پرونده های عجیب حل نشده

در این تست یک سری پرونده ها مرموز رو میگم که هیچ وقت جوابی برایشان پیدا نشد ناظر عزیز اگه مشکلی داشت بگو درست کنم لطفا رد نکن...

پارت ۱: پرونده‌ی مردی که هرگز وجود نداشت در سال ۱۹۴۸، جسد مردی ناشناس در ساحل سامرتون استرالیا پیدا شد. لباس رسمی بر تن داشت، هیچ مدرک شناسایی‌ای همراهش نبود، و تمام برچسب‌های لباسش بریده شده بودند. در جیب مخفی کت، تکه‌کاغذی با عبارت فارسی "تمام شد" (Tamam Shud) از یک کتاب شعر خیام پیدا شد. پلیس نسخه‌ای از همان کتاب را در صندلی عقب یک ماشین رهاشده یافت؛ در آن، رمزهایی عجیب و شماره تلفن زنی مرموز نوشته شده بود. زن ادعا کرد مرد را نمی‌شناسد، اما هنگام دیدن چهره‌اش شوکه شد. هویت مرد، رمزها، و علت مرگش هنوز هم ناشناخته‌اند.

پارت ۲: پرونده‌ی دخترک و اتاق قفل‌شده در سال ۲۰۰۷، خانواده‌ای در ژاپن گزارش دادند که دختر ۱۶ ساله‌شان به طرز عجیبی ناپدید شده. آخرین بار او را در اتاقش دیده بودند، در حالی که در از داخل قفل بود. هیچ نشانه‌ای از ورود یا خروج وجود نداشت. پنجره‌ها بسته، دوربین‌ها چیزی نشان نمی‌دادند، و حتی ردپایی روی فرش نبود. پلیس اتاق را بررسی کرد و تنها چیز غیرعادی، دفترچه‌ای بود که در آن نوشته شده بود: «من هنوز اینجام، فقط کسی نمی‌تونه منو ببینه.» با گذشت سال‌ها، هیچ اثری از او پیدا نشد. اما هر چند وقت یک‌بار، صدای خنده‌ای خفیف از آن اتاق شنیده می‌شد...

پارت ۳: پرونده‌ی تماس از آینده در سال ۱۹۹۵، مردی به نام آلن در لندن با پلیس تماس گرفت و ادعا کرد که در خانه‌اش صدای تلفنی عجیب شنیده که از هیچ‌کدام از خطوط فعال نبوده. صدای مردی پشت خط گفته: «تو هنوز وقت داری، ولی نه زیاد.» تماس قطع شد. آلن ابتدا فکر کرد شوخی است، اما چند روز بعد، تصادفی شدید برایش رخ داد که به طرز معجزه‌آسا زنده ماند. وقتی تلفن را برای بررسی به متخصص داد، مشخص شد که سیم‌کشی داخلی آن سال‌ها پیش قطع شده بوده و اصلاً نباید کار می‌کرد. پارت ۴ رو آماده کنم؟ این یکی یه‌کم تر مبهمه ولی هنوز حس رازآلود و مورمورکننده داره.

پارت ۴: پرونده‌ی قطار بی‌مسافر در سال ۲۰۱۱، قطاری در مرز لهستان و جمهوری چک بدون راننده وارد ایستگاه شد. هیچ‌کس داخل واگن‌ها نبود، اما چراغ‌ها روشن و سیستم تهویه فعال بود. طبق گزارش‌ها، این قطار سال‌ها پیش از رده خارج شده بود و در انبار متروکه‌ای نگهداری می‌شد. بررسی‌ها نشان داد هیچ مسیر فعالی به ایستگاه وجود نداشت که قطار بتواند از آن عبور کند. در دفترچه‌ی کنترل ایستگاه، تنها یک جمله نوشته شده بود: «او برگشت، ولی هنوز کسی نمی‌دونه چرا.»

پارت ۵: پرونده‌ی مردی با سایه‌ی اشتباهی در سال ۱۹۸۳، در روستایی کوچک در رومانی، مردی به نام ایوان هر روز ساعت ۵ عصر در میدان اصلی قدم می‌زد. مردم می‌گفتند چیزی در مورد او عجیب است: سایه‌اش با نور خورشید هماهنگ نبود. وقتی خورشید از شرق می‌تابید، سایه‌اش به شرق می‌افتاد. یک روز، ایوان ناپدید شد. پلیس خانه‌اش را بررسی کرد و در اتاق زیرشیروانی، نقاشی‌هایی پیدا کرد از مردانی بی‌چهره با سایه‌هایی که به سمت بالا کشیده شده بودند. روی دیوار نوشته شده بود: «سایه‌ام دیگر مال من نیست.» از آن روز، هر غروب، سایه‌ای بی‌صاحب در میدان دیده می‌شود...

پارت ۶: پرونده‌ی صدای ضبط‌شده‌ای که نباید وجود می‌داشت در سال ۲۰۱۴، خانواده‌ای در نروژ یک ضبط‌صوت قدیمی را در اتاق زیرزمین خانه‌ی تازه‌خریداری‌شان پیدا کردند. نوار داخل دستگاه، تاریخ ۱۹۷۱ را نشان می‌داد. وقتی آن را پخش کردند، صدای زنی شنیده شد که با صدایی لرزان می‌گفت: «اگر کسی اینو می‌شنوه، لطفاً منو از اینجا بیرون بیارین… اون هنوز اینجاست…» اما چیزی که همه را شوکه کرد، این بود که در پس‌زمینه، صدای زنگ موبایل شنیده می‌شد. مدلی که تا سال ۲۰۰۰ هم وجود نداشت. پلیس نوار را بررسی کرد، اما گفت صداها واقعی‌اند و هیچ‌گونه دست‌کاری یا مونتاژی در کار نیست.

کدوم جالب تر بود تو کامنت ها بگو؟