میراکس ۳

بلند کردوگفت:((من نتونستم به تو کمک کنم و از این به بعد هیچ کس به همدیگه کمک نمیکند و من به تو قول میدهم که مراسم آدرین رو نابود خواهم کرد.)) گفتم:((لوکا به خودت بیا.))گفت:((من لوکا نیستم،من رد ایول هستم.))منو همراه خودش برد بیرون و رفتیم به سمت مراسم عروسی آدرین،نزدیک بودیم به مراسم که گفتم:((

(لوکا لطفا مراسمشون رو خراب نکن خواهش میکنم،لطفا لطفا.))رد ایول گفت:((مرینت به من نگو لوکا مننن رد ایول هستم.))گفتم:((باشه باشه نمیگم دیگه، رد ایول خواهشمو قبول میکنی؟))رد ایول گفت:((

مرینت میدونی برای چی این همه عاشقتم به خاطر اینکه خیلی مهربونی ولی این قدر مهربونی هم زیادی هس و این مراسم کوفتی ارزش ناراحتی تو را نداره وباید خراب شه.))من هر چقدر خواهش کردم رد ایول حرف خودشو زد و آخرم مراسم رو خراب کرد،

،۱۰ دقیقه بعد از خراب کردن مراسم کت نوایر هم اومد که بجنگه با رد ایول. بقیه داستان را از زبان کت نوایر هست.

وقتی رفتم سراغ شرور دیدم که مرینت رو گرفته، به سختی مرینت رو نجات دادم از دست شرور. وقتی مرینت پرید از بیرون دست شرور کیفش افتاد از کولش و من وقتی که کیفش رو میخواستم بهش بدم یه جی پی اس گذاشتم تو کیفش که هر جا رفت قایم شه بدونم و وقتی شرور رفت دنبالش بدونم کجاس و بهش اطلاع بدم که بره یه جای دیگه قایم شه و بهش نگفتم جی پی اس رو تو کیفش گذاشتم که شرور نفهمه.

بقیه داستان را از زبان مرینت یا لیدی باگ هست. تند تند دویدم که یه جا قایم بشم و تغییر شکل بدم. یه جا پیدا کردم و گفتم:(( تیکی خالها روشن.)) با رد ایول خیلی جنگیدیم ولی موفق نشدیم بفهمیم آکوماش کجاس. یه جا قایم شدیم که نقشه بکشیم چطور شکستش بدیم که یهو دیدیم که شرور نیس و رفته

من اول فکر کردم تله هست اما کت نوایر گفت:(( نه حتما رفته دونبال مرینت.)) من قضیه رو بیشتر کت نوایر میدونستم ولی برای اینکه نفهمه مرینتم گفتم:((واقعا؟! حالا چرا تو گوشیتی؟)) بقیه داستان رو از زبان کت نوایر هست.

رفتم تو جی پی اس که مرینت جاس؟، باورم نمیشه جی پی اس مرینت کنار دستم بود یعنی لیدی باگ مرینت هس.

گفتم:((لیدی باگ تو م......)) هنوز حرفم تموم نشد که لیدی باگ گفت:(( مواظب باش!.))

ممنون که تا آخر داستانمو خواندی. حدس خود رو راجب بقیه داستان بنویسید. و اگه هم پیشنهاد دارید بهم بگید. اگه خوشتون اومده بگید که پارت ۴ رو بنویسم و بذارم.