
درود دوستان چطورید؟ امروز بعد از مدت ها با نقد همه جانبه انیمه محبوب و رکوردشکن سولو لولینگ همراه هستیم، انیمهای که امسال خیلی سر و صدا کرده و حتی به عنوان انیمه سال هم معرفی شده! 🟥اخطار اسپویل: فصل یک و دو انیمه و هر آنچه که مانهوا از این دو فصل پوشش میده🟥

مطمئنا سولو نیازی به معرفی نداره، ولی داستان این انیمه راجع به جهانیه که در اون دروازههایی (گیت) به سمت جهانهای دیگری به اسم دانجن (سیاهچال) باز شدن. با پدید اومدن دانجنها، بعضی افراد، قدرت ماورایی ویژه پیدا کردن و تونستن به مقابله با هیولاهای داخل دانجن بپردازن. این وسط ما سونگ جینوو، پسر بیستوچهار سالهای رو داریم که کمرش داره زیر فشارهای مالی میشکنه. خواهرش به پول برای دانشگاه نیاز داره، مادرش تو بیمارستان چهار ساله که بستریه و پدرش هم که ناپدید شده. جینوو، توی حادثه دابل دانجن (سیاهچال دوگانه) با مرگ افراد زیادی روبرو میشه و تصمیم میگیره که نمیخواد اینجوری بمیره یا زندگی کنه. و بعد، مثل همه قهرمانان شونن، از ناکجا آباد یه پنجره باز میشه (سیستم) و خب تبریک میگم! با هر روز صد تا شنا، صد تا بشین پاشو و ده کیلومتر دویدن موفق باشی!

خب دیگه مقدمه بسه. بریم سراغ نقد اساسی این انیمه. مثل همیشه، از نقاط ضعف شروع میکنیم. و حالا اون چه ضعفیه که خیلی خیلی میزنه تو صورت طرف؟ شخصیت پردازی؟ گرافیک؟ نه! این ضعف قطعا سرعت داستانه، که شما حتی اگه از شخصیت پردازی چشم پوشی کنید باز به بدترین شکل تو چشم میزنه، به خصوص فصل دوم! یکی از مهمترین ارکان داستانگویی، زمانه. اگه شما نتونید کاری کنید که گذر زمان حس بشه، داستان شما هیچوقت اثرگذاز نمیشه. برای مثال، اتک آن تایتان رو در نظر بگیرید. خیلی کم پیش میاد که اتک، قسمتی بدون فایت (جنگ) یا صحبت کردن راجع به فایت داشته باشه؛ لکن مکانها، طراحی شب و روز، و خود کاراکترا باعث شدن که قشنگ گذر و فشار زمان حس بشه. این احساس که دیگه زمانی نمونده و باید برای حل مشکل عجله کرد. ولی سولو؟ حقیقتش سولو من رو یاد اون کارتونهای رو مخی میندازه که قسمتاشون به هم دیگه هیچ ربطی نداره. و دلیلش هم سرعت بسیار زیاد داستان، به خصوص در فصل دو هست. اگه بخوام آرک ججو آیلند (آرک آخر فصل دو) رو با آرک وال سفید از ری زیرو مقایسه کنم، باید بگم که ری زیرو بسیار بسیار بسیار بهتر تونسته چاشنی مرگ کاراکترهای فرعی رو اضافه کنه. دلیلش هم اینه که گذر زمان به خوبی حس میشه توش، و زیرساخت های خوبی براش ساخته میشه مثل همکاریهای سوبارو و داستان «ویلهلم»، که دقیقا من رو یاد شکارچی «بک» از سولو میندازه. پس چرا ری زیرو موفق میشه و سولو نه؟ به دلیل اینکه کارگردان سولو لولینگ، هر فایت رو نهایتا سه قسمت نگه میداره. سه قسمت، خیلی خیلی کمه برای فایتی که (تو انیمه) ما داشتیم از فصل اول راجعش میشنیدیم. هی بذر انتظار کاشتن و کاشتن ولی در نهایت کلا سه قسمت کل ماجرا از آماده شدن شکارچیها تا برگشتن همه چیز به حالت اول طول کشید. شما رو نمیدونم ولی من که واقعا ناامید شده بودم موقع تماشای این آرک.

جای دیگه ای که این سرعت خودشو نشون میده، در شخصیتپردازی هست. خب البته که هر چی شما تند تر داستان رو جلو ببری، شخصیتها فرصت رشد کمتری پیدا میکنن. اما اصلا از رشد بگذریم 😊 بیاین راجع به فاجعهای به اسم «فصل دو قسمت نه» صحبت کنیم؛ قسمتی که بیشترین دیسلایک رو تو کل انیمه گرفته. اینجا مجبورم بحث بعدا رو پیش بکشم و اشارهای کنم به موسیقی بسیار زیبای سولو مخصوصا این قسمت که با ترک REVIVƎЯ یه تنه کل احساساتی که داستان (تو سرش خورد) نمیتونه حتی منتقل کنه رو به بیننده انتفال میده. ولی اگه ما این ترک رو حذف کنیم، آیا واقعا اون بار احساسی به وجود میاد که «هی! کاراکتر اصلی به هدفش رسیده!»؟ نه. نه. نه. به شخصه اصلا فراموش کرده بودم شخصیتاصلی هدفی به جز اورا فارم (خیلی سیگما طور بودنAura farm =) تو این انیمه داره و من کسیم که معمولا جزئیات یادش میمونه پس وقتی منی که واقعا برای شخصیتها انیمه میبینم میگم یادم رفته، شما ببین بقیه بینندهها اون قسمت چه حالی بودن. بعد جالبه که مادره هم اصلا نقشی تو داستان نداره، فقط اومد که سونگ یه ذره گریه کنه، بعد هم تو پسزمینه محو شه. شما فکر کن یه داستان نتونه هدف شخصیت اصلی رو منتقل کنه! شما اصلا تو این انیمه، تو فایتا احساس کردید که هدف جینوو بخواد مادرش باشه؟ والا من هرچی دیدم این بچه هی میخواست قویتر شه (و پولدار). حقیقت من با همون تیکههای کوچیکی که نشون میداد جینوو دیگه فقیر نیست خیلی بیشتر ارتباط برقرار کردم تا «مثلا» نجات مادرش.

داستان با روند سریع، اصولا آشغال نیست. برای مثال، انیمه «تونلی به تابستان» یا حتی «دارلینگ این فرنکس» واقعا سرعت شدیدی دارن که به داستان لطمه زده در نهایت، ولی حداقلش اینه که شما واقعا درک میکنید کاراکترها رو. اما سولو؟ خب بذارید چیزی نگم از این که چطور در حق شکارچیهای رنک اس (S) ظلم شد! همین که سونگ قدرت به دست آورد، رنک اس بی معنی شد و الان همهشون فارغ از جنسیت پرنسسهایی هستن که سونگ باید نجاتشون بده 😍 راستش، واقعا این ایده رنک اس شدن جینوو خیلی خیلی بیشتر تاثیرگذار میشد اگه ما بیشتر از رنک اس میدیدیم. باورتون میشه ما قبل فایت ججو، حتی یبار هم فایت اس رنکها رو نداشتیم؟ واقعا تاسفباره که این همه ایده خوب برای شخصیت، اینطوری هدر میره. دیگه از بحث سرعت بگذریم، حرف برای گفتن زیاده.

نوبتی هم باشد میرسیم به بحث داغ گرافیک. ببینید، سولو گرافیک خوبی داره منکرش نیستم، اما فقط وقتی گرافیکش خوبه که فایت داشته باشیم. برای مثال دیمن اسلیر رو در نظر بگیرید. برای دونه دونه درختهاش هزینه شده و همینه که انقدر گرافیکش رو فوقالعاده کرده. اما خب بخوایم منصفانه بگیم، واقعا A1-pictures کجا و ufotable کجا. چیزی که من دارم میگم، اینه که سولو لولینگ که همچین شخصیت پردازی نداره، داستانش سطحیه (حداقل در این دو فصل)، گرافیک هم که خیلی از انیمهها مثل سری فیت (راستی میدونستید دلیل عالی بودن فایت ججو، این بود که انیماتور های فیت رو اون قسمت کار کرده بودن؟)، دیمن اسلیر و جوجوتسو کایسن و چینساومن رو دستش میزنن. پس چطور طرفداراش این همه ازش دفاع میکنن؟ حتی بخوایم برگردیم به بخش گرافیک، خارج از بحث فایت خیلی از صحنههای فن سرویس گرافیک بهتری دارن نسبت به سونگ جینوو ☺(بشریت داره به کجا میره واقعا) ولی اگه فایت داشته باشیم، استودیو ثابت کرده که واقعا براش مهمه و تمام توانشون رو گذاشتن روش و قابل تقدیره. هرچند، حقیقت اینه که بعضی جاها واقعا ناحقی کردن. برای مثال صحنه ارایز شدن (برخاستن) شاه مورچه (برو). به نظرم حتی آیرن (آهن) صحنه بهتری داشت. واقعا خیانت در حق بیننده بود که بعد از کلی فایت زیبا، انقدر الکی و آبکی بخواد باشه پروسه ارایز کردنش. شما رو نمیدونم، من انتظار چیزی شبیه به ارایز شدن ایگریس داشتم، ولی خب استودیو بدجور زد تو ذوقمون. بدتر از همش هم این بود که این بار دیگه موسیقی هم نذاشته بودن تا حداقل یه کوچولو فضا حماسی شه. (سولو است دیگر کاریش نمیتوان کرد)

و بالاخره شخصیتپردازی... واقعا هرچقدر هم که حرص بخورم سر گرافیک به این خوبی که حروم همچین شخصیتهایی شده کافی نیست! معرفی میکنم: سونگ جینوو! پسر سیگما طوری که همه دخترا و مردگان عاشقشن! 😂😂 (بسه بیاین جدی باشیم-) واقعا شخصیت پردازی ضعیفه... بچسبیم به خود شحصیت اصلی، سونگ جینوو. راستش، ایده شخصیت سونگ واقعا جذابه، ولی به بدترین شکل ممکن اجرا شده. این ایده که یک نفر یهو قدرتی به دست بیاره و آروم آروم انسانیتش رو از دست بده، چیزیه که ما رو یاد دث نوت و خیلی از ویلنهای انیمه میندازه. متاسفانه، اصلا اصلا این روند کمتر انسانی شدن درست پیش نرفته. فصل یک واقعا عالی جلو رفته بود، تا زمانی که ما فایت ایگریس و اون گفت و گوی بین سونگ جدید و سونگ قدیم رو داشتیم. انگار نه انگار که سونگ تا اونجای داستان پنج یا شش نفر رو کشته بود. و خب، همیشه اولین کشتهها از نظر روانشناختی مهمترن، ولی اون قسمت اومد و جوری شخصیت سونگ رو نشون داد که انگار نه انگار این قدر رشد داشته. فصل دوم؟ ذرهای کمک نمیکنه. شخصیت سونگ جینوو واقعا رشدش تموم شده و دیگه جلو نمیره. این رو در پست موریارتی وطن پرست گفته بودم، عوض نشدن شخصیتی که به بلوغ رسیده، عادیه. مشکل اینجاست که دوره جدیدی برای جینوو شروع شده و به عبارتی، باید کمی نشانه از پروسه بلوغ و رشد شخصیت نشون بده، که نمیده. البته جینوو واقعا شخصیت واقعی داره، حداقل این رو میتونیم راجعش بگیم. اون نه ایدههای قهرمانی داره و نه میخواد دنیا رو نجات بده. اون فقط میخواست مادرش رو نجات بده وپولدار هم باشه که به مثلا هدفش رسید. هرچند الان دیگه همه ازش انتظاراتی دارن و من امیدوارم حداقل بتونم رشد احساس تنفر از این همه مسئولیتی که اون هیچوقت نخواسته رو ببینم. به علاوه، جینوو معلوم نیست که با خودش چند چنده. اهمیت میده راجع به زندگی بقیه یا نه؟ هر قسمت یه سازی میزنه. درست همونطور که با آیرن قانع شده بودم که سیستم داره کنترل انسانیت جینوو رو به دست میگیره، یهو تو جوجو آیلند ما این صحنه رو داریم که جینوو از یه هیلر (شفاگر) رنک اس صرف نظر میکنه فقط چون به نظرش ظالمانهست. دنیای عجیبیه.

سولو، موقع معرفی شخصیتها ایده جالبی داره، ولی ادامش؟ نه. ما این همه این همه شخصیت فرعی داریم که لازم نبود داشته باشیم، و کوچک ترین اطلاعی راجع به هیچکدومشون نداریم! هانترهای ژاپن رو به طور مثال نمیشد قبل اینکه حذفشون کنه کمی شناخت ازشون به دست بیاریم؟ قرار نبود که کل فلش بک های زندگیشون رو مثل مای هیرو ببینیم چون نیازی نبود، ولی حتی اسم یکیشون هم تو یادمون نمیمونه! بیخیال اسم، هانترهای ژاپن رسما اومده بودن تا بهمون نشون بده که برو قویه. نه قدرتشون رو میدونستیم، نه اسمشون، نه کمترین اطلاعاتی از افکارشون. پردازش شخصیتی در حد صفر؛ انگار که سولو از فرمول استفاده میکنه: هر آدمی غیر از سونگ جینوو و سایههاش= سیاهی لشکر و فقط جهت جلو بردن داستان حیف این همه طراحیهای قشنگ نبود که انقدر الکی از بین برن؟ سولو میتونست داستانش رو با نهایتا ده نفر جلو ببره، ولی هر کدوم از اون ده نفر رو بهشون بپردازه، حداقل انقدری که تو ذهن مخاطب بمونه! البته که سولو باید بیاد ده تا کشور و هانترهای کشورها رو هم اضافه کنه در حالی که تو شخصیتپردازی شخصیت اصلی مونده و نمیتونه انجامش بده. نتیجهش میشه یک اثر به شدت بی کیفیت از لحاظ داستانی و شخصیتی که اصلا معلوم نیست این آدما برای چی اینجان. نویسنده موقع رفتار به شخصیتهای مونث، بیحوصله که چه عرض کنم خواب بوده. کل دخترای سولو اینجورین که: شک به جینوو -> تحت تاثیر قرار گرفتن -> نجات داده شدن -> عاشق شدن. من مشکلی با عشق ندارم ولی انتظار نداره که شخصیت و رفتار یه دختر دبیرستانی با یه هیلر یکی باشه و بدتر از اون رفتار یه هانتر اس رنک هم همین باشه. خیلی توهین بزرگی به شخصیت چاهه شده که اینطوری نوشتنش. کلا هم که هر صحنهای اضافه کردن تا مثلا شخصیتش رو عمیق کنن فن سرویس بوده. البته شخصیتهای مذکر هم از این فرمول استفاده میکنن که خیلی خیلی خیلی رو مخه! یعنی بین این همه هانتر اس رنک یکی نیست که بهش بربخوره رفتارهای جینوو؟ کسی نیست که بخواد باهاش رقابت کنه؟ کسی نیست که حداقل وقتی قوی بودن جینوو رو میبینه «بخواد» که قویتر بشه؟ چرا همه دارن انقدر راحت تسلیم غرور جینوو میشن؟ مردم عادی باید بشن، ولی ما هانترهایی داریم که صاحب گیلد (انجمن) های بزرگ هستن و انقدری عرضه ندارن که به پای جینوو نیوفتن. جدی چرا؟!

و می رسیم به بخش مورد علاقه بنده از این انیمه، موسیقی! هرچقدر که در اسلایدهای پیش از بدی گفتم، این اسلاید مخصوص خوبیهاست، چون شما نمیتونید ذرهای ایراد به موسیقی متن این اثر بگیرید. بار احساسی تمام کاراکترهای این انیمه، تنها و تنها از طریق موسیقی متن به شما میرسه. کاری که دیالوگها نمیتونن انجام بدن رو، موسیقی انجام میده. چند قسمت قبل از ترک REVIVƎЯ یاد کردم. این ترک که در قسمت نه فصل دو و همچنین پیش نمایش قسمت اخر فصل دو استفاده شد، به راحتی میتونه احساسات مخاطب رو با خودش درگیر کنه و اون رو به گریه بندازه! و اگه فکر میکنید که فقط برای احساساتی شدن به درد میخورن، ترک DARK ARIA اینجاست تا کاری کنه شما به انسانیت خودتون شک کنید (دقیقا به همین منظور در انیمه استفاده شده). این ترک بسیار شنیدنی در فصل دو و فصل یک پلی شد و باعث شد که مخاطبان به معنی واقعی "تهدید" و اینکه کار درست مهمتره یا بقا، فکر کنن. جا داره از موسیقیهای بیکلام و مهیج هم مثل ترک فایت برو و جینوو (که متاسفانه در اسپاتیفای آپلود نشده و ظاهرا اسمی هم نداره) مثال بزنیم. البته که در پشت صحنه تمام این ترکها، هیرویوکی ساوانو مثل چشمان جینوو میدرخشه، کسی که در کارنامه درخشانش موسیقیهای اتک ان تایتان رو داره. (عکس از اجرای لایو DARK ARIA

با تمام این تفاسیر سوال پیش میاد که چرا سولو انقدر محبوبه!؟ سوال بسیار خوبیه. اول از همه اینکه: داستان ساده یعنی مخاطب بیشتر! همه مخاطبان شخصیت پردازی خوب و عالی دوست ندارن و به عبارتی مغزشون نمیکشه، ولی اون چیه که همه عاشقشن؟ بزن بزن با چاشنی گرافیک! دو: محبوبیت بسیار بسیار بسیار زیاد مانهوا. حقیقتا دروغ نیست اگه بگم تاحالا مانهوایی با آرت استایل و گرافیک مانهوای سولو ساخته نشده، و واقعا جزو زیباترینها از لحاظ بصری هستش؛ به همین دلیل همه سال ها قبل از انیمیت شدن سولو به عنوان انیمه این اثر رو میشناختن و دوسش داشتن، طبیعیه که وقتی یک اقتباس خوب و با کیفیت ازش دربیاد، ازش حمایت کنن سه: برنامه ریزی فوق العاده A1-pictures: سولولولینگ فصل دو کلا فایت بود. حالا کی پخش میشد؟ شنبه شب. حالا شنبه شب به وقت اونور آبیا میشه اخرین روز کاری که فرداش یکشنبه هست.این یعنی استودیو خودش هم میدونسته که این اثر، بیشتر برای گذروندن اوقاته و نه تفکر دقیق و تحلیل مثل ری زیرو که همون موقع چهارشنبه پخش میشد. اینطوری شد که هرکسی از سرکار میرسید خونه کنترل رو میگرفت و مینشست پای تلوزیون و از اورا فارمینگ جینوو جان لذت میبرد. چهار: کلیف هنگر ها، هر قسمت! وضع طوری شده بود که ملت میم کرده بودن این برنامه رو. هر قسمت، همیشه با یه کلیف هنگر تموم میشد و شما با احساس خیلی زیادی از هیجان باید منتظر قسمت جدید میبودید که همونقدر که اذیت کنندس، باعث میشه شما همین که قسمت جدید بیرون اومد برید ببینیدش. و این هم از شگرد های استودیو بود که ما هیچوقت بعد اندینگ پیش نمایش نداشتیم (هرچند که جمعه در یوتیوب اپلود میکردن پیشنمایش رو)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دقت کردین تو کاور رو داستان خط خورده بجاش هنر هیجان اومده 🎀👈👉 (ویلیام مثلا جزئیات اضافه کرده)
من خودم مانهوا خوندم و خب من موقع خوندن مانهوا چون صرفا یه داستان ساده و فایت داشت لذت بردم و حوصله پیچیدگی داستانی نداشتم و برام یه داستان جذابی به حساب میومد
ویژه شد ایجان
لول بالاتر= فک و چونه ی دراز تر🙂↔️
ویژه شد گیلیگلیگیلیییی
وای آخجون نقد جدید😭
یاد جنگ جهانی سوم افتادم که انیمه بازا سر سولو راه انداختن😹
هر جمعه شب و جمله ی "سولو کی میاد؟🥀" که چنل ها رو پر میکرد😓
ویژه هورااا
گفتی فایت سه دقیقه ای، یاد ناروتو افتادم که کل آخرای شیپودن مربوط به ج/نگ چهارم شینوبی بود💔 تازه وسطاش فیلر میزدن🌚💔 حالا باز اون فیلر که کاکاشی ماسک نداشت یچیزی ولی یکم زیادی ج/نگ رو طولانی کردن وقتی چن روز بیشتر نبود🌚💔
آخجون ویژههه