
شاید هرگز نتوانستم احساساتم را به تو نشان دهم ، اما تا همیشه به یاد تویی هستم که مرا مجنون کرد .
درسته ؛ من همیشه فکر میکردم احساساتم اشتباه و بی معنی اند ولی شاید تنها چیز اشتباه این افکار بود . مدتی گذشت ، از روزی که راجب احساساتم با تو حرف زدم و گفتم که بابتشون احساس گناهی وحشتناک دارم . ازت دور شدم و حد و مرز گذاشتم ، در واقع دیگه خبری از صحبت تا ۴ صبح ، حرف زدن با آهنگ ها ، گریه کردن و خندیدن های یهویی ، ویدیو مسیج و ویس های وقت و بی وقت نبود . من فقط همه چیز رو ترک کردم ، اگه قرار بود این رابطه که نمیشه اسم دوستی رو براش گذاشت به ما آسیب بزنه ، من فقط ترجیح دادم ناگهانی برم تا وقتی نباشه ، وقتی برای تو تا دوباره دلیلی بیاری که باید کنارت بمونم یا با لقبای بامزه قانعم کنی که هنوز وقت هست و گریه میکنی اگه بزارم و برم .
روزی که ترکت کردم تو بارها تماس گرفتی ، پیام هایی پر از غم و دلتنگی فرستادی ، آهنگ های موردعلاقت رو دوباره فرستادی و گفتی اگه قراره برای همیشه برم یعنی واست هیچ ارزشی قائل نبودم ؟ تو نمیدونستی ، شاید حتی منم نمیدونستم ؛ هر دوی ما خبر نداشتیم که ما هرگز نباید همو میدیدیم و من هرگز نباید اون روز برای اینکه نمیتونستم جلوی اشک هامو بگیرم بهت پیام میدادم . تقریبا ۱ هفته گذشته ، ۱ هفته ای که برام پر از اشک بود ، پر از دلتنگی و یه گوشه کز کردن از غم نداشتن آدمی که همیشه کنارم بود ولی بهترین تصمیم احتمالا همین بود . بهترین تصمیم برای همیشه رفتن بود ، تا همه چیز رو تموم کنم و بزارم کنار .
احتمالا هنوزم منتظری ، هنوز یه گوشه ای از ذهنت به من فکر میکنی ؟ یا شایدم توی این ۱ هفته بیخیال شدی و گفتی " آدمی که رفته دیگه برنمیگرده " نمیدونم ، ولی کاش میتونستم ببینمت و بهت بگم که هنوزم با دیدن گربه های سیاه و گوش دادن " پس من چی " و شاید خیلی اهنگ های دیگه فکر میکنم که کاش فرصتی داشتم ، فرصتی برای درست کردن همه چیز و برگشتن پیش تو یا حداقل فقط ۱ بار دیگه تجربه کردن تابستون پارسال ، ۱ بار دیگه ذوق کردن واسه دیدن ریل های تو ، ۱ بار دیگه اهنگ فرستادن واسه تو و حرف زدن با اهنگام ، ۱ بار دیگه تصور اینکه اگه کنار هم بودیم و میتونستم توی واقعیت حرفامو بهت بزنم چقدر اوضاع فرق میکرد .
و شاید تا ابد متاسفم ، بابت اینکه ازت خداحافظی نکردم ، بابت اینکه بارها بهت قول دادم که اگه روزی قرار بود ترکت کنم جوری برخورد کنم که انگار آخرین باره تا بفهمی و جلومو بگیری ، بابت اینکه بارها از آدمایی تو زندگیت حرف زدی که بدون خداحافظی ترکت کردن و من دوباره همون کارو انجام دادم ، بابت اینکه تا مرداد امسال صبر نکردم تا بتونیم جشن بگیریم و افتخار کنیم که ۱ ساله کنار هم موندیم ، بابت اینکه هرگز آدمی نبودم که تعادل داشته باشه و خیلی وقتا ناراحتت کردم ، خیلی متاسفم که بهم گفتی " موندگار ترین آدم امسال " ، خیلی متاسفم که روم حساب کردی و من تمام قول هام رو شکستم . فقط آرزو میکنم آدمی رو پیدا کنی که واقعا دوستت داشته باشه ، بهت آسیب نزنه و تا ابد در کنارش شاد و سالم زندگی کنی ، آرزو میکنم روزی برسه که واقعا خودتو دوست داشته باشی و از اعماق قلبت بفهمی که شاید به نظر خودت خوشگل نباشی ولی یه روزی به یاد بیار برای من تو "خوشگل ترین دختری که تا به حال دیدم" بودی ، آرزو میکنم به خودت اسیب نزنی و مدت طولانی ای زندگی کنی ، مراقب خودت باش .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این دو داستان کوتاه رو بر اساس زندگی واقعی خودم نوشتم "شاید هرگز و تا همیشه"
گر چه الان پایان هر دوی این داستان ها متفاوته و من این دو داستان رو در دفتر خاطراتم نوشتم شاید هرگز رو مدت ها پیش و تا همیشه رو دیشب .
و امروز صبح قرار بود برای همیشه با مهم ترین آدم زندگیم خداحافظی کنم که سرنوشت عوض شد و من و اون خداحافظی نکردیم ولی این دو داستان برجای ماندند💓💓 .
چه خوبهه
ممنونم :(((