
معرفی وخلاصه ای کوتاه از بهترین رمانی که تا حالا خوندم، سنگدل:)

اول یه معرفی کلی بکنم کتاب سنگدل نوشته ی ماریسا مِیِر، سال 2016 منتشر شد و همان سال به عنوان غم انگیز ترین کتاب سال انتخاب شد. این کتاب به مدت ده هفته پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز و مجله ی یو اس ای دی تودی بوده (از اسلاید بعدی خلاصه ای کوتاه از داستان رو بهتون می گم)

کاترین، دختر یک مارشنس و مارکی بود. او استعداد بی نظیری در شیرینی پزی داشت و آرزوش این بود که بتواند با خدمتکار و دوستش، ماری آن، یک شیرینی پزی در سرزمین دل ها داشته باشند. اما وقتی پادشاه سرزمین دل ها از کاترین خواستگاری کرد، مادرش میگفت که بهتره زن پادشاه باشد تا یک دختر شیرینی پزی که صبح تا شب دستانش در آرده. ولی خیلی زود، با فرا رسیدن جِست، دلقک جدید دربار سرزمین دل ها، همه چیز تغییر می کند... (این عکس اولین دیدارش با جسته)

جست، مردی بود با پوست سبزه و موهای مشکی که بالای گوش هایش کمی حالت داشت. دستکش چرم مشکی ای می پوشید و کلاه سه گوش دلقکی ای داشت که زنگوله هایش آهنگ شادی می دادند. همیشه لباس های چرم مشکی می پوشید و سرمه های پر رنگی داشت. کلاغی سیاه به اسم ریون همیشه همراه او بود. فقط چشمانش بود که برخلاف همه جایش سیاه نبود. چشم هایش زرد بود. زرد لیمویی. درست مثل لیمویی که روی شاخه ی درخت سنگینی می کرد و هر لحظه ممکن بود بیفتد... (عکس جست. خدایی خوشگله دیگه)

کاترین قبلا خواب پسری مانند جست را می دید. اما هرگز نمی فهمید آن پسر کیست. پس از اولین دیدارشان، روابط آن ها عمیق و عمیق تر شد و کاترین با دوستان جست یعنی کلاهدوزی با اسم هاتا، همون کلاغ سیاه به اسم ریون و خرگوشی به اسم هیگا آشنا شد.

آنها هر روز، بیشتر و بیشتر عاشق هم می شدند و حتی چند بار به طور مخفیانه جست او را به مهمانی می برد. اما همچنان مادرش می گوید که باید با پادشاه ازدواج کند. ولی کاترین می خواهد سرنوشتش را خودش رقم بزند. و ناگهان آن روز فرا می رسد که جست همه چیز را فاش می کند و رازش را می گوید و ناگهان همه چیز تغییر می کند... این کتاب در ژانر فانتزی، درام و ماجراجویانه است و از نظر من واقعا شاهکار است. فقط موقع خوندنش یه جعبه دستمال کاغذی هم بهتره پیشتون باشه:) (اگه مثل من رو جست کراش زدین، یه عکس قشنگ دیگه هم از جست توی نتیجه است)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوندمش افسرده شدم..
پوست جست به شکلاتی نزدیک تره تا فن ارتی که گذاشتی عزیزم
دارم میخونمش نزدیک اخراشم.. 156 صفحه دیگه تمومش میکنم. جست پسر بیچارم..
واییی جستتتت
وای نه لامصببب
تازه پولام داره جمع میشه دسته چهارم و ناتوان بخرممم
ولی سنگدل خیلی قشنگههه
کمک من پول میخوام برای کتاب
سنگدل منو شکست...
ناظرش بودم
مگه ازش فیلم ساختن که قیافه ها رو میدونید؟🤔
سلام
تو پینترس و اینا، طرفدارا از شخصیت ها عکس می سازند. از اونجا پیدا کردم.
فن آرت و خود توصیف کتاب
من خوندمش
آخرش واقعا دلم خنک شد کاترین دیگه اون دختری نبود که بقیه براش تصمیم میگرفتن😏
اما کار از کار گذشته بود
وای من آخرش قلبم فشرده شد!