
بعد سال ها.....
*داستان بازگشت سارا: انتقامی که با هم رقم خورد** یک سال از مرگ سارا میگذرد مرولیکا و دیپاک امروز به سمت آتش فشانی رفتند که سارا توش مرد ولی یهویی ی موجودی رو تو عمق خاکستر دیدن مرولیکا:اون سارا بود!!!!! سارا از دل خاکستر بیرون میآید، **بدون قدرت جادویی**، اما با **خشم سرد و حسابشده**. مرولیکا و دیپاک او را پیدا میکنند. وقتی مرولیکا با اشک میپرسد: *"چرا برگشتی؟"*، سارا جواب میدهد: *"یادم رفت یه کار ناتمام رو تموم کنم... اگمن رو."*
درون خانه سونیک*--- سارا:سلام بچه ها راستش میخوام..... امی:می پرد وسط:سارااااااا تو....تو...مگه...(گریه) سارا:خب بله الان یک یکتون دارید میبینید منی که مردم دوباره زنده شدم داستانش مفصله خب وقتی..... *بعد تعریف داستان* ناکلز :خیلی خب نقشه چیه؟
### **بخش ۱: طرحریزی انتقام** - من **از ضعفهای اگمن استفاده میکند**: - من میدونم که اگمن **وسواس کنترل دارد**، پس نقشه میکشیدم تا سیستمهایش را **آهسته خراب کنیم**. - مرولیکا **اسلحه هارو بردار* - دیپاک **مسیرهای فرار اگمن را قطع کن*. بقیه هم *حواسشو پرت کنن* سونیک:چرا گروهی شکست ندیم؟ سارا:دلم میخواد خودم *کارشو تموم کنم*🔪
### **بخش ۲: نبرد مشترک** - سونیک و گروهش **مستقیماً به پایگاه اگمن حمله میکنند** تا حواسش را پرت کنند. - سارا و مرولیکا **از تونلهای مخفی وارد میشوند**. - در نبرد تنبهتن، اگمن سارا را **با شوک الکتریکی زمین میزند** و فکر میکند برنده شده...
**(ادامه از لحظه زمین خوردن اگمن با خندهای شیطانی بالای سر سارا میایستد: *"همین بود؟ این همه غرور فقط برای این؟!"* ناگهان **چوبی در سر اگمن محکم میخورد**. مرولیکا با چشمانی اشکبار فریاد میزند: *"نه! این بار من اولین ضربه رو میزنم!"*
نبرد نهایی:** - سارا اگمن را میزد و در لحظه ای که اگمن میاد سارا رو بزنه دیپاک محم اورا چنگ میزد تا دیگر بلند نشود **لحظه مرگ:** اگمن زمین میخورد. و سارا اورا به لبه پرتگاه میبرد **اگمن (نفسنفسزنان):** *درسته که منو بکشی ولی من بازم برمیگردم* *سارا (با آرامش):* خب باشه منم دوباره میکشمت ولی اینو از من بدون من *همیشه هیولا بودم... فقط حالا هیولای خودمم**
نبرد نهایی:** - سارا اگمن را میزد و در لحظه ای که اگمن میاد سارا رو بزنه دیپاک محم اورا چنگ میزد تا دیگر بلند نشود **لحظه مرگ:** اگمن زمین میخورد. و سارا اورا به لبه پرتگاه میبرد **اگمن (نفسنفسزنان و با کنایه):** *تو که ی قهرمان بودی؟ قهرمانا نجات میدن یا میکشن* *سارا (با آرامش):* *نه من قهرمان نیستم من همیشه ی هیولا بودم... فقط حالا به اراده ی خودم*
**(ادامه از لحظه زمین خوردن اگمن با خندهای شیطانی بالای سر سارا میایستد: *"همین بود؟ این همه غرور فقط برای این؟!"* ناگهان **چوبی در سر اگمن محکم میخورد**. مرولیکا با چشمانی اشکبار فریاد میزند: *"نه! این بار من اولین ضربه رو میزنم!"*
نبرد نهایی:** - سارا اگمن را میزد و در لحظه ای که اگمن میاد سارا رو بزنه دیپاک محم اورا چنگ میزد تا دیگر بلند نشود **لحظه مرگ:** اگمن زمین میخورد. و سارا اورا به لبه پرتگاه میبرد **اگمن (نفسنفسزنان و با کنایه):** *تو که ی قهرمان بودی؟ قهرمانا نجات میدن یا میکشن* *سارا (با آرامش):* *نه من قهرمان نیستم من همیشه ی هیولا بودم... فقط حالا به اراده ی خودم*
*صحنه پایانی:** سارا در حال شستن دستهای خونآلودش در رودخانه. مرولیکا کنارش مینشیند. **مرولیکا:** *"حالا چی؟"* **سارا:** *"حالا... میتونیم بریم خونه."* و پایان
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)