سلام به همگی اومدم با یک پست دیگه امیدوارم که خوشتون بیاد .
بریم سراغ پست
۱_ظاهر بین نباش و تخیلت را به کار بگیر: شاهکارم را نشان بزرگترها دادم و پرسیدم از دیدنش ترس برتان می دارد؟ جواب دادند: چرا کلاه باید آدم را بترساند؟ نقاشی من کلاه نبود، یک مار بوآ بود که داشت یک فیل را هضم می کرد. آن وقت برای فهم بزرگترها برداشتم توی شکم بوآ را کشیدم. آخر همیشه باید به آن ها توضیح داد. ~~~~~~~~~~~~~~~~ تفسیر بزرگترها، کسل کننده و بی روح است. انگار قوه ی تخیل، سال هاست از زندگی شان رخت بسته است! آن ها به راوی می گویند کشیدن بوآی باز یا بسته را کنار بگذارد و عوضش حواسش را بیشتر جمعِ جغرافی، تاریخ، حساب و دستور زبان کند. به همین دلیل، در شش سالگی، راوی، دور کار ظریف نقاشی را خط می کشد و دلسرد می شود. همه ی این ها به خاطر آن است که بزرگ ترها نمی خواهند عمیقاً ببینند یا احساس کنند.
2. احساسات واقعی ات را پنهان نکن: در سیاره ی شازده کوچولو، گلی زیبا می روید. گلی که نمی خواهد جز در اوج درخشندگی، زیبایی اش را نشان دهد. این گل لطیف، که شازده کوچولو از او در همه ی شرایط به خوبی مراقبت می کند، ادعا می کند که به او نیازی ندارد و خودش از پس نیازهایش بر می آید. به همین دلیل، شازده کوچولو تنهایش می گذارد و سفری پر از کشف و شهود را آغاز می کند. او بعدها درباره ی گلش می گوید: می بایست به مهر و محبتی که پشت آن کلک های معصومانه اش پنهان بود، پی می بردم.
3. پیش از قضاوت دیگران، خودت را قضاوت کن: شازده کوچولو برای سرگرمی و یادگیری شروع به سیاحت می کند. او در اخترَک اول، پادشاهی تنها را در شنلی مخملی می بیند که با شکوه بر تخت پادشاهی تکیه زده و ادعایش این است که بر همه چیز سلطنت می کند. شازده کوچولو دقیقاً از کار او سر در نمی آورد (چرا که سلطنت این پادشاه، توهمی بیش نیست) اما این پادشاه به قهرمان ما می آموزد که قضاوت خود از قضاوت دیگران خیلی سخت تر است و تنها از طریق قضاوت خودمان می توانیم به رشد فردی دست یابیم. اگر توانستی درباره ی خودت قضاوت درستی بکنی، معلوم می شود یک فرزانه ی تمام عیاری.
4. مورد ستایش قرار گرفتن، چیزی به ما اضافه نمی کند: شازده کوچولو بر دومین اخترک فرود می آید و با مردی خودپسند رو به رو می شود. این مرد دائم به تحسین خودش می پردازد و همواره منتظر موقعی است که هلهله ی ستایشگرانش بلند شود. - تو راستی راستی به من با چشم ستایش و تحسین نگاه می کنی؟ - ستایش و تحسین یعنی چی؟ - یعنی قبول این که من خوش قیافه ترین، خوش پوش ترین، ثروتمندترین و باهوش ترین مرد این اخترکم. - آخر روی این اخترک که فقط خودتی و کلاهت. - با وجود این ستایشم کن. این لطف را در حق من بکن. - خب ستایشت کردم. اما آخر واقعاً چیِ این برایت جالب است؟ از ملاقات شازده کوچولو و مرد خودپسند می آموزیم که زندگی کردن برای مورد تحسین واقع شدن، به این معناست که فرد، هیچ گاه خودش را تمام و کمال زندگی نمی کند و به همین دلیل نمی تواند هیچ گاه عشق به دیگری را تجربه کند.
5. خودت را زیادی جدی نگیر: شازده کوچولو با مردی تجارت پیشه آشنا می شود که همه ی ستارگان را می شمارد تا بتواند تصاحبشان کند. مرد می گوید: من این ها را اداره می کنم، همین جور می شمارمشان و می شمارمشان. البته کار مشکلی است ولی خب دیگر، من آدمی هستم بسیار جدی. بیش از حد جدی بودن این مرد، زندگی یکنواختی را برایش رقم زده است. او مردی تنهاست که آن قدر حساب و کتاب، وقتش را گرفته که نمی تواند از زیبایی ستارگان لذت ببرد.
6. بیشتر به دنبال کشف های واقعی باش: در اخترکی دیگر، شازده کوچولو با جغرافیدانی آشنا می شود که فقط به تحقیق می پردازد و خودش هیچ جایی نرفته است. او می گوید: درآوردن حساب شهرها و رودها و کوه ها و دریاها و اقیانوس ها و بیابان ها کار جغرافیدان نیست. مقام جغرافیدان خیلی بالاتر از این حرف هاست که ول بگردد. جغرافیدان از اتاق کارش پا بیرون نمی گذارد. اما کاشفان را در اتاق کارش می پذیرد، ازشان پرس و جو می کند و خاطراتشان را یادداشت می کند. از ملاقات شازده کوچولو و جغرافیدان می آموزیم که افتادن به دام تحقیقات راجع به چیزهایی که می خواهیم کشف کنیم، خیلی ساده است اما این ممکن است باعث شود هیچ وقت از جایمان تکان نخوریم. پس بهتر است از جا بلند شویم و به کشف های واقعی دست بزنیم.
این پست هم به پایان رسید دوستان گل
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی
مرسیییی
چقدر کیوته و همچنین آرامبخش 😍
عالی بود عزیزم ☕🤎🥐🤍🎀
مرسیی حیف ک الکیاش کمن🎀🤧
نه واقعا دارم میگم خیلی عالی بود حتی من خودم شخصا کتاب شازده کوچولو رو دارم و واقعا هم خیلی قشنگه و چند باری هم خوندمش و حسابی گریه کردم ☕🤎🥐🤍🎀❤🌌
چون کتابش خیلی خیلی احساسیه و من خودمم احساسیم دیگه بد تر😄😄