14 اسلاید صحیح/غلط توسط: [❥ℝªⓗ𝖆❥] انتشار: 4 سال پیش 708 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب معذرت میخوام دیر شد دلیلش و تو اسلاید اخر گفتم و سعی کردم این سری تو اسلاید ها بیشتر بنویسم ❤️
از زبون نینو : تو خواب ناز بودم که یه دفعه از بالا تخت شالاپ افتادم پایین کمرم درد گرفته بود یه نگاه کردم به جلوم دیدم یه پسر خرگوش شکل نیشش باز بود و هر هر و بهم میخندید با خودم گفتم حتما داداش جدید هست و از فرصت استفاده کردم و جعبه دسمال کاغذی و پرت کردم تو سرتش که دادش به هوا رفت آخ که چقدر دلم خنک شد .
نگاه عصبیش و حس کردم و اون و با یه نگاه خبیثانه جبران کردم و پاشد رفت هوفففف بالخره رفت پاشدی یه لباس قهوه ای و یه شلوار خردلی پوشیدی موهاتم باز و رفتی به سوی آشپزخونه میخواستی واسه خودت شیر موز از تو یخچال برداری که دستی مانعت شد سرتو برگردوندی که دیدی بله بانی رو مخ نمیزارم تو شیر موز بخوری کوک : هی اینا ماله منه تو : این همه داری خو یدونه بده دیه خسیس کوک : نچ تو : مگه دسته خودته بده کوک : نمیدم تو : بدهه کوک : نمیدمممممم که باهم دیگه دعواتون گرفت درجاله قاپیدن شیر موز از هم بودین که یه دفعه
همهههههه ی شیر موزا خالی شد رو سر تو و کوک ( انقدر که مثل بچه ها اون شیر موز و کشیدین 😑 ) کوک : نههههههههههههههههه شیرموزای عزیرم همش تقصیر تو هست نینو ببین دیگه هیچی نمینده از شیر موزام هیلی بیشعوری تو : وات د فاخ!؟ تو بودی کع نزاشتی من یدونه بخورم بعدشتم من بودم که پام گیر کرد به در یخچال و همه ی شیر موزا به چخ رفت ؟؟ کوک : حالا
بعد از تمیز کردن آشپز خونه رفتی جلو مبل لم دادی کنترل و برداشتی و تلویزیون و روشن کردی داشتی فیلم میدیدی جای حساسش رسید و تو هم با هیجان داشتی میدیدی که یه دفعه تلویزیون خاموش شد !!! اما کنترل پیشه خودت بود !
که دیدی بلههههه کوک خان گیم میخواد بازی کنه و شرط شد اگه کوک ببزاه تا یه هفته ظرفارو بشوره و به تو گیر نده و اگه کوک برد هیچ جریمه ای برای تو نداره ! بازی کردین سط اول تو بردی و سط دوم کوک و این سط سرنوشت ساز بود که تو باختی اما زیاد ناراحت نبودی چون هیچ جریمه ای نداشت شب با کل کل های تو و شرط بندی های جور واجور تو و کوک تموم شد صبح از خواب بیدار شدی دیدی کوک خوبه از فرصت استفاده کردی و آب ریختی روش که بچم مثل سیخ شد
اما جالب بود که هیچی نگفت! لباس فرمتو پوشیدی ( تو عکس هست که چقدر کیوتههه )
موهاتم باز گزاشتی و یه آرایش کم کردی و کوله هم برداشتی و کوک هم لباس فرمشو پوشید ( بازم هم عکسش هست تو تست ) و یه شیرموز برداشت و زودتر از تو رفت و تو هم آروم آروم رفتی تا اینکه رسیدی به کلاست رو صندلی نشستی که یه دفعه معلم اومد خواستی پاشی که نشد هر کار کردی و تا زنگ تفریح همینطور سیخ نشستی آخر همین که پاشدی جرررر
عکس فرم مدرست هست 💗💗
دامن فرمت پاره شد واقعا حس بدی داشتی میخواستی گریه کنی اما جلو خودتو گرفتی میتونستی حدس بزنی که کاره کوک باشه اون به این راحتیا از جریمه نمیگذشت که دیدی پسر خوشگل کلاس پلیورشو در آورد و زانو زد و اون و به کمرت بست همه بچه های کلاس مشتاق نگاه میکردن همون حین نگاه عصبی کوک از تو سالن مدرسه دیدی اما به روی خودت نیاوردی که این کوک و عصبی تر کرده بود
داشتین تو سالن مدرسه با دوستات حرف میزدی که زنگ خورد و رفتین کلاس همون حین که در و باز کردی یه سطل آرد و ریخت و هیکلت و وقتی فهمیدی کاره کوک هست چون یکی گفت که دیده اینو گذاشته دیگه نتونستی تحمل کنی و محکم در و بستی رفتی حیاط گریه هات شدت گرفته بود همون حین هم کوک داشت دنبالت میومد و صدات میزد
داشتین تو سالن مدرسه با دوستات حرف میزدی که زنگ خورد و رفتین کلاس همون حین که در و باز کردی یه سطل آرد و ریخت و هیکلت و وقتی فهمیدی کاره کوک هست چون یکی گفت که دیده اینو گذاشته دیگه نتونستی تحمل کنی و محکم در و بستی رفتی حیاط گریه هات شدت گرفته بود همون حین هم کوک داشت دنبالت میومد و صدات میزد
تو : چیه چرا ولم نمیکنی خسته ام کردی انگار نه انگار من خواهرتم ( با داد و گریه ) کوک : من واقعا عذر میخوام خواست بغلت کنه که تو پسش زدی و داشتی گریه میکردی و داد میکشیدی موقع صحبتات که کوک تو رو گرفت تو آغوشش هی تقلا میکردی از بغلش بیای بیرون
اما کوک محکم تو رو تو بغلش گرفته بود و هی میگفت : هیششش عیب نداره گریه نکن هیش هیش اخر تو بغلش آروم شدی و از مدیر اجازه خواستین برید خونه کوک تو رو برد خونه و ازت عذر خواهی کرد
شب که شد با یه خرس خیلی بزرگ و یه جعبه شکلات و یه عالمه بادکنک قرمز شکل قلب اومد خونه تو که اون و دیدی چشمات برق زد اما به روی خودت نیاوردی کوک : واقعا معذرت میخوام نینو من هرگز نمیخواستم تو ناراحت بشی پس لطفا عذر خواهیم و قبول کن و یه قطره اشک از چشای کوک اومد ( الهی من بمیرم برات ) تو با دستت قطره ی اشک کوک و پاک کردی و گفتی قبوله کوک : آشتی ؟ تو : آشتی کوک تورو تو بغلش گرفت و تو آسمون میچرخوند و رفتین خوابیدین تو تو بغلت خرس و گرفت دقیقا خرسه دو برابره تو بودش
صبح از خواب پاشدی و همش خرسه دستت بود و همش باهاش صحبت میکردی و نازش میکردی ( لوسسسسسسسسسسس ) کوک اومد اونو از دستت گرفت و گفت مثل خودتو بیریخته تو : سلیقه خودته دیگه بعدشم بچمو بده و از بغل کوک گرفتیش کوک : یاااااااا من خودم این و واسط گرفتم اون وقت اون از من برات عزیز تر شدهههه تو : ارههههههه کوک خودشو به قهر کردن زد تو : ا...ا خو... معلومه تو رو بیشتر دوست دارم کوک : ...... تو : کوک ؟ کوک : .... تو : کوکی ؟ کوک : ...... تو : بانی کوچولو کوک : ....... تو : مرگ اصلا قهر باش
کوک : 😁
شب شد و خوابیدید
امیدوارم خوشتون اومده باشه منتظر داستان بعدیم که عاشقانه با بی تی اس هست باشید. 💫💛 از همه معذرت میخوام میدونم که افتضاح بود الان دارم واسه تیزهوشان میخونم و واقعا وقت ندارم اگه بد بود متاسفم لطفا لایک و کامنت بزارید بچه ها ✨💜
14 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
عالی بووددد فقط کوک خیلی نامرد بود و آخرش خوب شد خلاصه که عالییی بود 😇😇
میشه یه داستان عاشقانه بنویسی اجی جونم ❤
اره آجی مطمئنم اگه آجی داشت اینجوری بود هم شیطون هم مهربون 😊🎀
اره آجی داستان بعدیم عاشقانه هست 😊🦋💙
یه تست گذاشتم شخصیت ها و خلاصه داستان و گفتم هر وقت منتشر شد یه سر بهش بزن 😊💫
😂😂😂
اره حتما سر میزنم چرا که نه ☺
از کوک باشه داستان بعدیت
داستان بعدیم و لو نمیدم بعد خودتون بفهمید از کیه 🧸🌸
خیلی کیوت بوددددددد😊😊😊😊😊🍓💫🐾🍨🦄🍑
آره منم تیزهوشان شرکت کردم ولی هیچی نخونده ام و نمیخونم😐😐😐😂😂😂😂
باهوش هستم ولی هیچ علاقه ای به درس خوندن ندارم😐😐😐😐💔💔💔
مثل خودمی
همه دارن برای تیزهوشان اماده میشن من هم دارم توی تستچی تست درست میکنم 😐💔
ممنوننننن🦋☁️
آره والا منم مثل خر دارم میخونم 🙄🤣😂🦋
من حتی تست هم درس نمیکنم😂😂 کل زمان پوکیدم تو تختم😂😂💔😐🤦
خیلی خوب بود
منم یه تست دارم میشه برین ببینین چطور پارت دو رو هم بزارم یا نه
ممنون 💙☁️
باشه عزیزم 🎀🌸
عررررر عالیییییییییی بوددد😻😻😻♥✨
چراع تموم شد😿😿😿💔
ممنوننن 🍯🧸
بالخره هر داستانی پایانی داره 😂💜
عالییییییییییییییی بید*
اجی تو هم ناظر شدی!
ممنون 💙🦋☁️
آره آجی خیلی وقته 💛💫