
های گایز . ✋این اولین تسته من هستش ولی من نمیدون عنوانش رو چی بزارم لطفا تو کامنتا بهم بگید منم بهترینشو انتخاب میکنم
سلام . من هانا هستم . من 13 سالم هستش و توی ایران زندگی میکنم.موهای من (تمام مشخصات خودتون رو در نظر بگیرید) من یه دختر خیلی شیطون هستم . داستان من از جایی شروع شد که من توی اینیستاگرام و یوتیوب شروع به کار کردم اونم نه هرکاری من میرقصیدم میخوندم و به دختر شانس معروف بودم . خوب بریم داستان اصلی رو بخونیم.

یه روز من داشتم ویدیو ضبط میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد ( شما هم انگلیسی و هم کره ای رو خیلی خوب بلدین ) وقتی به شماره نگاه کردم دیدم مال ایران نیست . وقتی جواب دادم یه نفر به کره ای گفت سلام. شکه شدم منم جوابش رو دادم . خودش رو معرفی کرد: سلام من رئیس کمپانی بیگ هیت هستم میخواستم با شما در مورد یه موضوعی صحبت کنم . من : بله حتما ولی میشه بپرسم چه موضوعی ؟ رئیس: در مورد کارا موزی ولی بهتره رو در رو حرف بزنیم . من: باشه حتما . ولی من الان تو ایرانم و شما تو کره چطوری میتونیم همدیگه رو ببینیم ؟😐 رئیس:من الان توی ایرانم ولی ادرستون رو ندارم اگه میشه ادرستون رو به من بدین تا من مزاحمتون بشم . من: باشه . و آدرس رو دادم اونا گفتن فردا ظهر میان منم به همین خاطر پاشدم و با مامانم کلی غذا اماده کردیم و خونه رو مرتب کردیم .( اشپز خونه رو کلا داغون کرده بودی. عکسش بالا هست .☝☝

صبح با هیجان و خوشحالی بیدار شدم رفتم حموم و کلی به خودم رسیدم بعداز خوردن صبحانه رفتم لباس انتخاب بکنم . یه شلوار جذب سیاه با یه هودی سفید پوشیدم خیلی خوشگل شدم (عکس تیپت☝☝)
بعداز چند ساعت زنگ در خورد من با ارامش رفتم و در رو باز کردم . دوتا مرد بودن با کت شلوار های سیاه . از چهرشون میشد فهمید کره ای هستن . سلام کردم و اونا هم جواب دادن و دعوتشون کردم داخل .
اومدن و نشستن رو به روی من رو مبل . و شروع به صحبت کردن .رئیس:سلام مجدد. من لی سه یون هستم رئیس کنپانی بیگ هیت (بچه ها من اسم واقعی رئیس کنپانی رو نمیدونم و نتونیتم تو گوگل پیدا کنم به همین خاطر خودم یه اسم گذاشتم.)هستم من:میدونم . میشه بریم سر اصل مطلب ؟ رئیس :بله . ما میخواستیم شما برای ما کار اموز بشید .من : من .چرا؟ مگه هرکس که بخواد کاراموز بشه نباید اودیشن بده ؟ رئیس : چرا . ولی شما فرق میکنین . چون شما واسه ما خیلی مهم هستید .من: چرا ؟معاون:بزارین من توزیح بدم . شما صدای خیلی خوبی دارین و خیلی خوب میرقصین و خیلی خوشانس هستین و تمام کسانی که با شما کار کردن از شما راضی هستن و میگن که شما باعث شدین که ورشکست نشن و ما هم الان در حال ورشکست شدن هستیم و میخواستیم شما کاراموز ما بشین تا بتونیم با استفاده از صداتون و رقصتون وهم از خوش شانسیتون .
رئیس:باشه و بعد قرارداد رو امًا کردم . موقع رفتن رئیس به من گفت که قراره فردا یه تیم بیان و کلی کارا با من دارن و گفت فردا شب قراره پرواز کنیم . بعد رفتن اونا من داشتم از خوشحالی بال درمیاورد وخیلی خوشحال بودم چون میتونستم با بی تی اس زندگی کنم .چون من یه ارمی هستم....
خب خب 😉😉 دایتان چطور بود میدونم تعداد صفحه هارو زیاد بودنن ولی داستا کوتاه . راستی من اول داستان نوشتم که 13 سالتونه ولی اشتباه کردم شما 24 سالتونه.
لطفا ازم حمایت کنین.😇😇لطفا لایک کنین و کامنت بزارین اگه خواستین فالو کنید .😍😛💜
و یه مسئله مهم . اگه خوستون اومد تو کامنتا بهم بگید تا پارت بعدیس رو درست کنم . و اگه لایک کنین هم منو خوشحال میکنین و باعث میشه تستچی زود زود پارت هارو منتشر کنه . درضمن پیشنهاد اسم واسه داستان یادتون نره .
دوستون دارم 💜💜❤❤
یه چالش داریم : اگه شما جای هانا بودین چیکار میکردین قبول میکردین یا نه با دلیل
با ی بای بای بای✋✋❤❤💜💜😍😍😛😛
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ج. چ : معلومه قبول میکردم چون من آرزو دیدن بی تی اسه
اسم ریس کمپانی بانگ شی هیونگ هست
ممنون 💜💜
عالی بعدی پلیز 😍🤩😘🥰🥺
حتما زود میزارم
میتونی یه اسم برا داستانت بزاری مثلا زندگی هیجانی من یا زندگی من به عنوان یک ایدل
پیشنهاد خیلی خوبی دادی .
ممنون 💜💜😘😘