
حس شادی لذت بخش است.قبول دارید؟یکی از بهترین احساساتی که داریم.اما وقتی این شادی به ترس تبدیل می شود چه؟وقتی شادی برایمان ترسناک است!
اول ازتان می خواهم در ذهن خوب به این سوال ها پاسخ بدهید.آیا تا به حال شده که در جمع شاد دوستان صمیمی یا خانواده تان باشید و خوش بگذرانید، ناگهان یکی بگوید: ” خدا به خیر کنه؛ امروز خیلی خندیدیم، خداکنه اتفاق بدی برامون نیافته”! آیا خودتان تا حالا چنین حسی را تجربه کرده اید؟ اینکه مبادا زیاد بخندم و شاد باشم که تلافیش سرم در می آد؟!خب می دانید ترس از چیز هایی مانند ارتفاع حشرات و فضای های بسته عادی است.اما ترس از شادی عادی نیست و نشان می دهد فرد گره ای در سلامت روانش دارد.این ترس با نام چیروفوبیا شناخته می شود.من می خواهم برایتان راجب این فوبیا و نحوه ی درمانش برایتان توضیح دهم!
می دانید؟برای این جور آدم ها زندگی مانند یک میدان جنگ است.آن فکر می کنند که اگر شاد باشند اتفاق بدی بعدش می افتد.البته نه اینکه تمام وقت ناراحت باشند اما از شادی و اجتماع پرهیز می کنند.آن ها باور دارند که اتفاق خوبی که قراره برایشان بی افتد فقط آرامشی پیش از طوفان است. بادر های آن ها در چند جمله ی اینطوری خلاصه می شود: - خوشبخت بودن افراد را به یک شخص بد یا بدتر تبدیل میکند. - خوشحال بودن بدین معناست که اتفاق بدی برای من خواهد افتاد. - تلاش برای خوشبخت بودن نابود کردن وقت و تلاش است. - ترجیح میدهم خیلی شاد نباشم چرا که شادی معمولا غم را به دنبال دارد. - نشان دادن شاد و خوشحال بودن برای شما و یا برای دوستان و خانواده شما زیان آور است. - شادی بیش از اندازه عواقب بدی به دنبال دارد. اما سوال اینجاست که این ترس از کجا سرشته می گرد؟خب متاسفانه باید بگویم که این ترس به کودکی برمی گردد و با اتفاقات بدی در کودکی مانند تربیت سخت گیرانه ی پدر و مادر رابطه ی نزدیکی دارد.اما این تنها دلیل نیست.در برخی مواقع این ترس به دلیل عدم اعتماد به اطرافیانش ساخته می شود.البته این ها فقط در حد برخی از افراد هستند و راجب همه صدق نمی کنند همچنین افرادی که درونگرا هستند امکان دارد فوبیای شادی را تجربه نمایند. توجه داشته باشید که افراد درونگرا معمولا ترجیح میدهند فعالیتها را به تنهایی یا همزمان با یک تا دو نفر به انجام برسانند. ممکن است آنها در کارهای گروهی، مکانهای پر سر و صدا و مکانهایی که شلوغ هستند احساس ناراحتی نمایند. افراد کمالگرا هم نوع شخصیتی دیگری میباشند که امکان دارد این فوبیا را تجربه نمایند. افرادی که کمالگرا هستند امکان دارد تصور نمایند که خوشبختی و شادی ویژگی افراد تنبل میباشد در نتیجه ممکن است آنها از انجام آن دسته از فعالیتهایی که سبب ایجاد شادی و خوشحالی میشود پرهیز نمایند چرا که این فعالیتها را بیفایده میدانند.اما باز هم دقت کنید که این ها فقط راجب برخی از افراد هستند.
بیایید اول بیشتر راجب باور های افراد دارای چروفوبیا بفهمیم.آن ها چهار باور دارند:شاد بودن شما را به آدم بدتری تبدیل می کند-خوشحال بودن احتمال وقوع اتفاقات بد را برای شما بیشتر می کند-جست و جوی خوشبختی برای شما و دیگران بد است-ابراز شادی برای شما و دیگران بد است.بله این ها خلاصه ی باور های افراد دارای چروفوبیا بودند که هر یک را برای شما توضیح می دهم:شاد بودن شما را به آدم بدتری تبدیل میکند برخی از افراد، هم در فرهنگهای غربی و هم در فرهنگهای غیر غربی اعتقاد دارند که خوشبخت بودن میتواند انسان را هم از نظر اخلاقی و هم از سایر جنبهها بدتر نماید. بن شاهر مثالی در رابطه با این موضوع بیان نموده است به این صورت که امکان دارد انسانها از خوشبختی بترسند چرا که در صورت دستیابی به آن احساس گناه مینمایند به عبارتی امکان دارد افراد از لحاظ اخلاقی احساس بدی داشته باشند زیرا میدانند که دیگران رنج میبرند.
خوشجال بودن احتمال وقوع اتفاقات بد را برای شما بیشتر میکند این گونه به نظر میرسد که این باور که خوشبختی و شادی امکان دارد سبب ایجاد غم و اندوه و یا حوادث ناخوشایند شود باوری شایع است؛ مثلا در مطالعهای کیفی که توسط کیتایاما و اوچیدا انجام شده است، شرکت کنندگان ژاپنی بیان کردند که شادی میتواند به پیامدهای منفی منجر گردد چرا که آنها را نسبت به محیط اطراف خود بیتوجه میکند. به همین ترتیب تحقیقی جداگانه بر "ترس از احساسات" تمرکز دارد که در آن افراد نسبت به حالتهای عاطفی شدید اضطراب دارند چرا که از این ترس دارند که کنترل احساسات خود یا واکنشهای رفتاری نسبت به آن احساسات را از دست بدهند.
جست و جوی خوشبختی برای شما و دیگران بد است این عقیده که جستوجوی شدید خوشبختی امکان دارد پیامدهای منفی را به دنبال داشته باشد، در افراد و اغلب فرهنگها هم وجود دارد؛ مثلا گفته میشود که جستوجوی متعصبانه خوشبختی و خوشحالی بیشتر بر "خود" تمرکز دارد که ممکن است به رفتارهای خودخواهانهتری از افراد منجر شده و اثرات ویرانگری بر دیگران داشته باشد. این تاثیر امکان دارد به طور مثال به وسیله آسیب ناخودآگاه به سایرین به علت غفلت و بیتوجهی عمل کند.
ابراز شادی برای شما و دیگران بد است افزون بر احساس شادی واقعی، این باور در بین برخی از افراد و فرهنگها وجود دارد که از اظهار خوشبختی و خوشحالی هم باید خودداری نمود چرا که این امر میتواند عواقب منفی بالقوهای برای فرد و اطرافیان وی داشته باشد. به عنوان مثالی در این خصوص، اوسیدا و کیتایام پیشنهاد مینمایند که برای فرهنگهای شرق آسیا، نمایش ظاهری موفقیت و خوشبختی امکان دارد سبب حسادت گردد به گونهای که تاثیر مثبت مربوط به خوشحالی امکان دارد با احساسات منفی گناه و اختلاف بیاثر گردد. به همین ترتیب در روسیه، به علت اعتقاد به "چشم بد" بیشتر در جستوجو یا نشان دادن خوشبختی یا موفقیت مردد میباشند. آنها بر این باور هستند که موفقیت مشهود میتواند سبب حسادت یا بد گمانی دیگران گردد و در نتیجه منجر به ناخشنودی و ناراحتی فرد گردد.
اما این بیماری را چگونه باید درمان کنیم؟بیایید اول با نشانه های چروفوبیا آشنا شویم.اگر با نشانه های آن آشنا شویم بهتر می توانیم این افراد را تشخیص دهیم.این بیماری نشانه های مختلفی دارد اما من فقط چند تا از مهم ترین هایش را به شما می گویم که عبارتند از: -از اجتماعات لذتبخش اجتماعی پرهیز میکنند. - روابط و یا فرصتهای زندگی که ممکن است موفقیت و خوشبختی به همراه داشته باشد را رد میکنند. -اعتقاد دارند که شاد بودن منجر به این میشود که اتفاق بدی بیفتد. - بر این باورند که هنگامیکه دیگران ناراحت میشوند نباید ابراز خوشحالی کرد. - بر این باورند که احساس شادی و خوشبختی وی را به شخص بدی تبدیل میکند. برای همین چرو فوبیا باید درمان شود تا جلوی این افکار و رفتار تخریب کننده را بگیرد.پس لطفا اگر با شهصی که چروفوبیا دارد در ارتباط هستید سعی کنید که به او راه درمان معرفی کنید و یا اگر خودتان دارید این راه هارا امتحان کنید
کنون بیاید به درمان چروفوبیا بپردازیم: عادات ویرانگر خود را شناسایی کنید اول از همه، شما باید عادات خود ویرانگر خود را شناسایی کنید. این عادت شاید انجام روتین کارهایی باشد که شما به طور معمول یا هر چند وقت یک بار انجام می دهید، اما تأثیری ماندگار بر جای می گذارند. مثلا وقتی کاری انجام می دهید که بلافاصله پس از انجام اش دچار احساس گناه می شوید، یا تحت تأثیر یک هیجان خاص قرار می گیرید، به موقعیتی که منجر به ایجاد این احساس در شما شده است دقت کنید. ببینید چه چیز باعث شده است که حال تان خراب شود، نگران شوید یا بهراسید. به این ترتیب، پس از گذشت زمان، وقتی دوباره در همان موقعیت قرار گرفتید، آگاهانه مراقب آن فکر و احساسی که به سراغ تان می آید تا آن لحظه خوشایند را خراب کند، باشید.
با آن مواردی که ترس تان را تغذیه می کنند، بجنگید برخی از افراد که فوبیای شادی دارند، از آرامش می ترسند، انگار که این آرامش دقیقا آرامش قبل از طوفان است. همیشه نگرانند که مبادا چیزی از راه برسد و شادی آن ها را خراب کند. آن ها درکی از زندگی بدون نگرانی ندارند. متاسفانه این افراد به جای اینکه قدردان آن لحظه شاد در زندگی باشند و از آن لذت ببرند، همواره در جستجوی مواردی برای نگرانی در آینده اند. این افراد با آرامش آشنا نیستند و به نحوی زندگی در دلواپسی یا در تنهایی و سکوت را ترجیح می دهند. فقط وقتی که می خوابند اندک آرامشی دارند. مثل این است که همیشه منتظر حادثه ای اند که در کمین است و به زودی روی می دهد. شادی حق طبیعی هر انسان، و نعمت و موهبتی است که باید قدرش را بدانیم و با دلهره و نگرانی خرابش نکنیم .شاید بتوان گفت روی سخن ما با کسانی است که ضرب المثل “پیشگیری بهترین درمان است” را تا زیادی جدی گرفته اند و همواره در برزخ پیشگیری اند. متاسفانه این آمادگی برای وقوع خطر بالقوه ای که هر آن ممکن است به فعلیت درآید، مشکل جدی ای برای سلامتی روحی و جسمانی این افراد قلمداد می شود.
محدودیت های دست و پاگیری را که برای خودتان تعیین کرده اید، بشکنید گاهی برای خودمان محدودیت های غیرمنصفانه و بی رحمانه ای قائل می شویم. یکی از این محدودیت ها بیان نکردن آنچه فکر و احساس می کنیم، است. اگر این قانون را به خود تحمیل کنید و از آن پیروی کنید، و با این محدودیت ها دست و پای خود را ببندید، برای دیگران، حتی نزدیک ترین افراد به شما ، سخت خواهد بود که شما را بشناسند و به شما کمک کنند. علاوه بر این، این بیان نکردن شفاف احساسات فقط به احساسات منفی مانند خشم یا غم و اندوه مربوط نمی شود. برای بسیاری از مردم، حتی بیان احساسات مثبت هم دشوار است. آنها معتقدند که شادی پیش زمینه وقوع گناه است. شادی زمینه ای برای وقوع یک غم و ناراحتی است. این موضوع دستمایه اصلی مشهورترین کتاب اومبرتو اکو، تحت عنوان نام گل سرخ است.
از شادی و خوشی خود لذت ببرید نکته دیگری که باید در نظر داشت این است که شادی ارتباط کمی با انصاف دارد. گاهی شما برای به دست آوردن چیزی خیلی تلاش می کنید اما متاسفانه نتیجه عمل به نفع شما نیست و شما به نحوی ناامیدی و سردی را تجربه می کنید. از سوی دیگر، گاهی زندگی شما را با شادیهای غیرمنتظرهای غافلگیر میکند که واقعا شگفت زده می شوید و حتی خود را «لایق آن» نمی دانید. بنابراین، مهمترین چیز این است که از هر چیزی که سر راهتان قرار می گیرد لذت ببرید. شکرگذار آن موهبت شادی باشید که نصیب تان می شود و خودتان را از شر دلواپسی خلاص کنید
کنون این سوال را از خود بکنید:چرا از شاد بودن می ترسید؟ اگر این سوال را بفهمید می توانید بر شادی هراسی بهتر غلبه کنید چون ریشه و منبع آن را می دانید زمانی که باور کردید می توانید بر این ترس غلبه کنید، سعی کنید بفهمید که این ترس از کجا می آید. چه چیزهایی این حالت عاطفی خاص را تغذیه می کنند؟ شناسایی ریشه ها باید هدف اصلی شما باشد.شناختن ریشه ی ترس ها چه چروفوبیا چه کلاسروفوبیا و حتی کلوروفوبیا به ریشه کن کردن ترستان کمک می کند پس سعی کنید ریشه اش را شناسایی کنید
از یاد نبرید که شما نمی توانید تنها با این بیماری مبارزه کنید.از حمایت عاطفی پرهیز نکنید و از کمک گرفتن نترسید.هیچ یک از ما نمی تواند بدون دیگری بماند.پس از خانواده و دوستانتان درخواست حمایت عاطفی کنید و با آن ها صحبت کنید.مطمئن باشد این امر حالتان را بهتر می کند و باعث می شود بتوانید بهتر و بیشتر بر چروفوبیا غلبه کنید.سعی کنید اوقات خوشی را با خانواده داشته باشید بدون اینکه از آن بترسید با خانوادتان و دوستانتان باشید چون بدون آن ها نمی توانید زندگی کنید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اگه ویژه بشه خودم شیرینی میدممممم هورا بعد تو ناظر میشیییییییییییی ووییی هورااا
امیدوارم ویژه شهه
اگه توهم ناظر شی منم شیرینی میدممممم
هوراا
هورااااا
عالی بود
واقعا نیاز به درمان داره این حالت!
متشکرم:)
بله کاملا موافقم☆
💗💗✨️
عالی
متشکرم:)
حقیقت نیازی به تشکر نداره