
امیدوارم خوشتون بیاد 😉😊 تروخدا ممد قبولش کن ناظرا خواهشن
من : تقریبا نزدیکای شیش بود داشتم خوراکی میخوردم : بستنی 🍦 ، بیسکوییت 🍪 و پیراشکی 🍩و شکلات 🍫 همینجور در حال مانگا خوندن همه ی اینها رو میخوردم که یهو برای گوشیم پیام اومد باز کردم نوشته بود : سلام خوبی ؟ من کارا هستم یکی از کاربرای تستچی 😘 میخواهیم فردا همه باهم بریم جنگل ساعت 11 صبح می خوایم بریم خرید میای ؟ منتظرت هستم خداحافظ 😍 ........ نوشتم سلام خوبی گلم 💖 اره چرا که نه میام که ی دفعه شکلات پرید تو گلوم اه اه اه بعد از خوردن اینا ی خرده اتاق رو جمع و جور کردم و گرفتم خوابیدم صبح پاشدم دیدم 10:30 هس نهههههههه الان دیرم میشهههههه 😹😰 سریع کارام رو کردم ی شلوار مشکی👖 با ی لباس صورتی👗 قشنگ پوشیدم کیفم 👛رو برداشتم و سریع راه افتادم
هووووووف سر وقت رسیدم اونجارو کارا جون و وااااااای اجی خوشگلم دلم براش ی ذره شده بود 😍😇 ریحانه جون سریع رفتم پیش شون سلام اونا هم سلام کردن باهم رفتیم لباس خریدیم من ی نیم تنه ی قرمز با کتونی مشکی 👟خریدم اجیم هم ی قاب گوشی ی لباس مجلسی کارا جون هم رفت لباس اسپرت و کفش خرید باهم رفتیم کلی چیز میز خریدیم نزدیکای هفت شب بود هوا تاریک شده بود ی دفعه گوشیم زنگ خورد الووووو سلام ممد تویی 😹 اهان باشه فهمیدم میاییم خداحافظ با دخترا راه افتادیم سمت جنگل
وقتی رسیدیم دیدیم کل کاربرا اومدن اما ممد رو ندیدم کجا رفته😕 که ی یهو یکی گفت اینجام منم ی جیغ کشیدم اخه ترسیدم گفت هویییی کر شدم باهم رفتیم داخل جنگل 😈 ....... ممد : خب ی سوال تا به کلبه برسیم بگید چه چیزی اضافه کنم برای تستچی ....... همه : پی وی 😂😊 ......... ممد : نچ نمیشه 😑 اصلا شوخی بود رسیدیم عجب کلبه ی قدیمیی ......... من : هیییی ممد ی چیزی پسرا برن چوب جمه کنند ما ها غذا درست میکنیم ......... ممد : اون وقت کجا ........ : رو اتیش 😊 ....... ممد : نمیشه چند تا از دخترا و پسرا برن چوب جمع کنند بعضی هام غذا....... من : باشه چراغ قوه 🔦 برداشتم بت چند تا از کاربرا رفتیم چوب جمع کنیم
ممد : تا من هستم هیچ جای نگرانی نیس 😏 ........ ی کی لز کاربرا : اونجارو حشره 😦 ........ ممد : دورش کنید نزدیکم نیا میگم نیااااااااااا ......... همه : 😂😂😂 .......... من : ممد اونجا چند تا چوب هس رفتیم و برداشتیم 🤗 داشتیم بر میگشتیم که ی صدای عجیبی شنیدیم 😱 😰😵 کی اونجاست کسی جواب نداد ....... کارا جون : اونجا ی سایست 😰 ......... ممد : بابا هیچی نیس جای ترس نداره 😎 ......... من : سوسک ......... ممد : تروخدا سمت من نیا هرچی بگی میگم چشم فقط نیا ........ من : قربون اون شجاعتت برم 😑 یهو باد اومد باد شدید شد
برگشتیم سمت کلبه دیدیم همه هستن خیالمون راحت شد ممد و پسرا اتیش 🔥 رو درست کردن باد شدید و شدید تر میشد من نگران بودم غذا رو درست کردیم و خوردیم .......... ریحانه اجی گلم : چطوره برای هم داستان های ترسناک تعریف کنیم 👻😈......... ممد : نه این چه کاریه ....... ریحانه : خودت رو لوس نکن ........... شقایق : من شروع میکنم 👻 ی شب سرد و بارونی بود داشتم قدم میزدم که یهو چشمم به ی نوری افتاد اون از توی خونه ی قدیمی می اومد رفتم سمت خونه در زدم کسی در رو باز نکرد دوباره در زدم کسی در رو باز نکرد 😰 ترسیدم که یهو در باز شد یهو ی ادم مرده در رو باز کرده بود خیلی ترسیدم خواستم فرار کنم خشکم زده بود یهو اون ......... ممد : نهههههه ......... من : 😂 چی شد ......... ممد : غذام ریخت ....... من : فکر کردم روحی چیزی دیدی 😂😏
ممد : خب ادامش ........ شقایق : داشتم ادامش رو میگفتم که یهو حس کردم یکی داره نگام میکنه 😱 ی سایه دیدم جیغ کشیدم ........ من : چی شده ....... - ی س.ااا.ی.ه ........ مطمئنی سریع چراغ قوه 🔦 رو روشن کردم اما چیزی ندیدم باد می اومد هوا کم کم داشت سرد میشد خواستیم بریم که راه رو گم کردیم 😣😦 برگشتیم سمت کلبه خدا رو شکر همه لباس گرم پوشیده بودند نوبت به من رسید شروع کردم به گفتن خواستم بگم که صدای ج.ی.غ. ینفر رو شنیدیم برگشتیم دیدیم از توی کلبست هیچ کس جرعت رفتن نداشت من هم همینطور .......... ممد: پاشید ببینم ترسو ها رفتم سما کلبه در رو یواش باز کردم کسی نبود 😱😰
من : ممد کی اونجاست ........ هیچ کس ......... مگه میشه ....... اره ...... .... من : هوا بدجوری سرد بود راه رو بلد نبودیم میترسیدیم 😣 اتیش هم کم کم داشت خاموش میشد به زور روشن نگهش داشتیم گوشی هامون 📱 انتن نداشت هوا می پیچید صدای برگ می اومد که ........... ممد : ی فکری ....... من : چی ........ ممد : بریم داخل کلبه ......... من : اما معلوم نیس توی اون کلبه چی باشه ........ ممد : حداقل از اینجا موندم بهتره
من : ب بااشه یواش در کلبه رو باز کردیم کسی داخلش نبود پای من روی چیزی رفت کیلید 🗝 بود یعنی مال کجاست برش داشتم ممد رفت سمت کمد درش قفل بود گفتم شاید این کلیدش باشه درو باز کردم 🗝 توش چند تا پتو بود هوووف چیز خواستی نبود 🙎 ی صدایی اومد بهش توجه نکردم صداش بلند و بلند تر شد من تصمیم گرفتم برم بیرون در قفل شد هر کاری میکردم باز نمیشد چراغ قوه هم کار نمی کرد خیلی ترسیده بودیم ی قطره پاشید رو صورت یکی از کاربرا یعنی چی بود بالای سرش نگاه کرد تا تونست جیغ کشید یعنی چی دیده ما چن نفرمون اومده بودیم تو کلبه از بقیه خواستیم در رو باز کنند نمیشد 😰 خدایا کمکمون کن صدای جیغ و داد می اومد یعنی چی شده یکی گفت نترسید یکی خوابش برده یکی هم فکر کرد بیهوش شده که .......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یه لحظه پشمام ریخت ولی خداروشکر دوستم آنی یه چسب خوب بهم معرفی کرد چون سریع پشمام میریزه😂😂عاجی میشی؟ میو ام ۱۸سالمه
سلام دوست بشیم؟
منو دان صدا کن😂
منم غزل هستم یازده ساله از دیدنت خوشحالم
راستی آجی میشی؟
بله 🐱
اناهیتام 🐣🌌 11ساله
هرجور دوس داری صدام کن ^_^
پارت بعدم داره؟
بلع
خیلی جالب بود پارت بعدی رو هم بساز
چشم 💚
یاع یاع یاع😹
اگه واقعی بود من اصن نمیترسیدم هزاران هزار ادمیم ها😹میرفتم وسط جمعیت واسه خودم شکلات میخوردم😹🍫
😂😂