خلاصه داستان : خب داستان از این قراره که یون جو وون ۷ ساله ( جونگ چه یون ) با پدرش زندگی میکنه و مامانش فوت کرده . . . و جدیدا همسایه ای که ۴ نفر بودند ( ۲ تا خواعر برادر و مامان باباشون ) که دختر خانواده در حادثه ای میمیره و مامانه فکر میکنه تقسیر پسره که اسمش کیم سانها هست ( هوانگ این یوپ ) . . . خب حالا بعد گزشت از چند روز که اون خانواده طبقه بالای اونا زندگی میکنن یک زن هست که باباس یون جو وون میخواد باهاش ازدواج کنه و اون هم یهدپسر همسن کیم سانها داره . . ولی ناگهان خانمه بعد چند روز زنگ میزنه میگه نمیتونه ازدواج کنه و بچشو پیش بابای یون جو وون میزاره . . . ویم سانها و یون جووون و کانگ هه جون ( پسر خانومه ) با هم زندگی میکنن مثل خواهر برادر تا موقعی که یون جو وون ۱۶ ساله و کیم سانها و کانگ هه جون ۱۸ ساله میشن که ناگهان اتفاق هایی واشون میفته که کیم سانها میره سءول و کانگ هه جون میره امریکا تااااا . . . تولد ۲۷ سالگی یون جو وو ن که . . . ناگهان برمیگردن و . . .
دیگه زیادی اسپویل کردم 😅
بخدا همه اینو دیدن
وای