
اینم پارت ۷ امیدوارم خوشتون بیاد راستی اسلاید هفت خیلی مهمه قول دادم که توی این پارت اسم واقعیمو بگم بس اسلاید ۷ را با دقت بخون
ناشناس : بلاخره پیداش کردم به نظرم معجزه گر طوطی هست با این میتونم یه بار برای همیشه ادرینو برای خودم کنم و فرمانروای پاریس بشم ها ها ها 😈👿( خب یه سری توضیح درباره ی معجزه گر طوطی : اون یه گردنبند به شکل پر طوطی هست . سلاحش یه بادبزن مثل مایورا ولی این شکله پر طوطی هست . قدرتش مثل هاکماثه میتونه با استفاده از پر دیگران را شرور کنه و راستی اسم کوامی نیک هست ) گردنبند رو انداختم دور گردنم یهو یه نور سبز رنگ اومد بیرون و گفت : سلام خانم من نیک هستم کوامی طوطی میتونم بهت ابر قدرت بدم تا بتونی به دیگران قدرت بدی که تمام و کمال در اختیارت باشن برای تبدیل بگو نیک بیا شروع کنیم ( بخدا دیگه چیزی به ذهنم نرسید ) ناشناس : نیک بیا شروع کنیم . از این بعد من ملکه طوطی هستم ها ها ها ( تو نمیتونی مثل یه انسان بخندی . / : نه نمیشه / : زهر مارو نمیشه . خب دوستان دیگه باید فهمیده باشین این انسانی که بلد نیست مثل ادم بخنده کیه بله هم روباه مکار لایلا هست . / اصلا تو این وسط چیکار میکنی سوناده / درست صحبت کن باید منو بانو سوناده صدا کنی بی ادب ) طوطی : یه احساس منفی حس میکنم برو پر کوچولو عزیزم و اون فرد را شرور کن. شکننده دل من ملکه طوطی هستم بهت قدرتی میدم که بتونی از کسی که دلت را شکسته انتقام بگیری / بله ملکه 💙الیسو رسوندم مدرسه وقتی برگشتم یه کارت روی میز بود برداشتمش : امروز خیلی زیبا شدی من یکی که غش کردم از این همه زیبایی دوست دارم ❤💙 من هر چی به این بگم از رو نمیره یهو تیکی تلویزیون را روشن کرد مثل همیشه داشت نادیا گزارش میداد یهو گفت : گیج نشید این فقط اخباره امروز بعد از چندین سال یه شرور به پاریس حمله کرده 💙 یعنی چی💟 یعنی دوباره هکماث جدید داریم 💙 فکر کنم اره میدونی خیلی وقته تبدیل نشدم 💟 پس بیا تبدیل شو 💙تیکی خال ها روشن 💚 باشه بیا این برگه ها را بگیر و بگو پرونده را بیارن یهو چشم به یه ابر شرور افتاد گفتم : راستی جلسه ۱ ساعت بعد رو کنسل کن . منشی : چشم اقای اگراست 💚 رفت بیرون❣نگو که وای فقط ۲ روزه اومدم پیشت 💚 حرف اضافه ممنوع پلگ پنچه ها بیرون 🐾وای خدا دلم برای کت نوار شدم تنگ شده بود از پنچره پریدم بیرون
🐞پریدم روی یکی از ساختمان ها یهو 🐾چطوری خاله سوسکه 🐞صد بار گفتم منو خاله سوسکه صدا نکن موز سیاه 😠🐾باشه باشه حالا عصبی نشو .ملکه طوطی : معجزه گرای اونارو برای من بیار عشق شکسته . (علامت عشق شکسته 👤)👤زود باشین معجزه گراتون را بدین 🐞🐾به همین خیال باش 🐞 گردونه خوش شانسی چی یه راکت تنیس اخه با این چیکار کنم اهن فهمیدم 🐾اماده باش موز سیاه 🐞حالا نمیشه مثل ادم صدام کنی 😠😐🐞نچ😝😆🐾باشه پنجه ی برنده .....🐞میراکلس لیدی باگ 🐾بزن قدش نداریم🐞ننهه نداریم من هنوز ازت عصبی و ناراحتم 🐾اه باشه 🐞راستی این قدر کارت پستال نفرست . یویو را پرت کردم و رفتم خونه از پنجره پریدم تو خال ها خاموش 💙 اون موز سیاه فکر کرده من بخشیدمش عجب پروئه💟باشه باشه حالا اروم باش . کالکی : باز این قاتی کرد . پالن : این که همیشه قاتی بود 💙ساکت . دوسو : بچه ها بیاین بریم تا عصبانیتشو سرمون خالی نکرده . کالکی : ما که رفتیم خدافظ 💙باشه. رفتم تا ناهار درست کنم 💜توی مدرسه داشتم با بچه ها بازی میکردم که یهو مدیر گفت که جمع بشیم بعد گفت : که امروز یه ابر شرور به پاریس حمله کرده ولی نگران نباشید ابرقهرمانا نجاتمون میدن بعد گفت که مدرسه تعطیله ما هپ رفتیم خونه رسیدم زنگ خونرو زدم 💙سلام عسل مامان بیا تو 💜باشه رفتم لباسم را عوض کردم
💚 پریدیم تو اتاق کارم پنجه ها داخل ❣وای چقدر خستم کمرم درد میکنه 💚بیا اینم پنیر غرم نزن ❣وای تو که بدتر از مرینتی 💚😐😑❣خب باشه 💚 کارام را توی شرکت انجام دادم و رفتم خونه موقع ناهار .امیلی : خب امروز با بانوت خوش گذشت اقای قهرمان 💚 غذا پرید تو گلوم و به سرفه افتادم . امیلی : باشه اروم تر بخور ❣امروز بانوی عزیزش بهت متلک زد و نذاشت پرو بشه ادرین بیچاره بد زدحال خورد حتی بانوش بزن قدش هم نگفت 💚 تو نمیتونی جلوی اون زنونت را بگیری فضول ❣نچ 😆. امیلی : اخی پس زد حال خوردی نه بیچاره 💚ماماننن. گابریل: خب راس میگه . امیلی : واقعا باید صد افرین گفت به مرینت که بهت رو نداده 💚اه من رفتم تو اتاقم فعلا . ( خب میریم فردا صبح) 💙ها ها ها وای نه مدرسه الیس دیر شد وقت ندارم صبحومه بخورم یه لقمه درست کردم و رفتم الیسو بیدار کردم 💜چیشده مامان 💙الیس مدرست دیر شد💜وای نه پاشدم دستو صورتمو شستم لباسامو عوض کردم و لقمه رو گرفتم و خوردم 💙بدو بریم که دیر شد و سوار ماشین شدم و حرکت کردم 💚صبح زود پاشدم قبل مامان و بابا صبحونه خوردم و تبدیل شدم و رفتم روی پشت بوم خونه ی مرینت نشستم مثل اینکه خواب مونده و صبحونه نخورده از پنجره رفتم تو و صبحونه توپ درست کردم و برگشتم خونه و رفتم شرکت 💙 الیسو رسوندم مدرسه و برگشتم خونه امروز باید میرفتم شرکت اگراست وقتی رسیدم خونه یه میز صبحانه عالی دیدم اخه اون گربه چطور اومده تو خونه ولی به هر حال نمیشه از این صبحونه گذشت یه دو لقمه خوردم و

و کمی ارایش کردم و یه شلوار مشکی با بلوز سبز تیره و کیف سبز پوشیدم و سوار ماشین شدم و رفتم شرکت رسیدم عینک افتابی زدم و رفتم تو همه یجوری نگام میکردنند رفتم سمت میز و گفتم : اتاق اقای اگراست گفت : طبقه سوم اخر راهرو رفتم طبقه سوم به منشیش گفتم میخوام اقای ادرین را ببینم . گفت : باید وقت ملاقات داشته باشید .💙 لازم نکرده و در نزده رفتم تو 💚 بهتون یاد ندادن در بز..💙 اومدم در مورد طرحا حرف بزنیم 💚بله بفرمایید چی میخورید بگم بیارند 💙قهوه 💚باشه جانسو ۲ تا قهوه بیار .خب این طرحاس .....۲ ساعت بعد : 💙فهمیده بودم که توی این ۲ ساعت ادرین حواسش نیست و فقط داره منو نگاه میکنه 💚پس طرحا رای هفته ی دیگه امادس 💙بله💚 بانو مرینت خواهشا برای شام تشریف بیارین 💙نمیدونم فکر نکنم 💚چشمامو مثل عرویک کردم و گفتم : لطفا 💙 خدا لعنت کنه ادرین باشه میام 💚عالیه پس ساعت ۷ ماشین میفرستم دنبالتون 💙خوبه 😐خدافظ 💚خدافظ بانو ( 💙اه سوناده چرا منو نمیکشی راحت شم از دست ادرین . سوناده : حالا حالا ها باید صبر کنی 💙میام میزنمتو .سوناده : درست صحبت کن 💙باشه اه خدا من چه گناهی کردم که این جوری باید تاوان پس بدم . سوناده : گناهت عاشق شدنه )💙رفتم خونه اه اه خدا لعنت کنه ادرین هر چی سعی میکنم فراموش کنم نمیشه من باید چیکار کنم . دوسو : باز این چه مرگش شد💟 ادرین دعوتش کرده برای شام خونشون . کالکی : مبارکه 😆. پالن : پس بابد حسابی تیپ بزنی . ژوپو : باید یه مهمونی برای این اتفاق گرفت .بارک : بجای ابن حرفا یه نگاه به تلویزیون بنداز .کالکی : ایش زد حال . 💙وای دوباره نه : نادیا شاماک هستم بنظر میاد یه ابر شرور یه پاریس حمله کرده

💙تیکی خال ها روشن رفتم به سمت ابر شرور کت نوار هم اونجابود 🐾به به همین یه ساعت پیش همو دیدیم درسته 🐞اره درسته 😐🐾پس بزن بریم ....... 🐞 میراکلس لیدی باگ 🐾شب میبینمت بانوی کفشدوز 🐞خال ها خاموش 💜مامان فکر نمیکردم اینقدر تو حالت ابر قهرمانی خوشگل باشی 💙الیس تو کی اومدی 💜۵ دقیقه پیش 💙خوبه پس بیا ناهار 💜اومدم 💙بعد ناهار رفتم تو اتاقم امشب نباید جلوی ادرین و مامان و باباش کم بیارم خب پس باید یه لباس خوب برای امشب بپوشم ولی اول باید بخوابم 💜بعد ناهار رفتم تو اتاقم قبلا عکس لیدی باگ را دیدم با کت نوار خب مامانم که لیدی باگه خیلی هم خوشگله ولی کت نوار کیه مامانم گفت پلگو داده به صاحب قبلیش خوبه بنظرم مامانم خوب بتونه با کت نوار هم کاری کنه ولی هنوز یه چیزی برام سوال بود پس زدم توی اینترنت نوشته بود : لیدی باگ و کت نوار یه تیم ابرقهرمان هستند با قدرت های عجیب هیچ کس نفهمید اونا از کجا امادند حدود ۱۴ سال پیش ظاهر شدند و با هاکماث جنگیدند و پاریسو نجات دادند ولی جالبه بدونین تا یه مدت زوج واقعی بودند 💜چییی یعنی مامانم کت نوار دوست داشته صبر کن ببینم اگه مامانم کت نوار را دوست داشته پس باید خوب باهاش رفتار کنه در حالی که با کت نوار هم مثل بابام رفتار میکنه انگار هر جفتشون یه اشتباه را کردند ولی اگه .. اگه کت نوار همون بابام باشه چی این یعنی من دختر ۲ تا ابرقهرمانم 💙 بیدار شدم و رفتم حموم بعد از ۴۵ دقیقه از حموم اومدم بیرون ( مثل من که ۳ ساعت تو حموم ور میره ) رفتم پشت میز ارایش نشستم و موهامو خشک کردم : الیس جون اماده شو میخواییم بریم خونه مامان امیلی اینا💜باشه 💙یه ارایش ملایم کردم و یه لباس قشنگ که قرمز بود و یه تیکه از بالاش مشکی بود و دستکش مشکی با کیف و کفش مشکی و موهامو باز گذاشتم
💜مامان من اماده ام 💙خوبه ودر اتاقو باز کردم 💜وای مامان خیلی خوشگل شدی 💙تو هم ماه شدی عزیزم یه صدای بوقو میشنوی ماشین اومد دنبالمون بدو که سوار بشیم و سوار یه لامبورگینی مشکی شدیم 💚مامان بابا باید امشب کاری کنیم که مرینت اینجا بخوابه . امیلی : فکر خوبیه پس بگم یه اتاق برای الیس و مرینت اماده کنند 💚منم ۲ لباس راحتی براشون گرفتم که اینجا بپوشند . گابریل : ولی چه طور مرینتو راضی کنیم . امیلی : اون با من 💚اومدند بریم 💙از ماشین پیاده شدیم 💚وای خدا : خوش اومدید بانو مرینت و پرنسس الیس 💜ممنون بابا جونم 💚بیا اینجا ببینم . امیلی : خوش اومدی مرینت عزیزم 💙ممنون امیلی جون . گابریل : خوش اومدی الیس و مرینت 💙ممنونم . امیلی : خب پرنسس کوچولو بیا تو ببینم 💜اومدم 💚خیلی خوش شدی پرنسس من 💙ممنونم و رفتیم تو 💚بفرمایید شام حاضره 💙ممنونم و نشستم تا شام بخوریم . گابریل : خب مرینت کار کردن پیش ادری چطوره 💙ادری واقعا سخت گیره و اگه ۱ دقیقه دیر کارا انجام بدی اخراجی ولی در کل عالیه یعنی از هر لحاظ . امیلی : خوبه خوشحالم 💜ادری اصلا خوب نیست راستی مامان اون دختره که اون روز توی راهرو هتل دیدیم که باهاش رفتیم بیرون چقدر طرز ایستادم و همین طور یکمی از اخلاقش شبیه ادری بود 💙خب کلویی دختر ادری بورژوا هست و همین طور یه زمانی دشمن خونی من هنوزم یادم نمیره که چقدر ما دوتا کل کل میکردیم و چقدر به این که کویین بی بود افتخار میکرد 💜کویین بی یعنی زنبور ملکه یعنی کلویی ملکه تمام زنبور را بود 💙البته که کویین بی فقط لقب قهرمانی کلویی بود ای وای حواسم نبود 💜یعنی یه موقع کلویی هم ابر قهرمان بود 💙اره . خلاصه حرف زدیم سر میز شام و بعد شام رفتیم تو پذیرایی 💜مامان من میریم تو باغ 💙باشه . امیلی : خب مرینت اینکه بعد ۸ سال دوباره ابرقهرمان بشی چه حسیه 💙خوبه ولی اگه اون گربه ی نمکدون اینقدر زبون نریزه بهترم میشه💚بانو مرینت گربه باید نمک بریزه 💙الهی اون خاموش کننده اینجا بود و صدای تورو میگرفت تا من دیگه اون زبون ریختنات را نشنوم . 💜داشتم میرفتم توی پذیرایی که شنیدم 💙من هنوز توی تعجبم که ادرین اگراست به این ارامی چطور یه گربه ی واقعا روی اعصابه که شوخی های بیمزه میکنه 💚دیگه ما اینم 💜پس حدسم درست بود رفتم تو من برگشتم 💚توی این مدت که توی مذیرایی بودیم مرینت خیلی قشنگ میخندید یه خنده هایی که ادمو مجذوب خودش میکرد خنده هایی شیرین دلم برای خندهاش تنگ شده بود 💙وای نه ساعت ۱۱ شد دیر شده باید بریم 💜منم خوابم میاد . امیلی : امشبو اینجا بمون اخه یه مشکلی پیش اومد و رانندمون نیست تازه اگه بخوای پیاده بری خطر ناکه 💙نه نمیشه میرم طوری نمیشه . خیلی اصرار کردند منم قبول کردم . باشه 💚عالیه 😄😃. امیلی : پس ناتالی مرینتو به سمت اتاقش راهنمایی کن اونجا لباس راحتیم هست 💙ممنون رفتم توی اتاقم الیس لباسشو عوض کرد منم همین طور و بعد الیس خوابید منم رفتم تا یه قهوه بخورم 💚رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم خیلی خوش حال بودم که مرینت اینجا میمونه 💙بعد قهوه رفتم توی باغ پشتی داشتم برمیگشتم بالا توی اتاقم اخه حدود ۴۰ دقیقه که الیس خواب بود میگذشت که یهو
و پایان واقعا ببخشید که دیر اومد خب همان طور که خواسته شده بود ابرقهرمانا برگشتند و اما اسم واقعی من اول اینکه سوناده یه اسم ژاپنی هست اگه کسی انیمه ناروتو را دیده باشه میدونه و اسم واقعی من شقایق هست کامنت و لایک یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عزیزم من پارت ۸ رو پیدا نمیکنم دوباره میشه بذاری
ببینم تو که آهیانه برادری به اسم شاهین نداری آخه اسمت شبیه خواهر یکی از دوستای منه آخه اونم اسمش شقایق بود
8کو
عالییییی بود پارت بعد رو بزارررررررر
پارت بعدی رو ۲ روزه ثبت کردم
عالی
زود پارت بعدی رو بزار 🌺
چرا بقییه را نمیزاری داستانت مهشر بو
عالی بود شقایق جون🐞🐾
اسمت خیلی قشنگه🌸
ممنونم
الان دیدم ۷ رو😔ولی می خونمش و مطمعنم عااااااااااااااالیییییییییییی تر از همیشه❤💓💖
عالی بود ❤️🖤🗼
پارت بعدی کی میاد ❤️🖤🗼