

خلاصه کتاب برایم بسوز: دنیایی را تصور کنید که در آن هرکس قدرتی جادویی دارد. دنیایی که در آن اتفاقات عجیبی رخ میدهد سرنوشت نوادا بیلور، پرایم حقیقت جو با سرنوشت کانر تخریبگر گره میخورد تا با یکدیگر افسونگر آتشی که قصد آتش زدن شهر و به دست گرفتن قدرت را دارد به دام بیندازند. در این راه به چه حوادث جالب و خطرناکی برمی خورند؟ در این راه چه افسونگران دیگری به کمکشان می آیند؟

خلاصه کتاب پادشاه پریان: میخواهم مثل آنها باشم؛ همچون شمشیرهایی هستند که در آتش مقدس ساخته شدهاند و تا ابد زندهاند. و بینشان کاردن از همه زیباتر است. بیشتر از دیگران، از او نفرت دارم. آنقدر که وقتی نگاهش میکنم، نمیتوانم درست نفس بکشم. جود هفتساله بود که پدر و مادرش کشته شدند و او و دو خواهرش دزدیده شدند تا در دربار بزرگ پریان زندگی کنند. ده سال از آن ماجرا میگذرد و جود هیچ چیزی نمیخواهد مگراینکه متعلق به این دنیا باشد. اما او فانی است و بیشتر پریان از موجودات فانی متنفرند. مخصوصاً شاهزاده کاردن، جوانترین و پلیدترین پسر شاه بزرگ. جود برای رسیدن به جایگاهی در دربار، باید با کاردن رویارو شود و عواقبش را بپذیرد. او حینی که هرچه بیشتر غرق در دسیسهها و نیرنگهای قصر میشود، متوجه مهارتش در جنگ و خونریزی نیز میشود. اما وقتی دربار پریان به خاطر خیانت یکی از درباریان در معرض خطر قرار میگیرد، جود باید زندگیاش را به خطر بیندازد تا خواهرش و سرزمین پریان را نجات دهد.

خلاصه کتاب سایه های میان ما؛ الساندرا از نادیده گرفته شدن خسته شده است، اما نقشه ای برای به دست آوردن قدرت دارد: 1) اظهار ع☆اقه کردن به پادشاه سایه ها 2) با او از☆واj کردن 3) او را ک☆تن و پادشاهی او را برای خود گرفتن هیچ کس میزان قدرت پادشاه سایه تازه تاجگذاری شده را نمی داند. برخی می گویند که او می تواند به سایه هایی که در اطراف او می چرخند دستور دهد تا دستور او را انجام دهند. برخی دیگر می گویند با او صحبت می کنند و افکار دشمنانش را زمزمه می کنند. صرف نظر از این، الساندرا می داند که چه چیزی لیاقتش را دارد، و او تمام تلاش خود را برای به دست آوردن آن انجام می دهد. اما الساندرا تنها کسی نیست که سعی دارد پادشاه را بکشد. در حالی که تلاش هایی برای زندگی او انجام می شود، او متوجه می شود که سعی می کند او را به اندازه کافی زنده نگه دارد تا او را ملکه خود کند - در حالی که تلاش می کند قلبش را از دست ندهد. بالاخره چه کسی برای یک پادشاه سایه بهتر از یک ملکه حیله گر و شرور است؟

خلاصه کتاب سنگدل: کاترین قبل از اینکه در سرزمین عجایب مایه ی وحشت باشد دختری بود با رؤیاهای زیبای بسیار او یکی از بهترین دخترهای سرزمین عجایب بود دختری محبوب پادشاه سرزمین دلها و البته شیرینی پزی با استعداد آرزوی او راه انداختن شیرینی پزی برای خودش بود؛ اما مادرش میگفت بهتر است ملکه ی سرزمین دلها باشد تا یک شیرینی پز اما چیزی نمیگذرد که با از راه رسیدن ،جست دلقک خوش قیافه و مرموز دربار همه چیز تغییر می.کند. کاترین تصمیم دارد سرنوشتش را خودش رقم بزند؛ اما در سرزمینی پر از جادو و دیوانگی و هیولا هیچ چیز قابل پیش بینی نیست، درست مثل سرنوشت کاترین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اگه میخواید افثورده نشید سنگدل رو نخونید 🙏🏻
سنگدل🛐🛐🛐
پادشاه پریان 💓💓💓💓