واژگان گمشده از زبان پارسی

در این پست چندی از واژگان گمشده زبان پارسی که دیگر در زندگی روزمره استفاده نمیشود را معرفی میکنم

رَگوِستن رَگویدن/رَگوِستن = پوست کندن، to peel

هین = سیل هیناب = سیلاب

پیموزیدن/پیموختن = به تن کردن، to put on پیموزش = اسم مصدر به تن کردن و ... {واژه موزه به معنای چکمه، به گمان هم‌ریشه با این واژه است}

فراموزیدن/فراموختن = از تن درآوردن، to put off فراموزش = از تن درآوری و ...

واژه‌ای در پارتی آمده است به نام «کَفِشن» (که به تلفظ امروزی می‌شود «کَفِش») به چم یا معنای سقوط. به سخن دیگر سقوط کردن می‌شده است «کَفیدن». گمان می‌کنم «کَپیدن» امروزی، ریخت دیگر همین واژه است.

وانیدن وانیدن = شکست دادن

سیج سیج (بر وزن «سیب») = خطر

گُندادن گُندادن = به دست آوردن، کسب کردن پس می‌توان داشت: گُندِش، گُنداد = به دست آوری، کسب، اکتساب گُندادی = اکتسابی و ...

گَرزیدن گَرزیدن = شکایت کردن گَرزش = شکایت گَرزنده = شاکی و ...

وَردیدن وَردیدن = تغییر کردن، to vary وَردش = تغییر وَردنده = متغیر و ... نیز: وَرداندن = تغییر دادن وَردانش = تغییردهی و ...