این داستان ساعت پنج صبح خیلی یهویی به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم قبل از اینکه از ذهنم پاک بشه بنویسمش، اگه جالب نبود معذرت میخوام.
روزی، از درختی تنومند یک فرزند برجای ماند. نهالی نو رسیده و جوان. نهال، در میان نهال های نورسیده ی دیگر نبود، بلکه در میان درختان سر به فلک کشیده و با تجربه بود، در میان کسانی که میتوانستند به او در بالغ شدن کمک کنند. او در میان افرادی که مثل خودش بی تجربه و جوان بودند نبود.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
سکوت تلخ ستاره (بررسی)
خیلی زیبا بود