
توی این پست خاطرات ترسناک بعضی کاربرا و حتی خودم رو میذارم🤯
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
فرصتتت
بعضی وقتا میشنوم یکی اسممو تو گوشم میگه یا چرت و پرت میگه.
به مامانم که میگم میگه خیالاتی شدی😁
صب نزدیکای ساعت هشت بیدار شدم دیدم بابام اومد توی اتاق و قشنگ باز شدن در رو دیدم و مطمئنم بیدار بودم اومد توی اتاق رو به روز تختم ایستاد منم خودمو زدم به خواب ولی وقتی دوباره چشامو باز مردم کسی نبود و در باز و بسته نشد تو اتاق یکم گشتم دیدم ی کاغذ افتاده روز زمین و وسطش قرمزه بعد فهمیدم بابام شش صبح رفته بود سر کار
من اعتقاد دارم برای همه ی اینا یه دلیل هست هرچند به وجود جن اعتقاد راسخ دارم
رفتیم خونه دوست پسر عمم.
رفتم اتاقشو ببینم که یهو از توش یه ادم 4 دست و پا پری بیرون و با صدا جیع از پنچره رفت...
تیمام (:
تا حالا شده هزاران بار صدای اعضای خانواده ام رو شنیدم ولی یا خونه نبودن یا اصلا نزدیک ام نبودن و وقتی ازشون میپرسیدم منو صدا زدید میگفتن نه 🙂
وای واقعا ترسیدم 🥲
من یک بار ساعت سه نصف شب تشنم شد بعد رفتم اب خوردم دیدم توی حال یک مرد خیلی بزرگ وایساده منم فکر کردم خیالاتی شدم رفتم خوابیدم بعدم یک بار دوباره از خواب اروم بیدار شدم دیدم یکی بالا سرمه🤡🎀 بعدم صدامم در نمیومد منم انقدر ترسیدم بعدم فقط سریع بلند شدم برق کنارم رو روشن کردم روشن که کردم دیدم که نیست🤡🎀 بعدم هی روشن خاموش کردم دیدم رفته🤡صبح به مامانم گفتم گفت خیالاتی شدی😐
این خاطره من واسه یک ماه پیشه
تازه خونمونو عوض کردیم تو اتاقم نشسته بودم یهو صدای در زدن شنیدم (در اتاقم بسته بود) اول فکر کردم باده یا تخیلمه بعد نیم ساعت بعدش مامانم زنگ زد منم با خنده واسش تعریف کردم و گفتم یکی در زد که یهو دوباره در زد منم یکم ترسیدم اول فکر کردم داداشمه ولی رفتم بیرون دیدم داداشم خوابیده😀
حالم بده😭