
عمو حاجی فردی سالخورده بود که با سنی نزدیک به صد سال، در حوالی روستای دژگاه از توابع بخش دهرم شهرستان فراشبند در استان فارس زندگی میکرد. گفته میشود وی بهدلیل مشکل عاطفی که در ایام جوانی برای او رخ داده، از مردم و اجتماع گریزان بود و گوشه عزلت و انزوا را میگزید. سالیان سال بود که عموحاجی زیر مکانی مسقف، ماوا نداشت و در گرما و سرما در هوای آزاد به سر میبرد.
برخی از جوانان و نوجوانان دژگاه برای عمو حاجی مرغ، گربه، روباه، خارپشت و حتی مار مرده میبردند. او این حیوانات را در گودالی در اطراف خود دفن میکرد و پس از چند روز با آتشی که در این گودال میافروخت، آن را نیم پز میکرد و با ولع خاصی میخورد. عمو حاجی پس از آن با خوردن آب گندیدهای که در یک حلب زنگزده قرار داشت و حشرات مختلف در داخل آن شناور بودند، وعده غذایی را به پایان میبرد. لیوان او، حلب ۴٫۵ کیلویی روغن بود و او با استفاده از این حلب، روزانه نزدیک به پنج لیتر آب مینوشید. استکان چایخوری این مرد عجیب، یک کلاه ایمنی اسقاطی و چند حلب کهنه روغن نباتی بود و بچههای این دهستان با آفتابه در این حلبها برای او آب میریختند.
به گفته عضو شورای روستای دژگاه، عموحاجی در میان خوراکیها علاقه خاصی به خوردن هویج، خرما و نوشابه داشت؛ گفته میشود او یک بطری نوشابه خانواده را یک نفس سر میکشید. عمو حاجی یک پیپ استثنایی نیز داشت که از یک زانوی سهاینچی آب تشکیل شده بود. او سرگین (فضولات) حيوانات را در آن میریخت، آتش میزد و از آن کام میگرفت. با هر مرتبه پک، دود پر حجمی از دهان وی خارج میشد.
لباس پوشیدن این مرد در دهستان دژگاه که دارای گرمای نزدیک به ۵۰ درجه سانتیگراد است، شگفتیآور بود؛ زیرا او تمام لباسهایی را که مردم این منطقه برایش میآوردند، پس از بریدن آستینهای پیراهن و پاچههای شلوار با دندان، بر تن میکرد. لوازم زندگی او شامل یک چماق بود که بیشتر شبیه پلوس وانت بهنظر میرسید و وزن آن ۱۷ کیلوگرم بود. افزون بر این، شستوشوی بدن، ظرف آب و بهداشت برای او معنا نداشت. عمو حاجی خود را با سوزاندن موهای زاید بدن، اصلاح میکرد.
برای عموحاجی شناسنامه صادر شده بود و بیمه خدمات درمانی داشت؛ ولی هیچوقت برگههای دفترچهاش پر نشد؛ چون هیچ دکتری او را ویزیت نکرده بود . با این حال، او که نه به سرما حساس بود و نه به گرما، تابهحال بیمار نشده بود و اگرچه بیشتر ساعات شبانه روز را در میان زبالهها و حیوانات مرده میگذراند، آزمایشهایی که روی او انجام شده بود، نشان میداد که وی مردی سالم محسوب میشد و هیچ انگل بیماریزایی نداشت.
چند سال پیش جوانان روستا تصمیم گرفتند عمو حاجی را به رودخانه ببرند تا آبی به بدن این مرد برسد؛ به همین منظور هنگامی که عموحاجی خواب بود، او را عقب یک وانت گذاشتند تا در رودخانه حمامش کنند؛ اما وقتی به رودخانه رسیدند، دیدند عمو حاجی در عقب وانت نیست؛ زیرا او پیش از رسیدن، خود را به بیرون از وانت انداخته بود تا مبادا بدنش با آب آشتی کند و عمو حاجی همان جا گفته بود که اگر تمیز شوم، مریض میشوم
با این همه و بهرغم هشدارهای عمو حاجی، اخیرا اهالی روستا موفق شده بودند تا در اقدامی سهلانگارانه و پس از چندین تلاش ناموفق، عمو حاجی را به حمامی اجباری ببرند؛ اما دیری نپایید که عمو حاجی در روز یکشنبه، یکم آبان ۱۴۰۱ در سن ۹۴ سالگی در گذشت.
با این همه و بهرغم هشدارهای عمو حاجی، اخیرا اهالی روستا موفق شده بودند تا در اقدامی سهلانگارانه و پس از چندین تلاش ناموفق، عمو حاجی را به حمامی اجباری ببرند؛ اما دیری نپایید که عمو حاجی در روز یکشنبه، یکم آبان ۱۴۰۱ در سن ۹۴ سالگی در گذشت.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!