
به به فصل آخر داستان 😂😂 خب به احتمال قوی این فصل به خاطر کاری که با امی کردم نصفه بچه ها میخوان منو بکشن 😂😂 عب نداره بخونید این فصل هم باحاله قبلش بگم همش تخیل خودمه اصن به فرزند نفرین شده ربطی نداره في نفسه بی ربطه ولی یه ارتباط هایی داره این قسمت ممکنه یه کوچولو گیج شید ولی هر پارتش اکشن عه ❤❤❤
زمان عنصر جهان هستی چیزی که دنیا بر اون بنا شده و اگه نباشه دنیا از هم میپاشه چرا ؟ چون برخی چیز ها فقط برخی چیز ها ابدی هستن و تا زمان باشه اونا هم هستن مثل افتخار ( یا همچین چیزی 😂😂😂) اما حالا میخوام بگم من کی هستم من امیلی تامسون ام .......................... تادا 😂😂😂 سوپرایز 😂😂😂😂 من نمردم بلکه یعنی مردم ها ولی نه از اون مردن ها وقتی که از پل افتادم کسی جنازه م رو پیدا نکرد یعنی جنازه ایی نبود کا بخوان پیداش کنن من توی یه چاله زمانی افتادم یعنی یه جور خلا در این خلا چیزی بود و نبود واقعا میگم یه شکنجه گاه یه هر لحظه اش تکرار میشد صد بار تا همین چن وقت پیش ......
هفده سال بعد از حادثه هاگوارتز # خیابان رز # خانه هری و جینی پاتر # صدای در می آید لیلی امیلی خردسال درب را باز میکند . زن : سلام . لیلی : سلام با کسی کار داشتین . زن : تو باید لیلی امیلی باشی درسته ؟ لیلی : آره . زن : پدرت خونس ؟ لیلی : نه ولی مامانم هست مامان !!! زن : نه با مامانت کاری ندارم هر وقت پدرت اومد بگو سراغ یه دوست قدیمی رو بگیره یه شبح !!!.................... به سرعتی برق آسا از دیدگان لیلی کوچک محو میشود . جینی : عزیزم کی بود ؟ لیلی : نمیدونم با بابا کار داشت گفت وقتی اومد سراغ یه دوست رو بگیره سراغ یه شبح 😨😨😨😨 جینی : چی ؟ کی ؟ حتما اشتباه گرفته یا میخواسته ازیت کنه ولش کن وقتی پدرت از سر کار برگشت بهش میگم . لیلی : ولی مامان اون اسمم رو میدونست 😨😨
هری : گفتی چه شکلی بود ؟ لیلی : خوشگل بود . هری : لعنتی !!! جینی : حدس میزنی کی باشه . هری : یه دوست قدیمی خیلی قدیمی 😢😢😢 باید بریم سراغ هرماینی و رون باید اونو پیدا کنیم زود باش . خانه گرنجر ویزلی # رون : هری این امکان نداره اون مرده . هرماینی : ممکنع زنده باشه . جینی : ممکنه یکی بخواد ما رو ازیت کنه . رون : پر بی راه نمیگع . هرماینی : ولی ما هیچ جنازه ایی ازش پیدا نکردیم اون اون شاید زنده مونده باشه . هری : اموان نداره من خودم اونو دیدم که افتاد خودم دیدم این غیر ممکنه ولی اون هرکی که هست ما باید پیداش کنیم بیاید از خونه تامسون ها شروع میکنیم
خانه تامسون ها آکسفورد شایر # خدمتکار : بعله اومدم صب کن مگه سر اوردی اوه شمایید خانم گرنجر باید بگیر ورونیکا تامسون ده ساله که مرده منم تنها تو این خونه متروک بدون هیچ وارثی برای ثروت عظیم خانواده تامسون مالفوی ها هم که قبولش نمیکنن 😧😧😧😧 هرماینی : میشه بیایم تو . پیرزن : اوه البته . صدا : بتی کسی رو راه ندی تو خونه هااا . هرماینی : تو که گفتی تنهایی ؟ امکان نداره امی 😢😃😃😨😨😨😨😨 به سمت اتاق پذیرایی میدود زنی جوان و زیبا در اتاق نشسته بیشتر از همیشه به پیتر تامسون فقید شباهت دارد سیاه مو با چشم هایی خاکستری لباسی شیک بر تن با غرور بر سر میز نشسته و چای مینوشد . هرماینی : اوه خدای من . رون : بلودی هل . هری : این غیر ممکنه . جینی : باور نمیکنم . زن خوده امیلی تامسون هست با قیافه ایی 30 ساله زیبا و بلند قد 😃😃 .... و مغرور . امیلی : اوه سلام انگار بالاخره منو پیدا کردین سلام پاتر خوش تیپ شدی . هرماینی : این این غیر ممکنه امییییییی سعی میکند او را بغل کند اما او خود را کنار میکشد . امیلی : فک نکنم نیازی به این باشه . ( چهره اش جدی است ) هرماینی آشکارا میگرید : ولییییی . امیلی : ولی چی ؟؟ هاااا ؟ دارم میشنوم ولی ممکن نیست آره ممکن نیست من تویه یه چالهزمانی افتادم یه شکنجه گاه یه هر لحظه اش صد بار تکرار شد رون : کی برگشتی ؟ امیلی : دو ساله تو چاله زمانی زمان واسم دیر تر میگزشت وقتی یه دریچه پیدا کردم ازش فرار کردم و افتادم نزدیکای هاگوارتز درست همون جا که ولدمورت پرتم کرد ولی شما ها تو این دو سال حتی نیومدین اینجا . هرماینی : ما فک میکردیم تو مردی
امیلی : حتی جنازه امم سعی نکردید دفن کنید مادر بد بختم تو اوج تنهایی 7 سال بعد مرد ولی شما چی چی کار کردین ؟ هیچی ،،،،، حتی به مراسم تدفینش هم نرفتین هههههه خنده داره ن ازتون انتظار الکی داشتم -_- حالا هم اومدم که بگم . فقط چوبدستیم رو میخوام همین با تو عه پاتر درسته ؟ از کی تا حالا تو میراث وار من شدی زود باش بدش . هری : با من نیست امیلی : پس با کیع ؟ هری : تو هاگوارتز عه به نشانه افتخار . امی : هههه افتخار حدس میزدم حالا از خونه من بزنید بیرون الان
خانه پاتر ها # جینی : اون چرا ینطوری شده ؟ هری : چون ما ولش کردیم حق با اونه حتی سعی نکردیم به مادرش کمک کنیم اونم دق کرد و مرد . رون : تقصیر ما بود .... هرماینی : به نظرتون باید به اون بگیم ؟ جینی : به کی ؟ هرماینی : دراکو مالفوی اون حقشه بدونه . هری : هرمیون اون ازدواج کرده ؟ هرماینی : ولی یه مدت امی رو دوست داشت ممکنه هنوزم دوس داشته باشه به نظرم باید بش بگیم .
ویلتاینشایر # عمارت مالفوی ها # آستوریا نامه را باز میکند خبر مهمی در آن نهفته است و او بدون باز کردن هم از آن خبر دارد . دراکو : آستوریا نامه کیه . آستوریا : دراکو من باید یه چیزی بت بگم یعنی اینکه ما باید حرف بزنیم 😢😦 .... دراکو : خیله خب جون به لبم کردی بگو . آستوریا : دراکو خودت میدونی که زمان کمی برام مونده شاید دو سال اما تو تو بعد من به یکی احتیاج داری .... دراکو : این حرف و نزن خدای ناکرده اون زمان برسه من و اسکورپیوس کنار همیم . آستوریا : منظورم این نبود منظورم اینه که تو یه هم دم میخوای اسکورپیوس بعد من یه مادر ..... امیلی تامسون رو یادته ؟؟ دراکو با اندوه آره ...... آستوریا : خب میدونی اون اون زندس. .........
خب بعله دیگه ..... نکشتمش بابا ....... 😂😂 خوب ایسگاتون کردم رفت 😂😂😃😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 وای خدا بخدا کامنتا رو که میخوندم از خنده روده بر شدم 😂😂😂😃😃 برید بعدی .....
چطور بود ؟ خداییش بگید لایک و کامنت هم یادتون نره برید تو پروفایلم اگه دوس داشتید فالو هم کنید تا فالوتون کنم 🍫🍪 برای نوشتن این داستان زحمت کشیده شده پس اصکی ممونع 🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫 بپرید واسه چالش
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد کی میاد
♡گذاشتمش احتمالا 3 روز دیگه ♡
راستی پروفت چه خوشگله😺💖مبارکههه ^_^
میسی آحی جون
😐😐😐😐😐😐😐😐😐
میخوام بزنمتتتتتتتتتتتتتتتتتتت چرا زنده شد؟😭😭😭
اصلا بی خیال نویسنده تویی دیگه😂❤
چالش: الف💖
عالی عالی بود💜💜💜
ببخشید مرگ و زندگیم در میون بود مجبور بودم زنده کنم 😂❤
وااایییییی از دست تو!😂😂😂 خوب ایسگاه میکنی و میری کامنت های قبلی رو میخونی و بهمون میخندی😂😂 ما هم باور کرده بودیم!😐😂
راستی عالیییییییی بود💕✨💕✨💕 و چالش: ققنوس🔥 و الف🧝♀️
آها راستی همین جوری رفتم توی اولین تستت، کامنتم رو خوندم! چقدر رسمی و جدی باهات حرف زدم!😂😂
بخدا از خنده روده بر شدم 😂😂😂😂😂
خب دیگه بنده ایسگا گرم 😂😂
عه 😂 چه باحال 😂 یه سوال هنوزم رسمی بام حرف میزنی ❤😂
مرسی واقعا!😂😂😂😂
نه الان دیگه باهات رسمی حرف نمی زنم!😂😂 مگه کسی با آجی خودش رسمی حرف میزنه؟!😐😂
اصلا قاطی کردم! ببین چی کار کردی! داستانتو میخونم و میگم مگه مُرده حرف میزنه؟😐چرا این مُردهه به خودش میگه امیلی؟😐دراکو گولشو نخوری ها!😐😂😂
ای چقد خوب ناظری!
ولی الان میخوام بکشمت میدنی چرا؟چون تست هایی هری پاتری رو بررسی میکنی به من نمیرسه😐🤣البته میرسه🤣
نه والا اونقدر تست از بی تی اس زیاده اصن ماله هری پاتر نمیرسه بهم
پس چه بد اره راست میگی ماشالا همه هم +18 یعنی خدایی من تست های بی تی اس رو بررسی نمیکنم کم پیش میاد بررسی کنم😐🤣البته یکم ارمی هستم بخاطر همین یکم بیشتر از کم🤣
چی بگم 😐😐😐
منم ناظرم ولی همش بی تی اسه انقد ک بعضی وقتا دلم میخواد همشونو عدم تایید کنم😂
وای عالیییییییییییییی
ترو خدا ی سوال می پرسم مسخره ام نکنیم هااااااا😂😂😂😂
امیلی کیهههههه؟😂😂😂😂😂
درراکو با کی ازدواج کردهههه؟😂😂😂😂😂
کی بچه دار شدنننننن؟😂😂😂😂😂
من فقط هون تیکه آخر فیلم دیدم هری با جینی بچه دار شدن و رون و هرماینی هم همینطور و دارن بچه هاشون رو سوار قطار هاگوارتز می کنن ولی ب خدا من چیزی از دراکو ندیدم😂😂😂😂😂😂
همون قبلش دراکو و زنش وپسرش رو نشون داد و برو همه رو کامل نگاه کن اگه نگاه نکنی نصف که هیچ همه عمرت بر فناست😃
مسخره نمیکنیم چون اگه بخوای این داستانو بخونی باید هری پاتر کامل دیده باشی یا کتابشو خونده باشی بعدشم این پارت پارت اول داستان نیست اگه می خوای بخونی باید از اول بخونی
عه یه لحظه صب کنید خودم توضیح میدم ^_^
ببین امیلی شخصیتی عه که من وارد داستان کردم دراکو هم با آستوریا گرین گراس ازدواج کرد
فقط منتظر واکنش دراکو ام
بچم سکته رو میزنه
منتظر باش شاخ دراری ^_^
چالش : الف
دلم برای دراکو میسوزه
البته میدونم آخرش دراکو رو به امیلی میرسونی فقط امیلی باید بشه نامادری اسکورپیوس میدونی انتظار داشتم همون موقع که امیلی مرد حداقل ۱ سال بعد یا همون موقع زنده بشه دلم برای ورونیکا تامسون هم میسوزه
آقا چرا یه کاری میکنید من داستان و لو بدم -_-
مطمئن باشید نقش آستوریا به شدت باحاله ^_^
عالی بود اجی خیلی خیلی عالی و حماسی (و دراماتیک البته😢)💯😁
دلم برای امیلی تنگ شده بود😅(بعد از فقط یک پارت🙄) ولی چقدر دلم برای دراکو سوخت🙁
چالش :خودت می دونی الف (از نوع وانیار😎)🧝♀️
میشی ناناص ❤
آله خودمم دلم واسه دریکو سوخ 😓😓😓
الان میام سراغت ای وانیار منافق 😂😂😂😂
😂😂منتظرتم🏹