
یکی از موارد عجیب و نادر، ولی در عین حال بسیار جالب و آموزنده برای دانشمندان، کودکانی هستند که به دلایل محتلف دور از انسان ها و بدون آشنایی با رفتارها و زبان انسان ها بزرگ شده اند. بررسی موارد ثبت شده از این کودکان نشان می دهد که آنها یا توسط حیوانات بزرگ شده و یا خود به تنها در طبیعت روزگار می گذرانند. در باور عامه مردم، این افراد به عنوان انسان های بزرگ شده توسط حیوانات شناخته می شوند.

پسر آهوی کوهی در سوریه
یکی از انسان های بزرگ شده در میان حیوانات، پسر آهوی کوهی است که در سال ۱۹۶۴ و زمانی که تقریبا ۱۰ ساله بود در سوریه پیدا شد. افرادی که او را پیدا کردند، تخمین زدند که این پسرک تقریبا به مدت ۹ سال درمیان گله آهوهای کوهی زندگی کرده است. اگرچه پسرک در زمان پیدا شدن به شدت لاغر بود اما بسیار سالم و تندرست بود و حتی شکارچیان برای گرفتن او مجبور به استفاده از جیپ شده بودند زیرا گویا او می توانسته با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت بدود.

دختر جنگلی کامبوج: راچام پنگینگ
در ۱۳ ژانویه سال ۲۰۰۷ زنی ۲۹ ساله در جنگل های کامبوج پیدا شد که به مدت ۱۹ سال در جنگل و در میان حیوانات مختلف زندگی کرده بود. خانواده ای روستای مدعی شدند که زن پیدا شده، دختر آنها است که در سال ۱۹۷۹ به دنیا آمد و در سن ۱۸ سالگی گم شده است. یک خانواده روستایی بعد از آنکه متوجه ناپدید شدن غذاهای موجود در جعبه ناهار شدند، با بررسی منطقه این زن را پیدا کرده و گرفتند. راچام بعد از پیدا شدن برای تطبیق با زندگی مدرن مشکل داشته و توانایی حرف زدن نداشته است. راچام از زندگی در میان انسان ها راضی نبود و شب ها بی قراری می کرد. در نهایت راچام در ماه مه سال ۲۰۱۰ از میان خانواده فرار کرد و به جنگل گریخت و از آن زمان تا کنون کسی نتوانسته او را پیدا کند.

دینا سانیچار، پسر گرگی در هندوستان
یکی از انسان های بزرگ شده توسط حیوانات، کودکی به نام دینا سانیچار است که در سال ۱۸۶۷ پیدا شد. در این سال گروهی از شکارچیان در جنگل های بلندشهر، این کودک معلول ذهنی که گویا در پرورشگاهی به نام سکندرا زندگی می کرده است را پیدا کردند که به دلایل ناشناخته از آن پرورشگاه بیرون رفته و در طبیعت زندگی می کرده است. شکارچیان، دینا را در حالی پیدا کردن که به صورت چهار دست و پا به دنبال یک گرگ وارد لانه گرگ می شده است. آنها گرگ را کشتند و دینا را به میان انسان ها بازگرداندند. دنیا در ابتدا رفتارهای حیوانی مانند غذا خوردن از روی زمین وپاره کردن لباس نشان می داد. به تدریج دینا غذاهای پخته را جایگزین غذاهای خام کرد اما هیچ گاه حرف زدن را فرا نگرفت. دینا در نهایت در سال ۱۸۹۵ از دنیا رفت.

پسر شامپانزه ای نیجریه: بلو
در سال ۱۹۹۶ پسر بچه ای دو سال در طبیعت پیدا شد که به مدت یک سال در میان شامپانزه ها زندگی می کرده است. گویا پدر و مادر این کودک به رسم قبایل بدوی فولانی در غرب آفریقا، این کودک مبتلا به معلولیت ذهنی و جسمی را جنگل رها کرده بودند. بر اساس شواهد خانواده ای از شامپانزه های این کودک رها شده را پیدا کرده و او را در میان خود بزرگ کرده بودند. بلو در سال ۲۰۰۲ زمانی که اخبار مربوط به او رسانه ای شد در یتیم خانه ای به نام «تودان ملیکی توری» در منطقه کانو نگهداری می شد. او در ابتدا مانند شامپانزه ها رفتار می کرده است یعنی دست هایش را روی زمین می کشیده و از پاهایش برای انجام امور استفاده می کرده است. علاوه بر این شب ها در محل خواب به اطراف می پرید و اشیاء مختلف را پرت کرده و آنها را می شکسته است. بلو تا زمان مرگ در سال ۲۰۰۵ در این خوابگاه ماند و اگرچه رفتار آرامتری از خود نشان می داده اما همچنان صداهای شامپانزه از خود در می آورده و با مشت به سرش می کوفته است.

پسر سگی رومانیایی: ترایان کالدارار
ترایان کالدارار هم یکی دیگر از انسان های پرورش یافته توسط حیوانات است که دراین فهرست باید به او اشاره کنیم. او در سال ۲۰۰۲ و در سن ۷ سالگی در شرایط پیدا شد که به مدت ۳ سال در میان سگ های وحشی زندگی می کرده است. به گفته مادرترایان، او به دلیل خشونت های پدر کودک مجبور به ترک خانه شده بود و پدر ترایان از ملاقات آنها جلوگیری می کرده است. اینطور به نظر می اید که ترایان به دلیل شرایط بد، ازخانه فرار کرده و در طبیعت و میان سگ ها زندگی میکرده است. زمانیکه ترایان پیدا شد، از نظر جسمی به شدت مریض و نحفیف بود و علی رغم اینکه هفت سال داشت، اما از نظر ظاهری به کودکان ۳ ساله شبیه بود. چوپانی به نام مونالسکو یوان زمانی که به دلیل خراب شدن ماشین خود به صورت پیاده در حال بازگشت از مراتع بوده است، ترایان را پیدا کرده و موضوع را به پلیس اطلاع می دهد. ترایان در زمان پیدا شدن رفتاری مانند حیوانات داشته و برای مثال خوابیدن زیر تخت را به روی آن ترجیح می داده است. به گفته پزشکان، ترایان رفتاری مانند حیوانات دارد. تمام مدت به دنبال غذا است و در نبود غذا رفتاری به شدت عصبی از خود بروز می دهد. علاوه بر این بعد از خوردن غذا هم مانند حیوانات می خوابد.

پسر پرنده ای روسی
مورد دیگری که در این فهرست باید به او اشاره کنیم، پسر بچه ای ۷ ساله است که در سال ۲۰۰۸ در روسیه پیدا شد. این کودک بر خلاف بسیار از کودکان این فهرست، در طبیعت زندگی نمی کرد بلکه مادر این کودک او را از بدو تولد در لانه پرنده ها و میان پرنده ها بزرگ کرده بود. این کودک در زمان پیدا شدن صحبت کردن بلد نبوده است و تنها با جیک جیک کردن و تکان دادن بازوها ارتباط برقرار می کرده. بر اساس گزارش رسانه ها، مادر ۳۱ ساله این کودک هرگز رفتاری همانند انسان ها با او نداشته و با او مانند پرنده رفتار می کرده است. بر اساس اعلام مقامات، این کودک اگرچه در زمان پیدا شدن از لحاظ فیزیکی سالم بوده است اما از سندرم ماگلی رنج می برده است (ماگلی شخصیت اصلی کتابی است که در آن پسربچه ای توسط حیوانات در جنگل بزرگ می شود) بر اساس گزارش های رسانه ها، این کودک بعد از پیدا شدن برای مدت کوتاهی به یک آسایشگاه روانی و بعد از آن به مرکز مراقبت های روانپزشکی فرستاده شده است.

دختران گرگی میدناپور: کامالا و آمالا
یکی از معروف ترین و مشهورترین موارد مرتبط با انسان های بزرگ شده توسط حیوانات، ماجرای دو دختر به نام های کامالا و آمالا است. کشیشی هندی به نام جوزف سینگ که مدیریت پرورشگاهی را در شمال هند را بر عهده داشت، در زمان حضور خود در این منطقه شایعاتی در مورد دو موجود وحشتناک شبح مانند را شنید که در جنگل بنگال و در میان گرگ ها زندگی می کردند. سینگ با پنهان شدن بر روی درختی مشرف به لانه گرگ ها به بررسی آنها پرداخت و دو موجود وحشتناک را دید که در میان گرگ ها حرکت می کنند. او در مورد این دو موجود در دفتر خاطرات خود اینگونه نوشت: «بسیار مخوف و ترسناک …، بدن و دست و پایی همانند انسان داشتند، با این همه سرهایشان توپی گرد بود که شانه هایشان را می پوشاند … چشم های این دو موجود درخشان و نافذ بود کمترین شباهت را به چشمان انسان داشت … هر دو موجود روی چهار دست و پا حرکت می کردند» این دو موجود دو کودک خردسال بودند، آمالای ۱۸ ماهه و کاملای ۸ ساله. هر دوی این دخترها در میان گرگ ها بزرگ شده بودند. این دخترها هیچ رفتار یا حرکت انسانی نداشتند و حتی گویی ذهن گرگ هم داشتند. لباس پوشیدن را قبول نکرده و لباس ها را پاره می کردند، در زمان خواب به صورت دایره وار و چسبیده به یکدیگر می خوابیدند و فقط گوشت خام می خوردند. به دلیل حرکت به صورت چهار دست و پا، تاندون های آنها کوتاه شده و بنابراین قادر به راست ایستادن نبودند. تنها احساسی که این دو دختربچه از خود بروز می دادند ترس بود. بر اساس مشاهدات سینگ، حواس این بچه ها هم مانند گرگ ها بود، یعنی توانایی دید در شب آنها بسیار زیاد بود و علاوه بر این شنوایی بسیار قدرتمندی هم داشتند. سینگ تمام تلاش خود را برای ترتبیت و بازگرداندن این دو کودک به جامعه انسانی را انجام داد. با این همه پیش از آنکه تلاش های سینگ نتیجه ای به دست بدهد، دختر کوچکتر یعنی آمالا در اثر بیماری جان خود را از دست داد واین باعث ترس و انزاوای کاملا شد. با این همه سینگ تمام تلاش خود در ارتباط با کاملا را انجام داد و بر اساس شواهد چنین بر می آید که به موفقیت هایی هم دست پیدا کرد.

دختر سگی اوکراینی: اکسانا مالایا
اوکسانا مالایا، دختربچه ای اکراینی است که در سال ۱۹۹۱ و درسن ۸ سالگی و درشرایطی پیدا شد که به مدت ۵ سال در طبیعت و درمیان سگ ها زندگی می کرده است. اوکسانا یک کودک رها شده در طبعت یا یک کودک زندانی نبود، بلکه کودکی وانهاده بود که به دلیل داشتن والدین بد سرپرست الکلی، از ۳ تا ۸ سالگی در باغچه خانه و در میان سگ ها زندگی می کرد. محل زندگی خانواده اکسانا در محله ای فقیر و مملو از سگ های ولگرد بوده است و اکسانا بعد از وانهاده شدن از خانه به کپری در پشت خانه نقل مکان می کند که محل زندگی سگ ها بوده است. سگ ها از اکسانا مراقبت کرده و آنچنان رابطه نزدیکی با او داشتند که حتی مانعاز نجات او توسط مقامات می شدند. اکسانا در زمان پیدا شدن اعمال و رفتار سگ ها را تقلید می کرده است. او چهار دست و پا راه رفته، پارس کرده و خرناس می کشیده است. زندگی در میان سگ ها باعث شده بود تا اکسانا خصوصیات این حویان ها را کسب کرده و برای مثال شنوایی، بینایی و بویایی بسیار قوی داشته باشد. اکسانا در زمان پیدا شدن تنها می توانسته دو کلمه بله و خیر را بگوید و بعد از آن هم رشد مهارت های رفتاری . گفتاری او هم با دشواری بود. بر اساس گزارش ها اکسانا که در سال ۲۰۱۰ یک زن جوان ۲۶ سال بوده است، در مرکز نگهداری از معلولین ذهنی زندگی کرده و در آنجا از گاوهای کلینیک مراقبت می کند. بر اساس گزارش ها، اکسانا زمانی که در کنار سگ ها است از هر زمان دیگری خوشحال تر است.

پسر میمونی اوگاندا: جان سبونیا
جان سبونیا هم از دیگر انسان های بزرگ شده در میان حیوانات که در سال ۱۹۹۱ و در سن ۶ سالگی و بعد از ۳ سال زندگی در میان میمون ها پیدا شد. این کودک در اوایل دهه ۸۰ و زمانیکه سه سال داشته، بعد از آنکه شاهد کشته شدن مادر خود به دست پدرش بوده، از ترس به جنگل گریخته و آنجا دسته ای از میمون های سبز آفریقایی بزرگ شدن او را بر عهده گرفته بودند. او در سال ۱۹۹۱ توسط یکی از اهالی قبیله پیدا شد. زمانیکه اعضای قبیله برای بردن او آمدند، نه تنها خود جان مقاومت کرد بلکه میمون ها هم با پرتاب سنگ و چوب تلاش می کردند تا مانع بردن او شوند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بدبختا ناخواسته تریان شدن
واقعا عجیب و جالب بود
گاهی اوقات حیوانات از ما انسان ها مهربان ترند با ما😔🥲
چههههه باحااااال🤯
اقا تعریف از خود نباشه منم دست خرس بزرگ شدم میخورم میخوابم🗿🙌