
شنیدم سم خونتون افتاده
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
73 لایک
شنیدم سم خونتون افتاده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نمیدونم فرصت شدم یا نه ولی خیلی عالی بودددد🌙💗🫂
ج چ:وقتی که من خواب بودم، نصف شب مامانم اومد بهم سر بزنه، بعد یهو انگشت اشاره م رو آوردم جلو و تو خواب گفتم این انگشت اشاره هس😂😂✨
اسلاید 6 واقعا تتو رو طبیعی در آورده.حال میده بری بزنی پشت دستت به ملت تخمه تعارف کنی ایستگاشون کنی😂😂😂😂
🤣🤣🤣🤣
یه بنده خدایی داشت واسه خودش راه میرفت که من دیدمش و فکر کردم دوستمه(اصلا شبیهم نبود) و با تمام توان یکی زدم ، بنده خدا برگشت دیدم این اصلا اون نیست
😂😂😂😂
ادامه.. کارت بابامو گم کردم و..... بعدش گفتم شاید جاش گزاشتم زرگشتم خونه سر راه هی نگاهم به زمین بود شاید افتاده باشه زمین اما نیافتاده بود بعدش که رسیدم خونه کارت همونجا بود برش نداشته بودم بعدش کارتو کردم تو جیبم و بابام هم باهام اومد تو سوپری بعدش یه توسری خوردم
🤣🤣🤣🤣
عالی 🤌
ج چ = من از تمام خاطراتم اسید میباره کدوم و میخوای؟
یکی از اونارو که تو گذشتس میگم یه روز تقریبا شیش هفت سالم بود واسه اولین بار خودم با یه عالمه استرس و اخ و واخ مامانم تنهایی رفتم سوپری سر کوچه یه سالم به سوپری کردم ( قبلا با پدرم رفته بودم و منو میشناخت) اونم گفت سلام منم گفتم منو میشناسی فکر کنم طرف داشت از سوالم شاخ درمیاورپ و گفت اره بعد رفتم اون چیزایی که از یه قرن پیش مامانم برام لیست کرده بود رو برداشتم و وقتی خواستم پولشو بدم کارت بابام نبود حالا اقا بیا بترس ای وای کارت
🤣🤣🤣
😂😂😂✨✨✨🦋🦋🦋🦋
عالی
ج.چ: ی بار همین پارسال مامان بابام رفته بودن شمال داداشم که سر کار بود شبم میرفت پیش دوستاش من و رفیقم تصمیم گرفتیم ساعت چهار صبح جمع کنیم بریم دریا ما رفتیم دریا یهو دوتا پسره رو دیدیم صدامون گردن ماهم عین سگ ترسیدیم و تا جون داشتیم دویدیم بعد معلوم شد فقط میخواستن ببینن فندک داریم یا نه😂😂
جرررر🤣🤣🤣🤣
ج چ: یبار میخواستم با دوستام برم تفریح، ساعت 4 صبح بلند شدیم با همه بند و بساطمون رفتیم تو راه پله، اونجا عم خیلی تاریک بود، بخاطر همین پله هارو زیاد نمیدیدیم، یهو هممون سر یه پله خیس لیز خوردیم و 5 طبقه قل خوردیم پایین....بعدش 7 نفرمون افتادیم روی هم....بدتر از این، هر چی بساط داشتیم بخش شد وسط پله ها...یسری از وسایلمون هم شکست....واااای🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
آخرش مجبور شدیم برگردیم خونه و همچیو درست کنیم (ساعت 6 دوباره از خونه رفتیم بیرون...ایندفه مراقب بودیم)
نتیجه گیری:هیچ وقت چهار صبح بیرون نرید😂😂
نه، نتیجه گیری اینه که:
چرا ما مر/ض داشتیم و با آسانسور نرفتیم؟
(یه خاطره سم از مسافرت رفتن با دوستام دارم، اگه میخوای بدونی پیوی باز کن)
اس 8من بعد از 10سال میفهمم طرف میخواسته مخ. م رو بز. نه🤣
دقیقا منم 😂😂