یک روز با دلانا

سلام پونی 🦄های من چطورید؟؟ اومدم با یه پست دیگه 🐖💃 ناظر من برای این پست خیلی زحمت کشیدم موقع خوب منتشر کن🍡🍥

ساعت 11 پاشدم😴(همیشه واسه مدرسه 6:45 بیدار می شدم اما الان پنجشنبه جمعه اس و می توانیم بخوابیم) دیگه صبحونه نخوردم فقط یه چای خوردم چای میقولی ☕؟؟ ماچا هم داریم 🍵(چسی چسی چسی اما هیچی چایی نمیشه)

رفتم 2 _3 تا عکس از گل های حیاط مون گرفتم 🌺🌺 چطور شده؟ دیگه آرام آرام وسایل هامو جمع کردم که اسنپ بگیریم و بریم خونه خالم اینا که با هم بریم بیرون 🕊️

اسنپ گرفتیم 🚗🚘که بریم خونه خالم اینا 🏠💒

رسیدیم خونه خالم اینا و یه ماکارونی خوشمزه خوردیم (من عاشق ماکارونی ام مخصوصا وقتی مامانم درست کرده باشه خیلی خوشمزه می شه و می توانید منو با ماکارونی و خوراک روبیا گول بزنید🍝🍝🤭)

ساعت 5 راه افتادیم ⌚و چون راه زیاد نبود (20 دقیقه راه بود) دیگه اسنپ نگرفتیم کیفیت این عکس یه کم بد شده

بالخره رسیدیم به بازار سر بسته (من عاشق این بازار هستم 😃) اینم عکس بعضی از وسایل بازار

چون جمعه بود خیلی شلوغ بود 😃🍡

خیلی وسایل کیوتی داشت

حدود 1 الی 2 ساعت اونجا بودیم

اینم از خریدام 2 تا جامدادی یکی برای خودم یکی برای خواهرم

خودکار اکلیلی 🔮🖋️

ازین پاکن خوش بوها🐡 2 عدد یکی برای خواهرم یکی برای خودم

تراش گوگولی 🐱 یکی برای خودم یکی برای خواهرم

یک عدد نوک مدادی

آخرم دلم شیرینی تر میخواد می خواست🍡🍥🌺 رفتیم گرفتیم وبعد به سوی خانه رفتیم