
دنیای هری پاتر فقط پر از جادو و نبردهای حماسی نیست؛ بلکه پر از لحظاتیه که آدم رو از ته دل میخندونه! از شوخیهای فرد و جورج ویزلی گرفته تا طلسمهایی که اشتباهی اجرا میشن، هاگوارتز همیشه یه گوشهای برای خنده و سرگرمی داره. تو این مطلب قراره بریم سراغ بامزهترین اتفاقات، پشتصحنههای خندهدار و شخصیتهایی که با رفتارهای عجیب و شیرینشون، دنیای جادویی رو به یه کمدی جادویی تبدیل کردن. آمادهای برای یه سفر پر از خنده به دنیای هری پاتر؟
در دنیای هری پاتر، جادو فقط به طلسمها و معجونها ختم نمیشه؛ گاهی یه شوخی ساده از فرد و جورج ویزلی، یه اشتباه بامزه از رون، یا حتی یه جمله عجیب از دامبلدور میتونه بیشتر از هر طلسمی لبخند به لب بیاره. اینجا قراره با هم بریم سراغ لحظاتی که هاگوارتز رو به یه صحنه کمدی جادویی تبدیل کردن. آمادهای برای یه سفر پر از خنده، شوخی و اتفاقات غیرمنتظره؟ چوبدستیتو بردار، چون این بار جادو قراره بخندونه!
جادو فقط توی چوبدستی نیست؛ گاهی یه شخصیت با یه حرکت یا دیالوگ ساده، کل سالن هاگوارتز رو از خنده منفجر میکنه! اینجا با چند تا از بامزهترین شخصیتهای دنیای هری پاتر آشنا میشیم: فرد و جورج ویزلی دوقلوهای نابغهی شوخی! از آبنباتهای انفجاری تا فروشگاه شوخیهای جادویی، این دو نفر استاد خرابکاریهای خندهدار بودن. حتی وسط جنگ هم یه شوخی ازشون درمیاومد! دابی، جن خونگی آزاد و بامزه با اون چشمهای درشت و عشقش به جورابهای رنگی، دابی همیشه یه ترکیب عجیب از مظلومیت و شیرینی بود. وقتی برای آزادی خودش لباس گرفت، یه انقلاب بامزه راه انداخت! آلبوس دامبلدور رئیس مدرسهای که عاشق آبنبات لیمویی بود و وسط جلسات جدی، یه جمله عجیب مثل «آیا باید به اردکها اعتماد کرد؟» میگفت! فلسفهاش همیشه یه تهمایه طنز داشت. سوروس اسنیپ شاید فکر کنی اسنیپ جدیترین آدم دنیاست، ولی اخمهای همیشگیش و برخوردهای خشک با دانشآموزا، گاهی اونقدر اغراقآمیز بود که خودش یه جور طنز تلخ به حساب میاومد.
جادو همیشه هم طبق برنامه پیش نمیره! مخصوصاً وقتی پای دانشآموزای هاگوارتز وسط باشه. بعضی از بامزهترین لحظات دنیای هری پاتر، دقیقاً همونهایی بودن که طلسمها اشتباه اجرا شدن یا نتیجهشون غیرمنتظره بود: رون و طلسم حلزونی وقتی رون تلاش کرد به دراکو مالفوی طلسم بزنه، چوبدستیش خراب شد و نتیجه؟ خودش شروع کرد به بالا آوردن حلزون! صحنهای که هم چندشآوره، هم خندهدار. نِویل لانگباتم و طلسمهای اشتباهی نِویل همیشه یه استعداد خاص در خراب کردن طلسمها داشت. یه بار تلاش کرد یه گیاه جادویی رو رام کنه، ولی خودش توی برگها گیر افتاد و مثل کاهو شد! هری و طلسمهای بیهدف اول ترم تو سال اول، هری و رون بارها طلسمهایی رو امتحان کردن که نه هدف داشتن، نه نتیجه. فقط یه عالمه دود، صدای عجیب و گاهی موهای سوخته! طلسمهای پرواز اشتباهی یادته وقتی بچهها برای اولین بار تلاش کردن پرواز کنن؟ بعضیا چوبدستیشون رو تکون دادن و خودشون پرت شدن، نه پرچمها!
وقتی دوربینها خاموش میشن، بازیگرهای دنیای هری پاتر تازه شروع میکنن به خرابکاریهای بامزه! پشتصحنهی این مجموعه پر از لحظاتیه که نه تو کتابها هست، نه تو فیلمها ولی حسابی خندهدارن: وقتی اما واتسون زیادی جدی بود تو یکی از صحنهها، اما واتسون (هرمیون) ناخودآگاه دیالوگهای بقیه بازیگرها رو هم حفظ کرده بود و وسط فیلمبرداری، دیالوگ رون رو گفت! همه زدند زیر خنده. ضیافتهای واقعی هاگوارتز غذاهایی که تو ضیافتهای هاگوارتز میبینیم واقعی بودن! ولی چون ساعتها زیر نور داغ صحنه میموندن، بازیگرها مجبور بودن غذاهای سرد و خشک بخورن و وانمود کنن خوشمزهست. دامبلدور و لباسهای عجیبش مایکل گمبن (بازیگر دامبلدور) گاهی فراموش میکرد لباسهای خاصش رو درست بپوشه و با دمپایی سر صحنه میاومد. یه بار هم چوبدستیش رو گم کرد و با مداد بازی کرد! موشهایی که صحنه رو ترک کردن تو صحنهای که اسکابرز (موش رون) باید آروم مینشست، موش واقعی فرار کرد و کل گروه فیلمبرداری دنبال یه موش توی استودیو دویدن!
در دنیای هری پاتر، بعضی دیالوگها اونقدر عجیب، بامزه یا غیرمنتظرهان که آدم رو وسط صحنههای جدی هم به خنده میندازن. اینا فقط حرف نیستن؛ طلسمهاییان که مستقیم به لبخند حمله میکنن! دامبلدور و فلسفههای عجیبش «در لحظات تاریکی، به یاد بیار که چراغ روشن کنی.» یا اونجمله معروفش: «آبنبات لیمویی؟» وسط جلسه جدی با وزیر جادو! دامبلدور همیشه یه ترکیب جادویی از خرد و شوخی بود. دابی و عشقش به جوراب «دابی آزاد است! دابی جوراب دارد!» برای دابی، آزادی با یه جوراب شروع شد. و هر بار که درباره لباس حرف میزد، یه لبخند تضمینی همراهش بود. فرد و جورج ویزلی: استادان دیالوگهای خندهدار وقتی یکی از معلمها گفت: «شما دو نفر باید جدیتر باشید!» فرد جواب داد: «ما جدیایم. من فردم، اون جورجه!» شوخیهای لفظیشون همیشه یه لایه طنز به داستان اضافه میکرد. رون و لحظات ناخواسته طنز «چرا همیشه من؟» رون همیشه وسط دردسرها بود و دیالوگهاش یه جور اعتراض بامزه به سرنوشت بودن.
تو دنیای هری پاتر، بعضی وسایل و اختراعات جادویی فقط برای مبارزه یا آموزش نیستن؛ بلکه برای خندوندن، اذیت کردن (البته با محبت!) و ساختن لحظات بامزه خلق شدن. اینا جادوی واقعی نیستن جادوی خندهان! آبنباتهای انفجاری ویزلیها از آبنباتهایی که آدم رو مجبور به آواز خوندن میکنن تا شکلاتهایی که باعث عطسههای آتشین میشن، فروشگاه شوخیهای جادویی فرد و جورج یه بهشت برای شیطنت بود! نقشه غارتگر نقشهای که نهتنها مسیرهای مخفی هاگوارتز رو نشون میده، بلکه حرکات همه رو لحظهبهلحظه ثبت میکنه. حتی وقتی اسنیپ بیخبر از پشت میاد، نقشه با یه جمله بامزه هشدار میده: «اسنیپ نزدیک میشود! فرار کن!» معجونهای عجیب و غریب معجونهایی که باعث تغییر صدا، رنگ پوست یا حتی رشد گوشهای اضافی میشن! یه بار رون یه معجون اشتباهی خورد و تا یک روز صدای اردک درمیآورد. چوبدستیهای شوخیدار بعضی چوبدستیها بهجای طلسم، فقط صدای بوق درمیآوردن یا جرقههای رنگی پخش میکردن. مخصوصاً وقتی یکی از دانشآموزها تلاش کرد باهاش طلسم دفاعی بزنه و فقط یه دسته بادکنک ظاهر شد!
فیلمهای هری پاتر خیلی جذابن، ولی بعضی از بامزهترین لحظات فقط توی کتابها اتفاق افتادن. اگه فقط فیلمها رو دیدی، یه عالمه خنده رو از دست دادی! دستشویی ارواح: میرتل گریان و شوخیهای آبی تو کتابها، میرتل گریان گاهی وسط حرف زدن از توی سیفون بالا میاومد و باعث وحشت و خنده همزمان میشد. یه بار هم وسط جلسهی مهم، از توی لوله ظاهر شد و گفت: «کسی منو دعوت نکرد؟» پروفسور تریلانی و پیشگوییهای عجیبش تو کتابها، این استاد عجیبوغریب بارها پیشگوییهایی کرده که هیچکدوم درست نبودن. مثل وقتی گفت: «یکی از شما تا آخر ترم به قورباغه تبدیل میشه!» و همه تا آخر ترم با ترس به هم نگاه میکردن. دامبلدور و لباسهای غیرمنتظرهاش تو کتاب «محفل ققنوس»، دامبلدور یه بار با لباس شب ستارهدار و کلاه خواب وارد جلسهی وزارت جادو شد. هیچکس نفهمید چرا، ولی همه خندیدن! جورابهای عجیب دامبلدور تو کتاب اول، وقتی هری از دامبلدور پرسید که چه چیزی رو توی آینهی اریسد میبینه، جواب داد: «جورابهای پشمی ضخیم!» یه جواب عجیب، ولی کاملاً دامبلدوری!
از طلسمهای اشتباهی گرفته تا شوخیهای پشتصحنه، دنیای هری پاتر پر از لحظاتی بود که نهتنها جادو داشتن، بلکه خنده رو هم به دلها آوردن. این سفر بامزه نشون داد که حتی توی تاریکترین نبردها، یه شوخی کوچیک میتونه نور بیاره اما این فقط یه بخش کوچیک از دنیای بامزهی هاگوارتزه. حالا نوبت توئه: کدوم لحظهی خندهدار هری پاتر همیشه یادت میمونه؟ تو کامنتا یه طلسم خندهدار اختراع کن! چون جادو وقتی با خنده ترکیب بشه، هیچوقت تموم نمیشه...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی بود ولی معمولا اگه متن ها رو عامیانه تر و توی تصویر ادیت میکردی سرگرم کننده تر بود ❤
مرسی بوس:)
❤