درود بر کابران جدید یا قدیمی تستچی، این مطلب درباره یک افسانه بسیار قدیمی و باستانی و کمتر شناخته شده هست، اگر تمایل به خواندن افسانه های تاریخی دارید،تا انتهای این مطلب با من همراه باشید
داستان دو دوست و ماجراجوییهایشان، به همراه ایفای نقشِ نوح، در انتهای داستان. تاریخی ترین متن شناخته شده قبل از سال ۱۸٤۹ انجیل بود. دقت کنید که منظور از تاریخی بودن قدیمی بودن متن نیست بلکه قدیمی بودن وقایعی است که روایت میکند درست در این سال استن هنری لایارد باستان شناس و جهانگرد انگلیسی به خرابه های شهر باستانی بابِل در بین النَهرِين رفت در حفاری هایی که آنجا انجام داد کتابخانه ای پیدا کرد. به قدمت تمدن کتابخانه ای که کشف کرد متعلق به آشوربانیپال پادشاه آشوری بود که از قضا بسیار به ادبیات و داستان و تاریخ علاقه مند بود.
آشوربانیپال و گیلگمش: آشوربانیپال پادشاهی بود که قدرت را در خط میدانست او صدها سال بعد از ماجرای سیل بزرگ و داستان گیلگَمِش زندگی میکرد. آشوربانیپال در سال ۶۶۶ پیش از میلاد به پادشاهی رسید. زمانی که دانستن خط برای پادشاهان و شاهزاده ها و در کل اشراف واجب نبود او و خواهرش خط را با جدیت آموختند. در آن زمان مردم عادی خط نمی دانستند و تنها کاتبان از خط برای ثبت مال و اموال و پیشگویی ها و دستور العمل ها استفاده میکردند. هر پادشاه چند کاتب داشت که هم مینوشتند و هم دستورات و راهنمایی ها را از روی کتیبه ها و نوشته ها دنبال میکردند. در حقیقت بیش از پادشاهان قدرت دست کاتبان بود. آشوربانیپال به این نتیجه رسید که کاتبان ممکن است به نفع خودشان پادشاهان را نادرست راهنمایی کنند آنها میتوانند متون را به سلیقه ی خود ثبت کنند.
برای همین خط را آموخت و کارهای این چنینی را خودش انجام میداد؛ از نوشتن دستورات نظامی و جنگی گرفته تا خواندن راهنمایی ها و پیشگویی ها؛ پس از این که آشوربانیپال ایلام را فتح کرد؛ گنجینه ی بزرگی از کتیبه هایی را پیدا کرد که بعضی از آنها روایتگر داستان های جالبی بودند. او به همراه چندین کاتب متون کتبیه ها را به زبان معاصر خودشان برگرداند. آشوربانیپال متوجه شد که کتیبه ها داستان یک سیل بزرگ را روایت میکنند که سالها قبل از حکومت او رخ داده است.
همچنین کتیبه ها از پادشاهی به نام گیلگمش میگفتند که صدها سال قبل از آشوربانیپال بر آن منطقه حکومت می کرد. این داستان تاریخی به حدی برای آشوربانیپال جالب بود که دستور داد چند نسخه از آن را حکاکی کنند و در کتابخانه قرار دهند. تا اینجای کار آشوربانیپال داستان گیلگمش را حدود قرن ١٦اُم قبل از میلاد کشف کرد و هِنری لایارد آن را ۱۸ قرن بعد از میلاد، دوباره کشف کرد. البته نکته ی جالب توجه این است که نوشته های روی کتیبه ها تا حدود ۲۰ سال بعد خوانده نشدند. خط میخی هنوز زمانی که کتابخانه ی آشوربانیپال پیدا شد رمزگشایی نشده بود. بعد از رمز گشایی خط میخی و در سال ۱۸۷۲ جورج اِسمیت که باستان شناس عهد عتیق بود اعلام کرد که بین لوح های آشوری شرحی از طوفان نوح پیدا کرده است.
پس از این کشف مورخان حدس زدند که کاتبان اِنجیل و حتی هومر داستان گیلگمش و سیل بزرگ را شنیده باشند زیرا که برخی از خدایان هومر شبیه به خدایانی هستند که در کتیبه ها به آنها اشاره شده است. اما چه کسی حماسه گیلگمش را نوشت؟ جواب کوتاه و راحت اش این است که نمی دانیم؛ حماسهی گیلگمش تا سالهای سال مکتوب نشده بود و سینه به سینه نقل می شد. برای همین نمیتوانیم بگوییم که ذهن متفکر پشت این داستان عجیب و قشنگ کیست البته احتمال دارد که کاتبان هنگام مکتوب کردن این داستان تغییراتی در آن داده باشند. پس میشود گفت نسخه ای از گیلگمش که امروزه ما می خوانیم، نسخه ی آشوربانیپالی آن است که همان نسخه هم از روی نسخه ی ایلامی آن نوشته شد.
جدا از این ها، سوال پیش می آید که چه شد که این کتیبه ها تا این سال سالم مانده اند؟ درست همان طور که کتیبه های تخت جمشید سالم ماندند، این کتیبه ها هم با بدشانسی صاحبانشان برای ما ماندند. کتیبه های گِلی تا زمانی که در کوره و در دمای بالا پخته نشوند ماندگاری کمی دارند و با کوچکترین رطوبت و آب از بین میروند. پس اگر کتیبه ای قرار است ماندگار شود باید در آتش بپزد. همان طور که آتش سوزی تخت جمشید باعث شد تا کتیبه ها امروز به دست ما برسند. آتش سوزی در قصر و کتابخانه ی آشوربانیپال هم باعث شد تا کتیبه ها جان سالم به در ببرند. احتمال میدهند که این آتش سوزی بر اثر حمله ایلامیان به بابِل برافروخته شد.
کتیبه ها و داستان را از گیلگمش روایت میکنند که متاسفانه برخی از آنها هنوز کامل کشف نشده یا قطعاتی از آن نابود شده است. داستانها به شرح زیر هستند: _گیلگمش و سرزمین زندگی _گیلگمش و گاو آسمان _گیلگمش و اَنکیدو و جهان زیرین _مرگ گیلگمش _گیلگمش و آگا در ادامه برای شما خلاصه ای از حماسه گیلگمش و اَنکیدو و جهان زیرین را میگویم ، از این ها که بگذریم برویم سراغ داستان گیلگمش و سیل بزرگ؛ چه چیزی بر روی کتیبه ها نوشته شده بود؟ گیلگمش که بود؟
گیلگمش به گفته ی بعضی مورخان دومین پادشاه شهر اُوروک بود. در داستان از او به عنوان پنجمین پادشاه بعد از وقوع سیل بزرگ یاد میشود. پادشاهی بدنام که مردم برای کنترل او از خدایان کمک خواستند. گیلگمش مرد قدرتمندی بود که هَمتایی نداشت. او عاشق ماجراجویی و کارهای پر خطر بود. در سفرهای خطرناک خود، جوانان شهر را با خود میبرد تا یار او باشند. اما چون قدرت جوانان برای ماجراجویی های گیلگمش کافی نبود جان خود را از دست میدادند و گیلگمش به دنبال یار جدید، جوان دیگری راه همراه خود میکرد. مردم که از قدرت گیلگمش ترسیده بودند، از خدایان خواستند که یاری همسان گیلمش بیافرینند تا او دست از سر جوانان شهر بر دارد. خدایان به این التماس و عَجز و ناله گوش دادند و برای کنترل گیلگمش موجودی ساختند که دور از تمدن میزیست و بسیار قدرتمند بود. اَنکیدو نام این موجود بود. او انسان نبود و در جنگل و خارج از شهر با حیوانات زندگی میکرد. یک شکارچی از وجود اَنکیدو مطلع شد و این خبر که موجودی قدرتمند خارج از شهر زندگی میکند سریع به گوش گیلگمش رسید( با ترفندهایی که بهتر و هیجان انگیزتر است که خودتان از کتاب بخوانید) اَنکیدو تبدیل به آدم شد و یار گیلگمش شد. پس از آن این دو با هم به سفرهای دور و درازی رفتند و در این بین هوم بابا نگهبان جنگل، را شکست دادند. خدایان از این کار گیلگمش خشمگین شدند و در عوض برای تنبیه او انکیدو را که وی بسیار دوست داشت کشتند گیلگمش گویی نگویی بعد از این واقعه سخت افسرده شد.
او به سفر خود ادامه داد تا اوتنا پیشتیم را ببیند. اوتنا پیشتیم تنها کسی بود که افسانه ها میگفتند از طوفان بزرگ جان سالم به در برده است. پس می شود همان نوح خودمان، پس از سفر طولانی گیلگمش عاقبت به اوتنا پیشتیم رسید و از او خواست تا راز جاودانگی را به او بگوید. اوتنا پیشتیم قصه ی سیل بزرگ را برای او تعریف کرد و سپس خوراکی ای به او داد که با خوردنش جاودانه میشد.
تصاویر شخصیت های داستان گیلگمش
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی جالب بود.
سپاسگزارم🙏🏻💖