیقه نودی بعد یکساعت تونستیم یه هتل پیدا کنیم💓(اینقدر چیز بود چیز شدم💓)
از فرودگاه که خارج شده بودیم بعد از سال هااا(آخرین باری که سوار شدم شیش سالم بود تهران بودیم-)مترو سوار شدم😭💘و آبی بوددددنستستیدتیتی💞چون وسط ظهر بود هم کارمون راحت بود👈🏻👉🏻
یه چند ساعت که استراحت کردیم مامانم گفت این همه راه اومدیم یه حرم هم بریم پس حرکت کردیم به سمت حرم👈🏻👉🏻(الان فکر نکنین دارم خودمو مذهبی جلوه میدم صلوات هم بلد نیس-)اونجا یه بچه اوگودو دیدم ۳-۴ ساله انگار از تو فیلما در اومده بوددددد🤏🏻
پیام بازرگانی😼 ببینین چی پیدا کرده بودم اونجااا
اتاقمون یه همچین چیزی بود و جالب بود چون جاهایی رفته بودیم که از این بدتر بود ولی جاهایی رفته بودیم که از این بهتر هم بوده😭علاوه بر اون خیلی از دکور هتل اینا کلا خوشم نیومده بود هتل درویشو الماس یکو دو خیلی دیزاینشون جالب تر بوددد😭😭بعد ما در اصل سوییت داشتیم تو طبقه چهاردهم پونزدهم که هم بزرگ بوده هم ویوش عالی بوده و مهمون ویژه حساب میشدیم ولی چونکه چهارتا خارجی اومده بودن هتل تو طبقه پنجم بهمون اتاق دادن☹️☹️بعد ما چهارنفره بودیم و مارو دو گروه کردن گفتم شما باید تو اتاقهای جدا باشید چون بزرگا خارجی ها توشن مجبوریم جداتون کنیم☹️داداشم اینقدر گریه کرد که نگو☹️ هیچی دیگه حالا باز ما خوب بودیم یه خانواده بودن روبرومون سه تا اتاق جدا داده بودن که حتی نزدیک هم هم نبودن☹️واقعا از عملکرد هتل ناراضی بودم تو این بخش👎🏻نصب نکنید👎🏻👎🏻
و بلاخره رفتیم برا صبحونهههه صبحونه رو طبقه هفدهم و هجدهم سرو میکردنو ما طبقه هیجدهم بودیم😼و اصلا ویوش کنار بعضی صندلیا خیلی خوب بود ولیخب بازم کنارش ساختو ساز زیاد میکردن👎🏻 ما چون تایپی بودیم که صبحونه براشون رایگان بود صبحونه میرفتیم طبقه آخر وگرنه قیمتاشون اصلا جالب نبود برا ناهار دو میلیون(برا هر نفر) و برا شام هم دومیلیون👎🏻و جدا فکر میکنم هیچکس یه همچین ضرری برا غذا خوردن به خودش نمیزنه☹️البته ویو اصلی شب بود که به دلم موند یه عکس ازش بگیرم ولی خیلی خوب بود شب☹️البته این دومیلیون بخاطر این بود منوش باز بود ولی بازم نمی ارزید برا همین تو رستوران سنتی غذا میخوردیم😼(هر شب فقط سیب زمینی سفارش میداد-) البته یه فست فودی هم داشت داخل طبقه دوم که واقعا تنها جای خوبشون همونجا بود و بلاخره پرسنل خوب پیدا میشد 😭طبقه هیجدهم با چشماشون میخوردنت میگفتن بسته دیگه برو-
پیام بازرگانی😼 این روبروی رستوران سنتی بود و من خیلییی ذوقشو داشتم ولیخب اصلا شکل انتظاراتم نبو-
رفته بودیم باغ وحش💓وخب نصف حیوونا از سال ۱۳۹۷-۱۳۹۸(که آخرین بار بود رفته بودیم) نیست شده بودن و تقریبا میشه گفت هیچی نمونده بو- و همینجوری که داشتم از چیزای چرتوپرتی عکس میگرفتم یهو این اسبه اومد تو حلقم و چون گوشی دستم بود فوری عکس گرفتم😼 بعد درحال حرکت که بودیم از شانس خوبمون یکی برا آهو ها غذا ریختو همشون جمع شدن خیلی دژدیدسدسدسذذ بود😭💘 و آخرش یه بستنی خریدیم خوردیم توماممم
حرکت کردیم سمت طوس💆🏻♀️ ساعت هشت بلند شدیم و صبحونه رو که خوردیم یه ماشین گرفتیم برا چهار پنج ساعت فقط یه تومن😭اصلا باورم نمیشد اینقدر قیمتها خوب بودددد😭😭مثلا اونجا قیمت آیس پک ۷۰-۸۰ بود اینجا من دیشب پریشب گرفتم ۱۹۰-هعب و رفتیم سمت آرمگاه فردوسی💆🏻♀️و کلا وایب خیلی خوبی داشت عظمتو قشنگ حس میکردی💆🏻♀️ اونجا یه نینی فردوسی هم گرفتم💆🏻♀️🎀
ما همینجوری داشتیم میرفتیم که یهو به یه همچین چیزی مواجه شدیم🌚و اعتراض کردیم گفتیم چرا اینقدر ساده و مثلا فلان چرا همقد زمین و مدیر اونجا گفت خانوادشون شبانگاه زنگ زدن گفتن که همینجوری خاکش کنیم:) و بلهههه تهش یه پسره که تازه کمانچه یادگرفته بود اومد ساز زد💆🏻♀️با اجازه مدیر اونجا💆🏻♀️مدیره واقعا باشرف بود😭همه مرغ سحر خوندن وووو تومامممم
و بلههه رفتیم پیش ککامون خیام عظمتو میتونستی حس کنی قسمت دوممم و تا اونجا خیلی راه بوددد و وسط ظهر هم بود گرم بود اعصابم خورد بود مامان بابامم هی میگفتن چقدر از میزنی منم همهرو دیوونه کردم💆🏻♀️(اعصابم خورد بود خب وسط ظهر آخه💔)
بلاخره روز آخرررر از اونجایی که داداشم سرما خورد خودم و بابام رفتیم صبحونه بخوریمو رفتیم خریددد چون هم خود هتل زیرش بازار اینا بود هم کلی پاساژ کنارمون بودددد(البته ناگفته نماند اگه یه کوچولو دیگه دیر میکردیم بخاطر اینکه ظرفیت پرشده بود میرفتیم رستوران وی آی پی ولیخب شانس-) و آخر شبی رفتیم پارک ژوراسیک و انتظارم بالاتر بود ولیخب بازم برا اولین بار جالب بو-
پرواز ساعت شیش صبح بود و ما ساعت پنج بیدار شدیم💆🏻♀️💔و یه ماشین گرفتیم به سمت فرودگاه و با بدبختی خودمونو بیدار نگه داشتیم😀 پ.ن: پنج صبح مشهد چقدر روشنو خوسگل-😼والبته سرد-
واقعا خیلی خوشحالم که ساعت پنج صبح بیدار شدیم چون اگه یکم زودتر دیرتر میشد از تو ابرها رد نمیشدیم خیلی خوب بود شکل کارتونا بوددد😭و یه فیلم کامل گرفتم از اون تیکه و اینقدر خوسگل شد که نگووو😭💘من میمیرم برا اون فیلمه فیلمه بیاد از روم رد ش-
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فرصت!
نزار من برا خودم تصمیم بگیرم💆🏻♀فرصت-
عههه اومده بودی شهرمونن😭😭
میومدی خونموننن
میدونی چند ساله مسافرت نرفتم؟
بیا ببرمت
میام
باح باح
هیف که مشهد نیستم وگرنه دعوتت میکردم بیای خونمون🥀
حیف*
عالیییی بودددد قوریییی
عالی بود ، من مشهدیم 🤭
قورقوری به مشهد میرود
بهبه عالی بودددد