
برای آشنایی تداوم حافظه سالوادور دالی.

تداوم حافظه! نگاهی به زمانِ ذوبشدهی سالوادور دالی.

ساعتهایی که انگار از گرما آب شدن و روی یه منظرهی سوت و کور افتادن. یه موجود عجیب و غریب که شاید خود نقاش باشه، دراز کشیده و یه ساعت جیبی که انگار روش افتاده. این تصویریه که سالوادور دالی، استاد سورئالیسم، در سال ۱۹۳۱ خلق کرد و اسمش رو گذاشت “تداوم حافظه”. اما پشت این تصویر عجیب و گیجکننده، چه داستانی نهفتهست؟ آیا واقعاً دالی فقط یه پنیر رو دیده که آب شده؟ یا این ساعتهای ذوب شده، حرف دیگهای برای گفتن دارن؟

خود دالی گفته بود که ایده ساخت این نقاشی، شبی به ذهنش رسیده که داشته فکر میکرده و اون شب، وقتی پنیر رو تو یخچال گذاشته بود، با صحنهی آب شدن پنیر مواجه شده بود. این ایده به ظاهر ساده، منجر به خلق یکی از نمادینترین آثار هنری قرن بیستم شد. اما آیا واقعاً دلیلش همینقدر سطحی بود؟ شاید دالی با این حرف، خواسته لبخندی بزند یا واکنشهای بیشتری را به سمت شاهکارش جلب کند.

واقعیت این است که “تداوم حافظه” عمیقاً با دنیای روانکاوی و نظریههای زیگموند فروید گره خورده است؛ دنیایی که دالی شیفتهی آن بود. در این نقاشی، زمان خطی و فیزیکی معنای خود را از دست میدهد. ساعتهای ذوب شده میتوانند استعارهای از زمان در ناخودآگاه باشند؛ جایی که گذشته، حال و آینده در هم میآمیزند و منطق روزمره جایی ندارد. شاید این ساعتها به خاطرات دور، اضطرابهای آینده، یا حتی حس ابدیت اشاره دارند؛ بازتابی از دنیای رویاها و اعماق ذهن انسان.

هر جزء از این نقاشی، سرشار از نمادگرایی است. ساعتهای ذوب شده نه تنها گذر زمان، که انعطافپذیری، زوال، و حتی رکود را نیز تداعی میکنند. مورچههایی که روی ساعت جیبی خزیدهاند، اغلب در آثار دالی نماد فساد، زوال و مرگ هستند و حضورشان بر ساعت، تلخیِ ناپایداریِ زمان را یادآوری میکند.

مگسی که روی ساعتی دیگر نشسته، این حس را تشدید میکند. منظرهی سوت و کور و خالی، شاید استعارهای از انزوای درونی یا بیابانِ ذهن خود هنرمند باشد.

و آن موجود عجیب و غریب که در مرکز تصویر خوابیده، بسیاری معتقدند که خودِ پرترهی دالی است در حال تجربه رویاها و کابوسهایش.

زندگی شخصی و شخصیت منحصربهفرد سالوادور دالی نیز نقشی انکارناپذیر در خلق این اثر داشته است. دالی، با آن روحیهی عجیب و غریب، علاقهاش به علم، مذهب و البته خودش، همواره تجربیات، ترسها و امیال شخصیاش را در آثارش منعکس میکرد. شاید این “زمان ذوب شده” بازتابی از اضطرابهای شخصی او نسبت به گذر عمر، روابطش با همسرش گالا، یا حتی جستجوی بیپایانش برای معنا در دنیایی پرآشوب بوده است.

در ۲۳ ژانویه ۱۹۸۹، هنگامی که قطعهٔ محبوبش از اپرای «تریستن و ایزولده» اجرا میشد، سالوادور دالی به علت عارضه قلبی در سن ۸۴ سالگی در فیگوئرس از دنیا رفت. وی در سرداب موزه و تئاتر خود به خاک سپردهشد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)