میراکلس داستانی بی پایان ۱

سلام کیوتا🙂🙂

سلام اسم من سارا هست خوب دیگه شروع کنیم از اولِ اول سلام من سارا هستم و دارم این داستان را مینوشتم 🥰 اسم داستان را گذاشتم میراکلس داستانی بی پایان۱😘 بعد داشتم همین چیز هایی را که خونیدید را می نوشتم😗که ناگهان🤎

صدای تلفن آمد☎️ جواب دادم گفتم الو الو طرف گفت : لطفا اسم داستان جدیدتان را به من بگویید😗😗😗 من به پته پته افتادم و گفتم🤎

میراکلس داستانی بی پایان☠☠☠☠☠ گفت خیل خب🌲🌲🌲🌲 بعد حس کوچیک شدن داشتم😳 بعد دیگه واقعا داشتم میترسیدم🥶 بعد که واقعا کوچیک شدم اندازه ی یک مورچه🤦‍♀️ بعد روبه روی من دری بود بالا اش نوشته بود (وارد شو تا داخل رویا باشی)😳 سریع وارد شدم😁

بعد لباس هایم تغییر کرد😍 لباسم دامنی👗کلاهی زیبا👒کفشی صورتی🥿روبه رویم را نگاه کردم گفتم فهمیدم که چرا روی در اون جمله را نوشته بود💜 جلوی من برج ایفل بود😍(بعد که وارد شدم بزرگ شدم) بعد یک ربات به من گفت این شما و این هم میراکلس جادوی بی پایان💚💚💚

بعد دیدم چمدانی با اندازه ی متوسط🎒 جلوی من هست بازش کردم دقیقا همون چیز هایی که میخواستم توش بود🥳 حتی یک گوشی با قاب برج ایفل🌈 اولش که باز کردم رمز نداشت بعد پیام آمد که می خواهید رمز شما چی باشد🤔 گفتم:miracles (یعنی میراکلس)😊 بعد برنامه هایش را نگاه کردم😝 ۴ تا بازی 😘 گالری🙂 دوربین🙃 مسیر یاب😝 و...😗

بعد خاموشش کردم 💫(چمدان دستی بود نه کولی😉) دست گیره اش را گرفتم و راه افتادم🥰😇 اُراستی یادم رفت بگم 😁تو چمدان پول هم داشتم😙

پول زیاد بود خیلی 🤗(پول نقد نبود کارت بود) بعد سریع یک خونه ی ۳۰ متری خریدم یک خوابه🙂 یک تخت توی خونه بود 🛏

هال خیلییییی کوچیک بود ولی اتاق ۹ متر♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ تو اتاق یک تخت بود و یک کمد وسایلم را داخل کمد گذاشتم 🎈

بای بای کیوتا🎈🎈🎈🎈🎈🎀🎀🎀🎀🎀 به سمت آنچه خواهید خواند👈

لایک فراموش نشه🧸🧸🧸🧸🧸 به سمت آنچه خواهید خواند👈

آنچه خواهید خواند: لباس هایم هم گذاشتم داخل کمد خیلی قشنگ شدند را تکان دادم و بردم گوشه ی اتاق دیدم گوشیم هشدار داد بعد خود به خود روشن شد دیدم نادیا شرکت و میگه گیج نشین این فقط اخباره ولپینا دوباره شرور شده است🎀 به سمت چالش👈

بای🖼🖼🖼🖼 چالش: به نظرتون فصلیش کنم🙃 تستچی لطفا قبول کن اصلا تکراری نیست 😇