به نام خدا😐 شلاممم😐 با پارت چهار اومدم😐 با تشکر😐
از زبان پانتها:داشتم سوار ماشین میشدم که صدای تیر اومد دیدم......
از زبان یوری:پانتها رفت داخل کافه پیش دوستش اینجا یکم مشکوک به نظر می رسید🤨🤨🤨بعد چند دقیقه دیدم دوست پانتها اومد بیرون که فکر کنم اسمش لنا بود اره اسمش لنا بود اومد بیرون بعد پانتها اومد داشت سوار ماشین میشد که صدای تیر اومد دیدم تیر به دستش خورد😨در جا تفنگم رو در اوردم و به اون یارو زدم ولی جا خالی داد و تیر بهش نخورد(نشان یارو€)€سلام یوری 😏خوبی پسر😏@تو اینجا چیکار می کنی عوضی چطوری اومدی اینجا😡😤€هه حالا شدم عوضی 🤔یادته اون موقع بهم میگفتی چشم استاد بله استاد😂😏
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
عالی بود😍😍
ج.چ نمد
مسییییی گوگولی🥺💜
داستانت عالی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
تو بررسی هستش جیگر طلا😜💜