
-چگونه به خوداگاهی برسیم. -مثال در کنار راهکار. -معرفی کتاب هایی در این خصوص

۱. مسافرت انفرادی: افرادی که عشق به سفر دارند و سختیها و ناملایمات غیرقابل پیشبینی را تجربه کردهاند شناخت بسیار خوبی از میزان تابآوری و تواناییهای خود از جمله سازگاری و مدیریت بحران دارند. همچنین در تنهاییهای هنگام سفر و آشنایی با افراد یا موقعیتهای جدید نگاه بسیار پختهتری نسبت به دنیای بیرون و هویت خودشان بهدست میآورند. سفرهای تکنفره شما میتواند طبیعتگردی یا شهری باشد، هر کدام از آنها مزیتهای خاص خود را دارد، تا جای ممکن سعی کنید هر ماه یا هر فصل یا هر سال یک سفر انفرادی داشته باشید. اگر امکان مسافرت انفرادی برای ما مهیا نیست میتوانیم بهتنهایی کوهنوردی کنید یا یک روز را در محیطی طبیعی بگذرانیم. در همین تنهاییها فرصتی بهدست میآید تا یاد بگیریم که چگونه به خودآگاهی برسیم.

۲. گرفتن بازخورد از افراد قابل اعتماد: استفاده از نظر دیگران میتواند اطلاعاتی از رفتارهای اجتماعی به ما بدهد که نمیتوانستیم به این راحتی خودمان بهدست بیاوریم. برای انجام این کار میتوانیم در موقعیتهای مناسب و زمانهای مختلف نظر دوستان مورد اعتماد و اعضای خانواده یا فامیل را در مورد خودمان بپرسیم. حتی میتوانیم بهصورت مستقیم به آنها بگوییم که قصد رسیدن خودآگاهی را داریم تا بازخوردهای صادقانهای به سؤالات ما بدهند. مثال هایی برای سوال پرسیدن:👇🏼 -بهترین توانمندی من چیست؟ -کدام یک از ویژگیهای خود را باید تقویت کنم؟ -از نظر روابط اجتماعی چه نقاط مثبت و منفی دارم؟ -آيا با من راحت هستید یا برای گرفتن مشورت روی من حساب میکنید؟ -چه کارهایی را به بهترین شکل انجام میدهم؟ -ویژگیهای مثبت من در فضای کاری یا از نظر فعالیتهای حرفهای چیست؟ -آیا ویژگی در من وجود دارد که در جنبهای از زندگی به عنوان توانمندی محسوب شود و در جنبه دیگری نقطه ضعف باشد؟

توجه داشته باشیم که بههیچ عنوان در این گفتگوهای مفید و سازنده حالت دفاعی به خود نگیریم، تنها فعالانه گوش دهیم و اطلاعاتی که بهدست میاوریم را جمعآوری کنیم. برای این کار میتوانیم نکات مهم را یادداشت کنیم یا صدای مخاطب را ضبط کرده و بعدها دوباره گوش دهیم و پیاده کنیم. اگر برخی از دوستان ما درونگرا بوده یا قاطعیت پایینی دارند، ممکن است از پاسخ مستقیم و رُک طفره بروند. در این صورت میتوانیم از نامههای کتبی یا ارتباط پیامی در شبکههای اجتماعی استفاده کنیم. برای این کار، بازخوردها را بهصورت سؤالات با پایان باز نوشته برای دوستان درونگرا ارسال کنیم و از آنها درخواست کنیم تا نظرشان را در رابطه با سؤالات بیان کنند. همچنین میتوانیم فضاهایی را برای ارتباط ناشناس درست کنیم و در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذاریم تا با کمک دیگران بهخوبی متوجه شویم که چگونه خودآگاهی خود را بالا ببریم.

۳. آگاهی به بدن و رفتارها: ارتباط با تمام بخشهای بدن و آگاهی از قضاوت دیگران در مورد رفتارها و ظاهر اجتماعی، بخش مهمی از خودآگاهی است. با کسب خودآگاهی نسبت به رفتار و ظاهر بدنی میتوانیم نقاط ضعف خود را برطرف کنیم و تأثیرگذاری و نفوذ اجتماعی بیشتری داشته باشیم. ______ 1-نگاه کردن به آینه: اولین قدم برای افزایش خودآگاهی پذیرفتن خویش است. افرادی که هنگام نگاه کردن به آینه احساس شرم یا غم میکنند آمادگی مواجهه با خودشان را ندارند. ارتباط با بدن و پذیرش آن مسیر خودآگاهی را هموار میکند و «عزتنفس» (Self Esteem) افراد را افزایش میدهد. سعی کنیم به گفتگوی با خودمان در آینه عادت کنیم و ابتدا و انتهای روز خودمان را در آینه برانداز کنیم.

2-فیلم گرفتن از خود: بسیاری از افراد بزرگسال با دیدن فیلم خودشان و ارزیابی واکنشهای رفتاری تعجب میکنند. بیشتر ژستهای بدنی و سادهترین رفتارهای افراد ناشناخته هستند و با ضبط ویدئوهای ساده از خویش روشن میشوند. یکی از راههای ساده برای اینکه بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم استفاده از گوشی همراه و ضبط ویدئو از فعالیتهای روزانه است. شما میتوانید بسیاری از این فعالیتها از جمله آشپزی، فعالیت کاری یا مطالعاتی، تمیز کردن خانه یا صحبت با اعضای خانواده را ضبط کنید و در اوقات فراغت مشاهده کنید. این باعث میشود تا اطلاعات بسیار مفیدی از زبان بدن خود کسب کنید.

۴. ارزیابی انتهای روز: عادت به ارزیابیهای انتهای روز مؤثرترین تکنیکهای افزایش خودآگاهی است که به ما کمک میکند تا با دقت بیشتری روند تغییرات خود را ارزیابی کنیم. در ادامه مهمترین مزیتهای ارزیابی انتهای روز را بیان میکنیم. -بررسی واکنشهای طول روز به موقعیتهای مختلف -بررسی افکار تکراری و یافتن الگوهای فکری -بررسی موقعیتهای احساسی و ارزیابی ریشه احساسات عادت به تفکر در مورد اتفاقات روز و یافتن الگوها باعث میشود تا بهمرور ردپای تعارضهای ناهشیار را در افکار و احساسات پیدا کنیم. عادت به ارزیابی انتهای روز میتواند فرایندهای رواندرمانی را نیز در صورت مراجعه به روانشناس آسانتر کند و تکنیک مناسبی برای این است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم.

۵. نوشتن خاطرات: با نوشتن خاطرات روند تحول ما در طول زندگی مشخص میشود و میتوانیم از طریق ارزیابی دغدغهها، «ارزشهای شخصی»خود را بهدست بیاوریم. برای اینکار در انتهای هر روز میتوانیم بهیادماندنیترین خاطرات خود را بنویسیم. در این فرایند نیازی نیست که تمام جزئیات آورده شود زیرا در این صورت فرایند خاطرهنویسی ادامه پیدا نمیکند. برای شروع میتوانید به سؤالات زیر پاسخ دهید تا مهارت خاطرهنویسی شما افزایش بیابد و با مرور آنها بتوانید روند تحول خود را ارزیابی کنید. -امروز چه اتفاقاتی افتاد؟ -چه درسهایی میتوانیم از این اتفاقات بگیریم؟ -بهترین و بدترین اتفاق امروز چه بود؟ -کدام یک از احساسات را امروز بیشتر تجربه کردهام؟ -آيا امروز با تعارض خاصی مواجه شده بودم؟ -ارتباط من در طول روز با دیگران چگونه بود؟ -آيا کسی را ناراحت کردم؟ -کسی را سورپرایز کردم؟ -کسی را خنداندم یا لبخند بر لبهای اطرافیان آوردم؟ در انتهای هر ماه زمانی را برای مطالعه خاطرات خود قرار دهید، در این صورت میدانید که روند تحول شما در چه مسیری است و بعد از یک یا دو سال با مطالعه خاطرات ابتدایی شگفتزده خواهید شد. نوشتن خاطرات راهکاری ساده و بسیار کاربردی برای این است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم.

۶. نوشتن نامه برای خود: افرادی که میدانند چگونه به خودآگاهی برسند ارتباط خوبی با نوشتن دارند. نوشتن احساسات به ما کمک میکند تا خودمان را بشناسیم. در حین نوشتن نامه ضروری است که بتوانیم سیل افکار خود را جاری کنیم تا بهمرور بتوانیم در میان این افکار ویژگیهایی پنهانی از خودمان را شناسایی کنیم. در ادامه موضوعات پیشنهادی قرار دارد که در فرایند نوشتن نامه میتوانیم از آنها استفاده کنیم. -روابط عا*طفی گذشته -ارتباطهای دوستی و اجتماعی -اهدافی که در گذشته در ذهن داشتهاید -میزان رضایتی که در زندگی دارید -خلأهایی که در زندگی دارید -تصمیماتی که در گذشته گرفته و در آینده باید بگیرید -هر آنچه که برای انگیزه دادن به خودتان باید بگویید

۷. مطالعه قصهها و افسانه: مطالعه «قصهها و افسانهها» به ما کمک میکند تا از نگاه شخصیتهای داستانی دنیا را نگاه کنیم و در پی آن میتوانیم همدلی بیشتری با دیگران داشته و مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنیم. مطالعهای در سال ۲۰۰۶ نشان داد که افرادی که کتابهای داستانی میخوانند، نمرات بیشتری در درک دیگران و مهارتهای اجتماعی دارند. در نتیجه زمانهای خالی خود را با مطالعه رمانهای جذاب و محبوب پر کنید. ---- ۸. کشف تیپ شخصیتی شناخت ویژگیها و تیپ شخصیتی مهمترین نقش را در پذیرش خویش ایفا میکند. برای مثال افراد «درونگرا» اگر بدانند که درونگرایی یک ضعف یا ناتوانی نبوده بلکه تیپ شخصیتی ست، تلاش نمیکنند تا مانند دوستان برونگرای خود هر طور شده در جمعها قرار بگیرند. شناخت ویژگیهای شخصیتی مختلف و کاربردهای آن باعث میشود تا پذیرش بسیار بیشتری نسبت به خود داشته باشیم. همچنین با شناخت این ویژگیها میتوانیم ارتباطها و فعالیتهای کاری خود را متناسب با تیپ شخصیتی بچینیم تا سازگاری و رضایت بیشتری از انجام فعالیت و محیط بهدست بیاوریم.

۹. تمرینهای مراقبه: در دنیای پر هیاهو و شلوغ ما، تمرینهای ذهنآگاهی آگاهی عمیق و ارتباط با دنیای درونی را برای ما فراهم میکنند. این تمرینها بلندمدت هستند و با تکرار آنها میتوانیم بر ارتباط بهتری با جسم و روان خود پیدا کنیم و بر روی پذیرش هویت و یافتن بخشهای روشن وجود بسیار تأثیرگذار است. افرادی که بهصورت مرتب مراقبه میکنند تابآوری زیادی در برابر استرس و احساسات ناخوشایند دارند و با آسیبهای گذشته و تعارضهای روانی خود بهخوبی کنار آمدهاند. در ادامه دو دسته بسیار مهم از مراقبه یعنی «مدیتیشن» و تمرینات «ذهنآگاهی» را معرفی میکنیم. 1-مدیتیشن: مدیتیشن نیز گستره بسیار زیادی از تمرینات ساختاریافته و متنوعی با هدف تقویت ذهن و رسیدن به سطوح بسیار بالاتر آگاهی است. این تمرینات در غالب ورزش نیز بهکار میرود. استفاده از تمرینات مدیتیشن مانند فرایند پرورشاندام با تکرار و تمرین تأثیر خود را نشان میدهند و منشأ شناخت خود، تفکر عمیق، تمرکز و خلاقیت هستند.

2-ذهن آگاهی: تمرینهای ذهنآگاهی دارای پشتیبانی عملی و تحقیقاتی بیشتری نسبت به مدیتیشن هستند و در رویکردهای رواندرمانی و روانشناسی محبوبیت فراوانی پیدا کردهاند. این تکنیکها از بهترین شیوهها برای این است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم. فلسفه این تکنیک مبتنی بر توجه بدون قضاوت به زمان حال و محیط اطراف است. این تمرین به شما کمک میکند تا از فرایند تنفس، وضعیت بدنی و افکار خود آگاه شوید. ---- ۱۰. شناخت توانمندیها خودآگاهی شامل شناخت توانمندیها و شیوه استفاده از آنها است. همچنین اگر بدانیم چگونه خودآگاهی خود را افزایش دهیم میتوانیم ظرفیتهای خود را کشف کنیم و متوجه میشویم که در چه حوزههای فعالیتی میتوانیم پیشرفت بیشتری داشته باشیم و از تحسین دستاوردهای خود انگیزه بگیریم. شناخت توانمندیها نقش زیادی در رسیدن به موفقیت ایفا میکند و فعالیت در مسیر استعدادها باعث میشود تا در زمان کمتر به موفقیتهای بسیار بیشتری برسیم. یکی از راههای رسیدن به استعدادها، ارزیابی موفقیتهای گذشته و کارهایی است که به خوبی انجام میدهیم. در ادامه سؤالاتی را برای شناخت این توانمندیها بیان میکنیم. -از انجام دادن چه فعالیتهایی لذت میبرید؟ -چه کارهایی را به سرعت یاد میگیرید و با کیفیت انجام میدهید؟ -در ازاء چه کارهایی از اطرافیان تشویق گرفتهاید؟ -کدام فعالیتها را همواره بهتر از دیگران انجام دادهاید؟

۱۱. شناخت نقاط ضعف: شناخت آسیبپذیریها و نقاط ضعف نیز به اندازه نقاط قوت اهمیت دارد، افراد با شناخت نقاط ضعف وارد فضاهای کاری یا تحصیلی نامتناسب با استعدادهای خود نمیشوند همچینن در فضاهایی با امکان آسیب عاطفی وارد نمیشوند. همچنین اگر برخی از نقاط ضعف آزاردهنده شده یا در برابر مسیر موفقیت قرار میگیرند، میتوانیم با صرف زمان و انرژی آنها را بهبود دهیم. برای شناخت هر گونه نقاط ضعف و بهویژه آسیبهای روانی میتوانیم به سؤالات زیر پاسخ دهیم؟ -آیا نسبت به موضوع خاصی حساس هستید و با شنیدن آن ناراحت میشوید؟ (آسیبهای روانی) -آیا صحنههایی از زندگی است که ناگهان جلوی ذهن شما بیاید و آزارتان بدهد؟ (آسیبهای روانی) -آيا موقعیتهایی است که در مواجهه با آن احساس استرس شدید کنید؟ (آسیبهای روانی) -برای انجام کدام یک از فعالیتها بیشتر سرزنش شدهاید یا از دیگران نتیجه ضعیفتری میگرفتید؟ (نقص مهارت) -به کدام حوزههای کاری بیعلاقه هستید و احساس بیارزش بودن نسبت به آنها دارید؟ (نقص مهارت) ---- ۱۲. دنبال کردن ارزشها: اگر در زندگی انگیزه زیادی برای انجام کارها نداریم یا معنای خاصی در فعالیتهای خود نمییابیم، به احتمال زیاد این فعالیتها با ارزشهای ما همراستا نیست. ارزشهای بنیادین تمام مفاهیمی هستند که برای ما ارزشمند بوده و داشتن آنها در زندگی احساس رضایت میکنیم. اگر بتوانیم ارزشهای خود را پیدا کنیم از فعالیت حرفهای خود لذت میبریم و تابآوری بیشتری در برابر فشارها داریم. فهرستی از ارزش های بنیادین: آرامش-قدرت و تسلط-شادی-کمک به دیگران-داشتن استقلال-صداقت-پشتکار-خلاقیت-کشف جهان و تجربیات جدید

۱۳. تنظیم چارچوبها: چارچوب یا «مرزهای شخصی» ملاکهایی هستند که مبتنی بر آنها تصمیمگیری میکنیم. هر فردی برای زندگی خود نیاز به چارچوبهایی دارد که او در مسیر اهداف قرار دهد در حالیکه شناسایی حدود و مرزها چندان آسان نیست. برای مثال ارتباط با «افراد سمی» و سرزنشکننده با آسیبهای فراوانی همراه است. این افراد با سرزنش اطرافیان خود عزتنفس آنها را هدف میگیرند و مسیر پیشرفت دیگران را کُندتر خواهند کرد. این مرزها بر اساس ارزشهای بین فردی، ویژگیهای شخصیتی، توانمندیها و آسیبپذیریها چیده میشوند و از آسیبهای آتی جلوگیری میکنند. ---- ۱۴. قضاوت نکردن برای کسب خودآگاهی باید بتوانیم بهصورت بیطرف خودمان را ارزیابی کنیم و قضاوتهای شخصی و «افکار قالبی» از رسیدن به خودآگاهی جلوگیری میکنند. افراد با خودآگاهی پذیرای دیدگاههای متفاوت هستند و میتوانند احساسات و افکار دیگران را درک کنند. این افراد در مورد ایدههای دیگران کنجکاو هستند و از شیوههای مختلف تفکر استفاده میکنند. ---- ۱۵. مراجعه به روانشناس: جلسات رواندرمانی مانند سفری به دنیای درون انسانها و شناسایی تعارضها و حل آنها است، به این شکل که متخصص روانشناس بالینی بر روی ابهامها و تاریکیها نور میاندازد و در پی آن میتوانیم پیامهای مهمی را از ناهشیار خودمان شناسایی کنیم.

۱۶. دفترچه سپاسگزاری: استفاده از دفترچه سپاسگذاری یکی از تمرینهای مثبتاندیشی برای ارتباط بهتر با بخشهای مثبت زندگی و ویژگیهای مثبت شخصی است. هر روز صبح قبل از شروع کارها به یکی از نکات مثبت زندگی فکر کنید. این نکته مثبت میتواند بیشمار چیزی باشد که اطراف شما وجود دارد. برخی از آن نکات مثبت: فرد خاص زندگی-سلامت جسمی و روانی-شغل-توانمندیها و ویژگیهای خاص شخصیتی-حیوان خانگی-خانواده یا دوستان ---- ۱۷. کشف نیازهای اساسی: نیازهای اساسی مفاهیمی هستند که برای زنده ماندن باید وجود داشته باشند. برآورده کردن نیازها باعث ایجاد تعادل روانی و احساس رضایت میشود. در نتیجه نیازهای اساسی افراد را بهسوی برآورده کردن آنها هدایت میکنند و ریشه انتخابها و تصمیماتی که در هر لحظه از زندگی میگیریم به نیازهای اساسی برمیگردد. برای مثال فردی که با وجود مشکلات مالی پول زیادی را به دوست صمیمی خود قرض میدهد نیاز به عشق و تعلق بالایی دارد یا کسی که قبل از سفر تمام موارد ایمنی را رعایت میکند، پیشبینیهای هواشناسی را چک کرده و ماشین خود را سرویس میکند تا خطری او را تهدید نکند نیاز به بقای بالایی دارد. برخی نظریهپردازها نیازهای اساسی افراد را دستهبندی کردهاند. برای مثال ویلیامگلاسر نظریهپرداز «تئوری انتخاب» پنج نیاز اساسی را نام میبرد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم. (اسلاید بعد)

«بقا» -«قدرت» -«عشق و تعلق» -«آزادی» -«تفریح» همچنین «جفری یانگ» نظریهپرداز مدل طرحواره درمانی نیز پنج نیاز اساسی را مطرح کرد که در صورت برآورده نشدن طرحوارههای ناسازگار اولیه شکل میگیرد. «دلبستگی ایمن»-«خودمختاری» - احساس «کفایت» و «هویت»-«آزادی در بیان نیازها و هیجانات»-«خودجوشی و بازی» -«تجربه محدودیتهای واقعبینانه» - «خودکنترلی»

۱۸. نوشتن اهداف: اگر مسیر زندگی ما روشن باشد راحتتر میتوانیم بفهمیم که چگونه به خودآگاهی برسیم. بهعبارت دیگر، اگر اهداف روشنی در زندگی داشته باشیم احتمال غرق شدن ما در روزمرگی زندگی کمتر میشود و میتوانیم زمانهایی را برای توجه به خودمان اختصاص دهیم. همچنین برای نوشتن اهداف نیاز به یافتن ارزشهای بنیادین و پیدا کردن علاقهها و توانمندیها داریم تا بتوانیم مسیر زندگی خود را با فعالیتهای خود متناسب کنیم. ---- ۱۹. گوش دادن به ندای درونی: بهطور معمول «ندای درونی» بسیار سرزنشگر و ناخوشایند است، به همین دلیل افراد خودشان را با امور مختلف سرگرم میکنند تا ندای درونی بین شلوغیهای جهان بیرون گم شود. صدای درونی ترکیبی از اتفاقات گذشته، تجربیات تلخ و شیرین و صحبتهای اطرافیان است و شروع به ارزیابی مسائل مختلف، قضاوت کردن خود یا دیگران و در نهایت سرزنش شما میکند. ندای درونی بسیار رُک و حتی بیرحم است و سرنخ بسیار ارزشمندی از آسیبهای روانی، ترسها و تعارضهای عمیق ما میدهد. یکی از آسیبهای صدای درونی استفاده از کلمه «چرا» است. استفاده از کلمه «چرا» به همراه قضاوت بیرحمانهای است که هیچ راهی برای اصلاح را پیش روی ما نمیگذارد. در ادامه سؤالاتی را با کلمه چرا بیان میکنیم. (اسلاید بعد)

چرا من اینقدر اح*مق هستم؟-چرا من این اشتباه را مرتکب شدم؟ چرا من از این طریق اقدام کردم؟-چرا همیشه بدبختی و گرفتاری از در و دیوار میباره؟-چرا فرد شکست خوردهای هستم؟ این مدل از سؤالات هیچ سودی جز آزار دیدن و سرزنش ندارد، در حالیکه کافیست همین سؤالات با «چگونه» یا «چه» پرسیده شوند تا بهطور کامل نتایج متفاوتی را در پی داشته باشند. -چگونه میتوانم تخصص یا مهارت خودم را از این حوزه افزایش دهم؟ -چه باعث شد تا چنین اشتباهی کنم و چگونه میتوانم از تکرار آن جلوگیری کنم؟ -چه راهکاری داشته باشم تا این راهکار بهدرستی پیش برود؟ -چگونه میتوانم در آینده بهشیوهای فعالانه این چالش را مدیریت کنم و به آن پاسخ دهم؟ -چه چیزهایی از این اتفاق یاد گرفتم و چگونه میتوانم با موقعیت سازگار شوم؟

۲۰. سفر به درون: «سفر ذهنی» در منابع مختلف به عنوان راهکاری قدرتمند برای رسیدن به خودآگاهی در نظر گرفته میشود، در این تمرین هم نیاز به فضای خلوتی دارید تا بر روی فرایند ذهنی خود عمیق شوید و با افکار خود به بخشهای مختلف هویت خود سفر کنید تا بهمرور بخشهای ناخودآگاه نیز وارد آگاهی شوند. در ادامه ایدههایی را برای سفر به درون بیان میکنیم. -تصویرسازی سفر: چشمان خود را ببندید و ببنید که ذهن شما چه تصویری را روبروی چشمان شما میآورد. شاید خاطرات گذشته به یاد شما بیاید و شاید هم به آینده بروید. تمام این تصویرها از بخشهای عمیقتر روان شما سرچشمه میگیرند، صحبتهای خود را ضبط کنید و در زمانهای خالی خود گوش دهید. -تفکر روزانه: ارزیابی روزانه افکار، احساسات و واکنشهای رفتاری طول روز که بهطور معمول انتهای روز فرصت میشود. -ذهنآگاهی: توجه بدون قضاوت افکار و احساسات و پیدا کردن رد پای آن در بدن، تکنیکهای ذهنآگاهی فراوان و بسیار مفیدی در این حوزه وجود دارد. -سفر احساسی: عمیق شدن در فرایندهای احساسی با نوشتن آنها. -سفر هدف: مشخص کردن اهداف و فکر کردن به مسیر رسیدن به آنها. -سفر رویاها: نوشتن رویاها در هنگام خواب و بیداری تحلیل ارتباط بین آنها با واقعیت. پژوهشگران و متفکران روانشناسی مانند «فروید» و «یونگ» آموزههای غنی در این حوزه دارند. -سفر رشد: بررسی روند «توسعه فردی» که تا اینجا داشتهایم از جمله تقویت عزتنفس، اعتمادبهنفس، تابآوری یا هوش هیجانی و مسیری که در ادامه طی خوایم کرد. -نوشتن «جریان آگاهی» : دنبال ردن آزادانه و بیقیدوبند روند افکاری که به ذهن میرسد. -سفر تصمیمات: ارزیابی انتخابها و تصمیمات گذشته در حوزههای ارتباطی و کاری و تصمیماتی که در آینده قصد اتخاذ آنها را داریم. -صحبت با خود: گفتگوی با خویش میتواند نکات و جنبههای مهمی را از آسیبها، نیازها و انگیزههای شما برآورده کند. شروع به صحبت با خودتان کنید و به گفتههای ذهنتان جواب بدهید. در ادامه جوابهای خودتان را ارزیابی کنید و از دیدگاه ناخودآگاه به آنها پاسخ بدهید.

۲۱. تفکر در مورد ریشه احساسات: اگر نکتهای بهصورت ناگهانی ما را عصبانی یا ناراحت کند، بهترین زمان برای کشف بخشهای جدیدی از دنیای درونی است. در چنین شرایطی بهجای اینکه به مخاطب واکنش نشان دهیم، میتوانیم نفس عمیقی بکشیم و از خودمان بپرسیم که چه چیزی منجر به تولید این حجم از خشم یا غم در من شده است؟ یافتن افکار پشت و احساسات پشت واکنشهای رفتاری به ما کمک میکند تا راحتتر بتوانیم رفتارهای خود را مدیریت کنیم. ---- ۲۲. تفکر در مورد واکنشهای رفتاری: بسیاری از رفتارهای لحظهای ناشی از نیازهای ناخوآگاه هستند و هیچ رفتاری بهصورت اتفاقی نمیفتد. در ادامه مثالهایی برای ریشههای واکنشهای رفتاری بیان میکنیم. -احساس خطر زیاد: فردی که بهتازگی وارد محل کار جدید خود شده و هنگامی که همکاران در مورد محل زندگی او میپرسند، به یکباره اطلاعات اشتباه میدهد. زیرا در دوران کودکی مادر او بهشکلی افراطی از خطرات جامعه و افراد آسیبزا برای او صحبت میکرده است. -نیاز به دیده شدن: فردی که در تمام جمعها بحث رو جوری پیش میبرد که از توانمندیها و تجربیات زندگی خود بگوید تا دیگران او را تحسین کنند، زیرا در دوران کودکی انتظارات کمالگرایانه والدین را برآورده نکرده و احساس نقص فراوانی میکند. -جلوگیری از آسیب: فردی که بهصورت آس*یبزایی در هر جمعی شروع به تمسخر دیگران میکند تا موجبات خنده را فراهم کند، زیرا خودش روزی در جایگاه قرب*انی بوده و فکر میکند که اگر نتواند مخاطب را تح*قیر کند، خودش است که تح*قیر میشود.

کتابهای فارسی راه های رسیدن به خودآگاهی: -کتاب «روح تسخیرناپذیر» نوشته میشل سینگر -کتاب «تسلط» نوشته «رابرت گرین» -کتاب «۷ عادت مردمان مؤثر» نوشته «استیفن کاوی»
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فرصت؟
باحال بید خیلییییییییییی باحال بید
ممنون
خیلی خوب بود
باعث افتخاره
ای ساربـان آهستــہ ران کـآرام جـانم میـےرود🤍🌥🕊
وآن دل ڪـہ بـا خود داشـتم با دلـستانم میـےرود💛🌜🌼
خستــہ نباشید...بسیــار عالی و مــفید بود🩷🌷🥲
خیلی ممنون خواهر