دختری به نام سوفی.............(پارت 6)

دختری امگا به نام سوفی دوستی به نام بئاتریكس دارد که از پشت به او خن...ر میزند.او معتقد میشود که ادم ها غیر قابل اعتمادهستند تا اینکه......

-رز! من....واقعا متاسفم. -سوفی!تقصیر تو نبود. و لبخندی کم جان و بی رمق میزند. سوفی هم لبخند میزند. -وقت ملاقات تمومه!خانم جکسون! -اوه بله! و از جایش بلند میشود و با لبخندی با رز خداحافظی میکند. ................................■□■□■□■□■................................

سوفی کلید می‌اندازد و وارد خانه میشود. دکتر گفته بود فردا رز را مرخص میکنند.چقدر بدون رز خانه دلگیر و ساکت بود. سوفی مانتو قرمز و مشکی اش را در آورده و لباس استین کوتاه مشکی با عکس اسکت رویش پوشید و خودش را روی مبل انداخت.کنترل تلوزیون را برداشت و تلوزیون را روشن کرد. چند کانال را بالا و پایین کرد.ناگهان گوشی اش زنگ خورد.نگاهی به روی صفحه گوشی انداخت و میخکوب شد. بئاتریكس بود!! آب دهانش را قورت داد و نفس عمیقی کشید بعد گلویش را صاف کرد و جواب داد. -الو؟

-الو؟سوفی؟چیکار کردی دختر؟! -متوجه منظورت نمیشم! -منظورم خواهرت رزه دیگه! کاری کردی کارش به بیمارستان بکشه!طفلکی! -و...ولی... -حرف نزن!این طوری میخواستی باهام دوست باشی؟ -ولی تو که کلا رفتی با کیکو گشتی! -حالا هرچی!من حتی اگرم یه ماه نخوام باهات بگردم یعنی باهات دوست نیستم؟نه من نیاز دارم تنها باشم! سوفی داشت کم کم عصبانی میشد. -خب بئاتریكس.الان زنگ زدی که به خاطر اتفاقی که به خطرش پشیمونم و عمدی نبوده سرزنشم کنی؟

خب این قسمتم تموم شد😊 امیدوارم خوشتون اومده باشه! منتظر پارت بعد باشید!🎀