داستان السا(پارت 1)💜 - تستچی

7 اسلاید صحیح/غلط توسط: m4536625 انتشار: 4 سال پیش 187 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

کاور

این داستان واقعی نیست .خودم نوشتمش حمایت یادت نره . قلب سفیدو قرمز کن❤⚡ کلا 5 پارته

عکس

یه روز افتابی بود☀🌈(انا) السا نمیدونم کی بیدار شده بود و رفته بود.

عکس

یکی از خدمتکار های قصر 'اومد و در اتاقمو بازکرد و پتو رو کشید کنار و صدام زد خانم انا خانم انا "بیدارشو بیدارشو" باسر و وعضی بد نشستم گفتم اخخخخخ

عکس

خوابم میاااد' خدمتکار گفت:امروز روز باشکوهیه خانم انا لطفا پاشید. من:(باصدای خواب الود) چ روزی؟

عکس

خدمتکار"اوه خانم انا یادتون رفته ؟ من:چیرو یادم رفته امروز که روز مهمی نیست!

پرده های اتاقمو کشید کنار و گفت : امروز روز با شکوهی هست . روز سالگرد ازدواج مادر و پدرتون .

من:وااااییی نهههه یااادم رفتهههه پتو رو انداختم از تخت پایین و ...

منتظر پارت 2 باشید ولایک و کامنت یادتون نره .میسی💜

7 اسلاید

0

اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!

2 لایک

لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

نظرات بازدیدکنندگان (0)

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.

همین حالا عضو تستچی شوید 😍