سلاااااااام من امدم با پارت دووووم
جیسو:حقیقت؟و به زمین خیره شد و گفت:واقعیت همینه دخترا من دروغ نمیگم.(با قاطعیت) رزی:باشه..... ولی اگه دروغ بگی به ضرر خودت تموم میشه😡. جنی و لیسا و جیسو وقتی قیافه ی کیوت و عصبی رزی رو دیدن زدن زیر خنده،اخه مو هاشو خرگوشی بسته بود و یه لباس گشاد پوشیده بود ، مثل بچه ها😂😂😂😂😂😂.جیسو رفت تو اتاقش و لباس شو عوض کرد. یهو دالگوم دویید سمت و هی هاپ هاپ میکرد. جیسو به بیرون نگاهی انداخت و دید برقا رفت! گفت:خدارو شکر روزه وگرنه سکته میزدم،دخترااااااا کجایین؟ و از اتاقش بیرون امد و دنبال دخترا میگشت. یکهو دخترا پریدن جلوش و کلی بادکنک و فشفه اوردن و گفتن:سوپرایزززززززززززززز تولدت مبارک اونی😍.جیسو:😡😍😍😍😘😘😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍.دخترا تولد جیسو جشن گرفتن و خیلی بهشون خوش گذشت🍰🎂
درهمین حین پیش شوگا. شوگا داشت با اسحله ش ور میرفت و تمیزش میکرد. توی فکرش با خودش: چرا از پلیسا خبری نیست؟همین دیروز اون عوضی لوم داد😡.حسابشو میرسم...... یهو نامجون امد. نامجون:بیا شوگا اطلاعات اون خائنه. شوگا:ممنون میتونی بری. نامجون رفت و سر راه گلدون رو شکست😂😂😂.شوگا:هی چلفتی مواظب باش انبارو رو سرمون خراب نکنی😂😂😂.نامجون:🤦😂😂.شوگا لب تاپ رو برداشت و نگاهی انداخت. شوگا: خووووب... کیم جی سو.۲۶ساله.ویژال و صدای گروه موسیقی بلک پینک.اوووو طرف بازیگرم هست😯. پس شهرتی برا خودش داره،هه،اما به شهرت من که نمیرسه😏. و لب تاپ رو میبینده.شوگا:خوووب خانم جیسو مواظب خودت باش چون شوگا داره میاد و تفنگشو برداشت و رفت(کات)
جیسو:خیلی روز خوبی بود😍الان دیگ ساعت ۱شبه و من هنوز بیدارم یهو برام یه پیام امد،از طرف یه ناشناس🙁. پیام: جیسو میدونم بیداری بیا به پارک جئون وون،زودباش وگرنه اتفاق بدی در انتظارته😈. جیسو:خیلی ترسیدم سریع اعضا رو بیدار کردم و اونا هم اینطوری شدن😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳 رزی:جیسوجیسو اروم باش تو هیجا نمیری. جنی:بزار به کاراگاه کانگ زنگ بزنم.لیسا:منم به هان سو میگم بادیگارد بفرسته. رزی:حتما هیتره.جنی گوشیو قطع کرد و گفت:کاراگاه گفت پی گیری میکنه الان اون پیامو لازم داره براش بفرست جیسو.جیسو:باشه...باشه پیامو فرستادم.رزی:اون شب اصلا نمیتونست خوابمون ببره و خداروشکر نگهبانا امدن . لیسا یه فیلم گذاشت تا ببینیم ولی بازم همه نگران بودیم😢
جیسو:خیلی روز خوبی بود😍الان دیگ ساعت ۱شبه و من هنوز بیدارم یهو برام یه پیام امد،از طرف یه ناشناس🙁. پیام: جیسو میدونم بیداری بیا به پارک جئون وون،زودباش وگرنه اتفاق بدی در انتظارته😈. جیسو:خیلی ترسیدم سریع اعضا رو بیدار کردم و اونا هم اینطوری شدن😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳 رزی:جیسوجیسو اروم باش تو هیجا نمیری. جنی:بزار به کاراگاه کانگ زنگ بزنم.لیسا:منم به هان سو میگم بادیگارد بفرسته. رزی:حتما هیتره.جنی گوشیو قطع کرد و گفت:کاراگاه گفت پی گیری میکنه الان اون پیامو لازم داره براش بفرست جیسو.جیسو:باشه...باشه پیامو فرستادم.رزی:اون شب اصلا نمیتونست خوابمون ببره و خداروشکر نگهبانا امدن . لیسا یه فیلم گذاشت تا ببینیم ولی بازم همه نگران بودیم😢
خووووووووب میدونم کم بود اما اینم از پارت دوم من نمیدونم چطوری دستم خورد شد تست شخصیت شناسی🤦🤦🤦🤦🤦اما این داستان بخونین و لذت ببرین😍😂
بخاطر بنگتن ............. 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)